بازیکن سالاری آفت بزرگ بلندقامتان
والیبال ایران در پساولاسکو!
والیبال ایران پس از یک دوره اوجگیری و شکوفایی در اولین دوره در لیگ جهانی اکنون روز به روز در حال عقبگرد و در جا زدن است و این وضعیت نمیتواند خیلی برای خانواده ورزش و علاقمندان به والیبال خوشایند باشد.
به گزارش ایلنا، ایران که سومین دوره حضور در لیگ جهانی را تجربه میکند اکنون به مراتب ناامیدانهتر از اولین دوره مقابل حریفان به میدان میرود و به نظر میرسد آفت بازیکن سالاری بدجوری دامن والیبال را گرفته است. وقتی هفته گذشته تیم ملی ایران در تهران مقابل آرژانتین به میدان رفت و در دو گیم اول و دوم فاتحانه زمین را ترک کرد به خودنسردی و نظم و دیسیپلین ولاسکو سرمربی آرژانتین نگاه کردم و بدجوری ترسیدم چرا که ولاسکو با تیم ایران بارها بازی باخته را از گیم سوم برگردانده بود و کاملا به نقشههای مرد آرام و کار بلد و البته قاطع آرژانتین ایمان و اعتقاد داشتم. هر چند تا مرز رسیدن به پیروی برابر ایران هم پیش رفت اما در گیم پنجم زیر فشار وحشتناک که جمعیت تسلیم شد و باز هم تماشاگران ایرانی ولاسکو را تحسین کردند بازیکن سالاری درست پس از رفتن خولیو ولاسکو در والیبال ایران رونق گرفت تا جایی که کاپیتان و دو بازیکن مطرح والیبال ایران در المپیک ریو به طور خودسرانه از رفتن به مراسم رژه المپیک خودداری کردند و همان لحظه در فضای مجازی عکس خود را منشتر کردند تا بگویند خیلی اعتقادی به تشکیلات ورزش و سلسله مراتب و مدیریت روان و احترام به افکار عمومی ندارند.
کار تا جایی بالا گرفت در بحث بازیکن سالاری که بازیکنان (برخی از بازیکنان خیلی بزرگ و معروف!) تصمیم گرفتند سرپرست و کمک مربی و سرمربی و خبرنگار همراه تیم ملی و ماساژور و ... کی باشد و کی نباشد.
وقتی ایران در هفته اول پس از دو شکست در برابر لهستان با ذخیرهها وارد زمین شد و از کاپیتان معروف و سایر بازیکنان معروف خبری نبود تصور این بود که شکست بدی در انتظار والیبال ایران است اما بازیکنان ذخیره که در چرخه بازیکن سالاری کمتر فرصت حضور پیدا کرده بودند چنان بلایی سر لهستان درآوردند که لهستانیها شب گذشته در کشور خودشان از تمام توان و دارایی و حمایتهای میزبانی استفاده کردند تا پیروز شوند و آن شکست را تلافی کنند همین اتفاق هم افتاد. اکنون با همین نمونه عینی میتوان به بسیاری از اتفاقات سالهای پس از ولاسکو در والیبال ایران را تجزیه و تحلیل کرد. ولاسکو را به لحاظ شخصیتی و کاراکتر و دانش مربیگری با کارلوس کیروش مقایسه میکنند. کارلوس کیروش وقتی قبل از جام جهانی 2014 قلم قرمز بر روی چند بازیکن بزرگ تیم ملی کشید بسیاری کار او را تمام شده پنداشتند اما امروز کیروش سربلند است و با صدای بلند میتواند فریاد بزند که مربیگری یک راه و روشی دارد که اگر مربی از آن عدول کند هرگز نمیتواند شاگردانش را جمع کند. ولاسکو تا زمانی که سرمربی تیم ملی والیبال بود هیچ بازیکنی جرأت نداشت در برابر سختترین تمرینات و تصمیمات خم به ابرو بیاورد یا توپ را در تمرینات به نشانه اعتراض به دیوار بکوبد. آن شخصیت و آن ابهت وقتی از تیم ملی والیبال رفت ارکان اصلی مدیریت و قاطعیت هم رفت و راه بازیکن سالاری باز شد. سوال از آقای کولاکویچ: چرا بعد از پیروزی برابر لهستان در هفته اول که با ذخیرهها رقم خورده یک بار دیگر آن ترکیب برنده را در سایر بازیها امتحان نکردید؟
آقای کولاکویچ! به نظر میرسد شما هم اسیر برنامههای سرپرست و برخی از بازیکنان خیلی معروف هستید. شما با این شیوه تماشاگر ایرانی را ناامید کردهاید، روح جنگندگی رااز بازیکنان ایرانی گرفتهاید، دایره تیم ملی را محدود به چند بازیکن خاص کردهاید و چنان این گروه خاص بین خود و ذخیرهها فاصله انداخته که تصور تیم ملی والیبال بدون ایشان تصوری باطل و دور از ذهن مینماید!
در دور اولی که با ولاسکو در لیگ جهانی حضور یافتیم، تیم ملی با وجودی که شکست هم میخورد یا پیروز میشد مردم به شدت از تیم ملی والیبال حمایت میکردند چون همه با جان و دل بازی می کردند ولی این تیمی که جناب کولاکویچ درست کرد و فاقد روح بالای جنگندگی است. خبری از آن همه انگیزه نیست و نوعی اشباع زدگی در سیمای تیم ملی مشاهده میوشد.
گفتیم تا به گوش آقای داورزنی برسد. دکتر داورزنی با وجود پست مهمش در وزارت ورزش فرصت کمتری به والیبال میدهد و گرنه خود داورزنی هم آدمی نیست که زیر بار بازیکن سالاری برود. چسبیدههای به تیم ملی هم که اصلا انتقادی را جایزه نمیدانند چون برای اینها مهم رفتن به سفر و استفاده از مزایای لیگ جهانی مهم است میترسند اگر اعتراض کنند از دایره دوستان کنار بروند!
سیدرضا فیض آبادی