نگرانی از یک اتفاق تکراری
تهدید روز؛ پرسپولیس گرفتار سهمخواهی انتخاباتی نشود
حالا پرسپولیس قهرمان فوتبال ایران است. رخدادی که نه برای اولین بار اتفاق افتاده و نه قطعا آخرین بار خواهد بود.
قهرمانی تیمهای پرهوادار بیش از هر چیز، پدید آورنده موجی از نشاط اجتماعی میان بخش قابل توجهی از مردم و جوانترها و تعمیم این انرژی مثبت به کل جامعه است. این شاید یکی از مهمترین کارکردهای ورزش قهرمانی از بعد اثربخشی است که وجود چنین پدیدهای را در جوامع امروزی توصیه و توجیه میکند اما استمرار تولید چنین نیروی انگیزشی و مثبت در جامعه مستلزم چه نکاتی است؟
برای بررسی این موضوع بد نیست به آخرین قهرمانی پرسپولیس پیش از این فصل بپردازیم. شاید آسیب شناسی آن اتفاق بتواند گره از پرسش مطرح شده باز کند.
پرسپولیس لیگ هفتم، در یک بده بستان سیاسی، بهعنوان سهمی از کامیابی، به حبیب کاشانی سپرده شد. اتفاقی که پیش و پس از آن نیز به ویژه در پرسپولیس بارها رخ داد. حبیب کاشانی نماد مدیران محفلی و گعدهای بود اما با یک امتیاز مهم. ادعایی نسبت به آنچه نمیدانست نداشت. پس تیمش را از بعد فنی به دانش آموز سابقش حمید استیلی سپرد و خود مشغول رتق و فتق امور باشگاه و البته یادگیری مدیریت فوتبال شد. داستان آن لیگ و قهرمانی رویایی پرسپولیس را همه میدانیم. فصل بعد اما داستان چیز دیگری بود.
حبیب کاشانی حالا به کار وارد شده بود و بدون فوت وقت با هاشم بیک زاده و علیرضا عباسفرد برای فصل بعد توافق کرده بود که همان دستی که روزی به پاس همراهی کردن، امتیاز پرسپولیس را در جیب کاشانی گذاشت، به جرم همراهی نکردن، آن امتیاز را از او بازستاند، آن هم در مقطعی که تمرینات و آماده سازیهای پیش فصل آغاز شده بود.
ماحصل این اقدام، فرصتها و تهدیدهای زیادی برای قهرمان به همراه داشت. از تیم رویایی قطبی، آقایی و کعبی و نصرتی و چند تن دیگر جدا شدند اما در مقابل مازیار زارع و علی کریمی و ابراهیم توره، رحمان رضایی و چند تن دیگر به تیم اضافه شدند. مهمتر از آن اما حضور داریوش مصطفوی - پس از یک جلسه کلاس یک ساعته در محضر رییس بزرگ- بهعنوان مدیرعامل و همچنین اولین حضور رسمی حسین هدایتی بهعنوان رییس هیات مدیره پرسپولیس بود. از خرج کردنهای بیدریغ هدایتی که منجر به جذب ستارگان بزرگ برای تیم شد اگر بگذریم، آنچه از دست رفت یکپارچگی فنی و مدیریتی در تیم بود که سهم عمدهای در قهرمانی فصل قبل داشت.
عابدزاده و پیروانی از عزیزیان و استیلی هرگز نامهای کمتری نبودند اما ترکیبشان با قطبی و مارکو دستیار جدیدش، هرگز آن شور و توان گذشته را بازتولید نکرد. اگر از آن پرنده فروش نگون بخت برزیلی بگذریم، تیم فصل دوم قطبی به مراتب قدرتمندتر از فصل اول بود اما چیزی که در آن میانه گم شد، همگرایی و یکدستی میان ارکان باشگاه برای حفظ جایگاه قهرمان بود.
پیام آن رخداد برای اداره کنندگان پرسپولیس تا سالها شنیده نشد. باز هم تغییر پشت تغییر، از مدیر تا سرمربی. از عباس انصاری فرد و محمد رویانیان تا سیاسی و طاهری، از وینگادا و پیروانی و ژوزه تا دنیزلی و دایی و درخشان و برانکو. انگار زخم بزرگی بهنام بیثباتی در پرسپولیس، از دیدگاه تصمیم سازان این باشگاه علاج دیگری جز تغییرات پیاپی نداشت. درمان جراحتی عمیق با چسب زخم.
ترکیب بسیار موفق طاهری ـ برانکو نیز هرگز براساس یک راهبرد از قبل اندیشیده شده شکل نگرفت. قطعا محصول اتفاق بود تا آینده نگری. آزمون و خطایی که سرانجام به نتیجه رسید.
حالا پرسپولیس قهرمان است و یکبار دیگر در معرض جریاناتی که میتواند به سادگی تراژدی تیم قهرمان قطبی را در فصل بعدش، تکرار کند. آفت تغییر به ویژه در آستانه انتخابات و سهم خواهیهایی که انگار در تار و پود مدیریت این سرزمین ریشه بسته، بیش از هر عامل فنی دیگری جایگاه پرسپولیس را تهدید میکند. بدون شک علی اکبر طاهری یکی از بهترین شیوههای مدیریتی را علیرغم کاستیهایی چند، در پرسپولیس پیاده کرده است و بدون شک برانکو ایوانکوویچ یکی از زیباترین پرسپولیسهای تاریخ را علیرغم کاستیهایی چند، ساخته است.
خوشبختانه حالا تعامل میان این دو تن هم در حد بسیار قابل توجهی است. پس بیش از اینکه از ضعف دفاع چپ و تمدید یا عدم تمدید فلان بازیکن یا جذب بهمان بازیکن دل نگران باشیم، باید خواستار حفظ مجموعه مدیریتی ـ فنی شویم که در درازای دو سال به بازدهی نشستهاند و با اندکی حک و اصلاح میتوانند جریان کامیابیهای پرسپولیس را استمرار بخشند. آفتی که در ۱۵ سال اخیر هرگز گریبان پرسپولیس را رها نکرده، حالا هم چشمک تهدید میزند. از گذشته درس بگیریم. هیچ بازیکن نابغهای به فرض پیوستن به پرسپولیس، جای ثبات مدیریتی ـ فنی و برنامههای بلند مدت آنها را نخواهد گرفت. اگر به این ماجرا باور داشته باشیم، تکرار قهرمانیها و قهرمانیهای بزرگتر دور از دسترس نخواهد بود.
نویسنده: علیرضا مویدیفر