گروگان یا استعمارگر؛ مساله این است آقای کیروش!
کارلوس کیروش بین مردم ایران محبوبیت دارد. کیروش بداخلاق است. کیروش در بهترین تیمهای دنیا مربی و سرمربیگری کرده است. نگاه کیروش به فوتبال ما از بالا به پایین است. نام کیروش به فوتبال ایران وزن میدهد. کیروش کاری برای فوتبال ملی ما نکرده است.
نظراتی از این دست درباره سرمربی تیم ملی به تناوب در رسانههای ایران منتشر میشود و این برای مخاطبی که دوست دارد فارغ از هر خط و خطوط و جهتگیری عملکرد سرمربی تیم ملی ایران را بررسی کند، مقولهای گمراهکننده است.
به راستی چه تصویری از مرد پرتغالی باید در ذهن مخاطب ترسیم کنیم؟ آیا او قهرمانی است که یکتنه برای جنگ با فوتبال ناپاک و مافیا به ایران آمده؟ یا یک مربی فرصتطلب است که تنها برای پر کردن حساب بانکیاش به این اقلیمشرقی گام نهاده است؟
اگر کیروش یک قهرمان ملی است چرا ارکان فدراسیونفوتبال برای حمایت از او متحد نمیشوند و اگر سرمربی تیمملی دروغزن و عوامفریب است، دلیل عقبنشینی فدراسیونفوتبال و ناشنیده گرفتن ادبیاتناپسند وی درباره فوتبالایران از سوی مسئولانفوتبال به ویژه شخص رئیس چیست؟
تیم ایران با هدایت کیروش، صعودی فراموشنشدنی به جامجهانی 2014 داشت. هر چند ایران نخستین شکستاش را برابر لبنان در این رقابتها تجربه کرد اما دبلکردن کرهجنوبی، رقیب دیرین ایران در قارهکهن، اعتبار ویژهای به کیروش داد.
روزهای خوش کیروش با فوتبال ایران به نیمکرهجنوبی و برزیل هم کشیده شد و ایران در حضور او، نیجریه را با تساوی بدونگل متوقف کرد تا برای نخستین بار در یک بازی جامجهانی، دروازهاش را بسته نگه دارد. نمایش شکوهمند ایران برابر آرژانتین و لئو مسی تا دقیقه 91 میرفت تا یک شگفتی را در جام 2014 خلق کند و اگر ضربه هوشیارانه مسی در ثانیههای پایانی بازی نبود، شاید ایران شیرینترین تساوی تاریخ فوتبالاش را برابر قهرمان 2 دوره جامجهانی، آنهم در آمریکایجنوبی تجربه میکرد. در بازی سوم اما ورق برگشت و ایران با یک نمایش ضعیف برابر بوسنی تن به شکست 3 بر یک داد تا در چهارمین حضور جهانیاش، چهارمین حذف در مرحله نخست را تجربه کند و از این حیث رکورددار شود.
«عیار کیروش در جام ملتهای آسیا مشخص میشود.» این جملهای بود که بارها کارشناسان فوتبال ایران در قبال سرمربی تیم ملی به کار بردند. بالاخره جام ملتها هم فرا رسید و تیم ایران پس از 3 پیروزی برابر بحرین، قطر و امارات به دور یکچهارم پایانی راه یافت. جایی که باید به مصاف عراق میرفت. ایران در یک بازی دراماتیک و با اخراج مهرداد پولادی پس از کسب تساوی پرگل 3 بر 3 برابر عراق در ضربات پنالتی مغلوب این تیم شد تا ایران باز هم در جام ملتها ناکام باشد.
با پایان کار ایران در جام ملتها، بحث ماندن و رفتن کیروش شروع شد. پس از 2 دیدار دوستانه برابر شیلی و سوئد که با یک پیروزی 2 بر صفر برابر شیلی و شکست 3 بر یک از یاران زلاتان، کیروش صراحتاً اظهار کرد از تیم ملی ایران میرود اما این موضوع با واکنش فوتبالدوستان ایرانی توأم شد و مرد پرتغالی بالاخره در ایران ماندنی شد.
حالا چند روز از توافق کیروش با فدراسیونفوتبال برای ماندن در ایران گذشته اما او اینبار که حمایت پرشور هوادارانفوتبال را هم پشتسر خود میبیند، بیمهابا به ارکان فدراسیونفوتبال یورش میآورد و حتی نماد تیم ملی ایران هم از گزند نیش و کنایههای او درامان نمیماند. او خود را گروگان فدراسیونفوتبال میداند و به تندی از فوتبال ایران و دستاندرکارانش انتقاد میکند.
ادبیاتی که کیروش سهشنبه در نشست خبری که تنها 2 ساعت پیش از آغازش خبرنگاران رسانهها از برپا شدنش با خبر شدند و مانند ماموران آتشنشانی سراسیمه از محلکار به فدراسیونفوتبال رساندند، به حدی ناپسند بود که واکنش برخی مسئولان و رسانهها را در پی داشت.
لازم نیست بارها بنویسم دستمزد کیروش چند برابر برخی مربیان صاحبنام جهان است و از کوتاهی فدراسیون در تنظیم قرارداد با کیروش هم هر چه بگوییم بیفایده است. وقتی برای او حق فسخ قرارداد یکجانبه در نظر گرفته میشود، ناخودآگاه یاد قرارداد ترکمنچای میافتیم! این سهلگیریها هم به فوتبالملی لطمه میزند هم به کیروش.
سرمربی تیمملی وقتی هر چه بگویند نباید نه بشنود، وقتی با تحکم میگوید فلانی و بهمانی حق صحبت درباره تیم ملی را ندارند، ناخواسته خود را فراتر از یک کشور میبیند. به هر حال امیدواریم کارلوس کیروش، این مربی نامدار فوتبالجهان، در آینده با ادبیات فاخرتری درباره ایران و فوتبالش صحبت کند. او با پشتوانه مردمی خوبی که دارد میتواند کارهای بزرگی برای فوتبالمان انجام دهد.