دیگر هیچکس موفق به فتح 8 توپ طلا نخواهد شد
کسب هشتمین توپ طلای مسی، کارشناس فوتبال ایران را به تحسین عملکرد او وا داشته است.
به گزارش ایلنا، امیر حاج رضایی، کارشناس فوتبال ایران در مورد هشتمین توپ طلای مسی و آینده فوتبال بعد از او صحبت کرد.
درباره هشتمین توپ طلایی که به مسی داده شد، چه نظری دارید؟
برای من غیرمنتظره نبود که توپ طلا به مسی میرسد. با توجه به نتایجی که در جام جهانی به دست آمده بود، انتخاب این بازیکن را آسان کرده بود. یک انتخاب درست و عادلانهای بود. اگر چه نزدیکترین رقیب او ارلینگ هالند بود که سهگانه را برده بود و گلزن توانمندی است اما باید به این توجه داشت که مسی قهرمان جهان است.
اما قبل از اینکه مسی انتخاب شود، انتقادهایی راجع به اینکه او نباید انتخاب شود، آغاز شده بود. از پدر هالند گرفته تا تعدادی از کارشناسان فوتبال اروپا که معتقد بودند جام جهانی سال گذشته بوده و حالا هالند و جود بلینگهام درخشش بیشتری داشتهاند و برای کسب توپ طلا شایستهتر بودهاند.
اصلاً. البته من به نظر دیگران احترام میگذارم و هر کسی باید نظر خودش را ابراز کند و قضاوت درباره اینکه چه کسی بر مبنای واقعیت صحبت میکند، بر عهده مردم است. با این حال، نظر من این است که مسی قهرمان جهان است ولی هالند قهرمان اروپاست و خیلی تفاوت وجود دارد که شما قهرمان یک قاره باشید یا دنیا. حالا من به گذشته مسی کاری ندارم که همه اندازهها و متر و معیارهایی که درباره او وجود دارد را میشناسند. نکتهای که در این میان باید اشاره کنم این است که من اصلاً طرفدار کریستیانو رونالدو هستم و سبک بازی او را دوست دارم اما این به این معنا نیست که رونالدو از مسی بهتر است. این علاقه شخصی من است. مسی تنها یک قهرمانی در جام جهانی را در کارنامه حرفه ایاش کم داشت که به آن رسید و بازی کردن او در آمریکا را برای مسی، یک نوع زنگ تفریح میدانم. جایی که در آن خستگیاش را پس از سالها بازی در سطوح بالا در میکند.
پس با این صحبتها به نظر میرسد این آخرین توپ طلایی بود که مسی به دست آورد.
بله و من فکر میکنم کسی هم دیگر نمیتواند هشت توپ طلا بگیرد. بازیکنانی مانند هالند، بلینگهام و کیلیان امباپه در فوتبال اروپا یک جرقههایی زدهاند و نشان دادهاند که در آینده حرفهای زیادی برای گفتن دارند ولی مسی یک شعله بود و شعله را نمیشود با جرقه مقایسه کرد. البته فکر میکنم دو سال قبل جایزه را در حالی به مسی دادند که باید آن را به رابرت لواندوفسکی میدادند که ندادند و بعد جایزه The Best را به لوا دادند. بعد از آن هم که باز دوران درخشش لواندوفسکی بود، به خاطر کرونا مراسم توپ طلا برگزار نشد. من همان طور که حالا اشاره میکنم که امسال حق مسی بوده، به این هم اشاره دارم که آن سال حق مسی نبود.
حتی آن سالی هم که ژاوی جزو گزینههای اصلی بود، توپ طلا به مسی داده شد که گفتند حقش نبوده است.
این قضیه در جایزه اسکار هم بوده است. اگر تاریخ این مراسم را مرور کنید، میبینید که در خیلی از موارد، مسائل سیاسی، اقتصادی یا یک مسأله جهانی باعث شده که جایزه به یک فیلم یا یک شخصیت داده شود که استحقاقش را نداشتهاند. این بازیها در آنجا هم هست و در فرانس فوتبال هم اتفاق رخ داده است و نقدهای تند و تیزی گاهی به انتخابهای این مجله شده است.
بله و برای همین به مسی لقب پسر فرانس فوتبال داده شد!
بله اما ما درباره مراسم دوشنبه شب صحبت میکنیم. من با حرفهای قبلی خواستم از نظر خودم دفاع کنم. حتی یکی گفته بود که اگر هالند انتخاب نشود، باید در این مراسم را گل بگیریم! خب نظرش را گفته است. بله مسی دوران بدی را در پاری سن ژرمن داشت که آن هم به عوامل مختلفی ربط داشت. این همه ستاره به پاریس رفتند اما نتیجه نگرفتند ولی مسی در جام جهانی شکوفا شد و به آن فینال رؤیایی و ماراتنگونه رسیدند.
امسال نام رونالدو حتی در لیست برترینهای این مراسم هم قرار نداشت. به نظر شما حقش خورده شد؟
نه. اصلاً و ابدا. درست است که رونالدو پنج توپ طلا گرفته ولی افتخارات زیادی به دست آورده و آقای گل ملی فوتبال جهان است. با این حال امسال حقش تضییع نشد. چرا که یک اروپا او را نخواست و تصمیم گرفت که در یک کشور آسیایی (عربستان) کارش را دنبال کند. برخلاف برخی دورانها که آگاهانه بیعدالتی رخ داده، این بار عدالت برقرار شد.
با توجه به اینکه دوران طلایی مسی و رونالدو به پایان خود رسیده، فکر میکنید بازیکنانی مانند هالند، بلینگهام و امباپه بتوانند مانند آنها با هم رقابت کنند؟
مسی و رونالدو 15 سال فوتبال را برای جهانیان جذاب کردند. بویژه دورانی که هر دو در اسپانیا و در بارسلونا و رئال مادرید بازی میکردند و همه را به یک ضیافت 15 ساله دعوت کردند. چیزی که در این میان جالب بود، احترام متقابلی بود که آنها برای هم قائل بودند، بدون اینکه دوستی نزدیکی داشته باشند اما ستارههای الان فوتبال دنیا، همان طور که گفتم جرقههایی زدهاند. به عنوان مثال اگر امباپه انتخاب خوبی نداشته باشد، موفق نمیشود. پاریس جایی نیست که امباپه را ماندگار کند. هالند گلزن خوبی است و بلینگهام گفته 10، 15 سال میخواهد در رئال بدرخشد ولی من نمیتوانم پیشبینی کنم. 15 سال رقابت بین دو نفر، زمانی است که من با اینکه سن بالایی دارم، یادم نمیآید بین دو نفر دیگر اتفاق افتاده باشد و اینقدر با درخشش همراه باشد.
پله و مارادونا هم که آنها را با هم مقایسه میکردند، همدوره نبودند.
بله همدوره نبودند و به دلیل شیوه رفتاری و مواضع اجتماعی هم خیلی با هم فاصله داشتند. ما مارادونا را هیچ وقت در جایگاه رهبران فیفا ندیدیم و این پله بود که در جمع آنها حضور داشت. مارادونا در بین مردم بود.
این مقایسه بین مارادونا و مسی هم همیشه بین طرفداران فوتبال محل بحث بوده است.
این موضوع مثل مؤلف و تألیف است. ممکن است یک نویسنده یا آهنگساز، اثر جاودانهای را از خود به جا بگذارد ولی ممکن است در زندگی شخصی خودشان انحرافاتی یا اثراتی هم داشتهاند و باید این دو مقوله را از هم جدا کرد. در فوتبال هم همین است. جرج بست نمونه این بازیکنان است. من وقتی برای زندگی ورزشی و شخصی مارادونا معدل میگیرم، او را در جایگاه بالاتری نسبت به مسی میبینم. چرا این طور است؟ به دلیل شرایط اجتماعی آرژانتین. وقتی در زمان نخستوزیری مارگارت تاچر و در سال 1982 جنگی بین انگلستان و آرژانتین بر سر جزایر فالکلند شکل گرفت و انگلیسیها این جزیره را اشغال کردند، آرژانتینیهای زیادی کشته شدند و ملت این کشور تحقیر شدند. چند سال بعد و در جام جهانی 1986، مارادونا آن گلهای معروف را به انگلیس زد. همه بازیکنان انگلیس را دریبل کرد و گل زد و بعد هم گل معروف دست خدا را زد تا به اصطلاح بدون هیچ ارتشی وارد قلعه انگلیسیها شود و از مردمش اعاده حیثیت کند. مردم آن شکست را در یک جغرافیای دیگر و در یک زمان دیگر فراموش کردند و این برای همیشه مارادونا را در تاریخ کشورش ماندگار کرد و من هم با این نگاه موافق هستم.