حاجرضایی: پورحیدری مثل پدر خانوادهاش را حفظ کرد/ چند نفر را میشناسید که نیم قرن به یک پیراهن وفادار بمانند؟
امیر حاجرضایی در مورد منصور پورحیدری حرفهای تاثیرگذاری را به زبان آورد.
امیر حاجرضایی، کارشناس فوتبال: امروز صبح که نگاهی به مطبوعات ورزشی انداختم، چقدر تیترهای آنها انسانی، عاطفی و دوست داشتنی بود. جامعه ورزش ایران برای از دست دادن مردی شریف با چهره ملی در سوگ نشسته است. آرزو دارم که بیشتر اوقات با یکدیگر مهربان باشیم نه فقط زمانی که اتفاقی میافتد.
به دلیل 50 سال مراودت و دوستی با منصور پورحیدری میتوانم در مورد او صحبت کنم. این حق را برای خودم قائلم. او یک آقا بود. چه در سطح ملی و چه در سطح باشگاهی؛ عاشق بود. چند نفر را سراغ دارید که نیم قرن عاشق یک پیراهن باشند. او آرام و خویشتندار بود. هرگز و هرگز از آنچه که انجام داد و آن وفاداری که میتواند برای همه الگو باشد، سخنی بر زبان نیاورد. صف جوانمردان این فوتبال کوتاه است. فقدان چنین انسانهایی در میان ما دردناک است.
حالا که پورحیدری رفته است جامعه رسانهای کشور باید کسانی را که هستند به نسل جوان معرفی کند. دیدگاه من این است که جامعه رسانه آنچه که این افراد در شرایط بیپولی، بی امکاناتی و در شرایط سخت انجام دادند را به نسل جوان منتقل کند. جوانها باید بدانند که چنین افرادی فوتبال را با عشق به جلو بردند.
پورحیدری 50 سال در ورزشگاه امجدیه حضور داشت. آن چین و چروکها، آن عصای دستش، آن پیری و بیماری سخت یکباره به وجود نیامد. به معنای واقعی کلمه مرد بزرگی بود. بزرگ در اخلاق، رفتار. بی حاشیه. حیف؛ افسوس که دیگر در میان ما نیست. حق چنین افرادی این است که مورد احترام واقع شوند؛ همین و همین.
سالیان سال با آقای پورحیدری در ارتباط بودم. بسیار انسان دوست داشتنی بود. هرگز از ایشان شکوه و شکایتی نشنیدهام؛ حتی در شرایط سخت. سکوت کرد و هرگز شکوهای به زبان نیاورد. روزهای خوبی را سپری نمیکنم. یک دوست، یک عزیز را از دست دادهایم. خداوند به جامعه فوتبال، به همسر، دختر و پسر آقای پورحیدری صبر بدهد. من فکر میکنم زمان زیادی بگذرد تا کسی بتواند جایگزین پورحیدری شود.
منصورخان پورحیدری دو فصل در باشگاه دارایی بازی کردند. بعد از آن ایشان به باشگاه تاج رفتند. برای تیم ملی هم بازی کردند. در سالهای پر التهاب انقلاب آقای پورحیدری و چند نفر دیگر با سازمان تربیت بدنی وقت تماس گرفتند و قرار شد تاج با نام دیگری باقی بماند. ممکن بود در آن زمان باشگاه تاج به دلایلی نتواند به حیات ورزشی خودش ادامه دهد. آقای پورحیدری و چند نفر از دوستانشان که یکی از آنها عنایت آتشی بود تلاش زیادی کردند تا استقلال را زنده نگه دارند. لفظ و کلمه « پدر استقلال» برای پورحیدری معنا دارد چرا که مثل یک پدر توانست خانوادهاش را حفظ کند. او نیم قرن در استقلال ماند. حیرت انگیز است. کم پیش میآید که چنین انسانهای عاشقی را ببینیم. پورحیدری ماند و ماند. تا زمانی که توان داشت به عنوان سرمربی روی نیمکت نشست. بعدها به عنوان مدیر فنی، سرپرست، مشاور و عضو هیات مدیره به استقلال کمک کرد. این اواخر با آن تن نحیف و با آن عصا میآمد و روی نیمکت مینشست. اینها یعنی عشق، تصویری از عشق. یک عشق به تمام معنا که نیازی به نریشن و دیالوگ ندارد . عصا به دست به سمت آن نیمکتی که عشقش بود، زندگیاش بود میرفت.