موضع گیری قهرمان ووشو علیه هالک ایرانی
الهه منصوریان: آن آقا به من گفت که ما حتی گوسفند هم دست شما نمی دهیم/ آن قهرمان فتوشاپی را زیر یک دقیقه و بدون دست شکست میدهم
بانوی ووشوکار ایران علیه هالک ایرانی موضعگیری و وی را به مبارزه دعوت کرد.
به گزارش ایلنا، الهه منصوریان، قهرمان ووشوی ایرانی از سختیها و شرایط نامناسبی که برایش در چند وقت اخیر گذشته گلایههای زیادی دارد و صحبتهای جالبی هم در مورد ماجرای جنجالی هالک ایرانی (سجاد غریبی) دارد و وی را به مبارزه دعوت کرده است. گفتگوی او را میخوانید:
* چه خبر؟این روزها حسابی شلوغی !
درگیر تغییر دیزاین و بازسازی باشگاه هستم. با نظر مردم و توی همان نظرسنجی اسم باشگاه را "کارتالا" گذاشتیم که معنیاش عقاب میشود. با سهیلا و شهربانو آنجا هستیم و همراه شاگردهایمان دور هم تمرین میکنیم.
* از حضورت در سازمان wlf و باز بازگشت از چین بگو؟
خودتان می دانید که من در چین شرایط خوبی داشتم. به لطف خدا در wlf درخشیدم و توانستم صاحب عناوین خوبی شوم. پخش بازی های زنده از سوی سازمان wlf رکورد بازدید کننده لایو را دارد و این یک رکورد محسوب میشود.قطعاً حضور در چنین سازمانی،میتواند برای هر ورزشکاری مفید و موثر باشد. جدا از اینها من در چین درآمد خوبی داشتم و توانستم مبلغی را پس انداز کنم.اما از آنجایی که حضور من در چین با شروع اردوی تیم ملی و مسابقات انتخابی تداخل پیدا کرد، برای شرکت در اردوهای تیم ملی ووشو و همچنین بازیهای آسیایی قید چین را زدم و به ایران برگشتم. من چهار ماه در اردوهای تیم ملی بودم و همانطور که خبر دارید بازی های آسیایی به تعویق افتاد، هرچند که من هنوز شانس بازگشت به چین را دارم اما قطعاً نمی توانم به آن شرایط قبل برگردم. شما شک نکنید که به تعویق افتادن بازیهای آسیایی ضربه بزرگی را به همه ورزشکاران میزند نگاه به من و یا چند نفری که اوضاع بهتری دارند نکنید. نگاه کنید به آنهایی که آقا هستند و در حال حاضر میبایستی جدا از هزینههای خودشان، خرج خانواده را هم تامین کنند و همین برایشان کلی دردسر میشود. حفظ آمادگی بدنی، حضور در اردو، تمرینات منظم و رژیمهای غذایی همگی هزینههای زیادی را به روی دست ورزشکاران میگذارد که باید وزارت ورزش فکری به حال آنها بکند.
* حقوق تو را پرداخت کردهاند؟
من در مورد حقوق خودم صحبت نمیکنم. به لطف خدا من شرایطی دارم که نیازی به این ماجرا ندارم. اما آقایان باید فکری به حال بقیه ورزشکاران بکنند. به آنهایی که به این راحتی ها نمیتوانند از پس مخارج زندگی و ورزش خودشان بر بیایند و باید خودشان را برای مسابقات آماده کنند. من درمورد حقوقم یک صحبتی دارم! اصلاً از همینجا از آقایان میخواهم تا هر چه که به من تعلق میگیرد را به مناطق و روستاهای محروم اختصاص دهند تا بانوان آن مناطق بتوانند ورزش کنند. در حال حاضر وضعیت مملکت ما به گونهای است که مردم به شادی و ورزش احتیاج دارند و چه بهتر که با پول من و چیزی که قرار است به من برسد این اتفاق بیفتد و بانوان سرزمینم بتوانند در کنار هم ورزش کنند تا شاید روحیه بهتری داشته باشند.
* تو جدا از مسابقه توانستی خودت را در چین به عنوان یک مربی موثر نیز معرفی کنی.
درست می گویید. از وقتی که در چین حضور داشتم توانستم به عنوان مربی در باشگاه فیس وان در شانگهای کارم را دنبال کنم. در ابتدا بازیکنان و شاگردان کم سن و سال داشتم اما کمکم رده های بالاتر را به من دادند و حتی در بین شاگردان من کسانی بودند که قرار بود از سوی چین در المپیک شرکت کند. این برای من یک موفقیت و دستاورد بسیار بزرگ بود.
* وقتی به ایران برگشتی کسی از تو نخواست که این تجربیات و داشته ها را به جوان ها و کسانی که مستعد هستند انتقال بدهی؟
نه تنها این را نخواستند بلکه برخورد بسیار بدی با من داشتند!
* واقعا؟
وقتی به ایران برگشتم به یکی از آقایان گفتم که اگر تمایل داشته باشند میتوانم که به بازیکنان کوچکتر و بچهها تجربیاتم را منتقل کنم اما جوابی به من داد که از بیان کردن آن شرم دارم!
* چه جوابی داد؟!
بهتر است در موردش حرف نزنیم!!!
* حرف زشتی زد؟!
آن آقا به من گفت که ما حتی گوسفند هم دست شما نمی دهیم!!! بهتر است دیگر در موردش حرف نزنیم...
* این خیلی اتفاقی ناخوشایندی است...
شما خودتان را جای من بگذارید... تیم من (سپاهان) الان پنج سال است که به طور متوالی قهرمان لیگ کشور میشود.در چین که مهد ورزشهای رزمی دنیا است، من مربی ورزشکارانی هستم که قرار است آینده ساز چین باشند و در المپیک حضور دارند. آن وقت در کشور خودم به من میگویند که گوسفند هم دست تو نمیدهیم!
* این اتفاق ها میتواند هرکسی را اذیت کند.
این که چیزی نیست چند وقت پیش ما برای قرارداد با یک سازمانی رفته بودیم، یکی از ورزشکاران ایرانی که آنجا حضور داشت آنقدر پشت سر ما بد گفت و آنقدر زیرآب ما را زد که بیخیال همه چیز شدم و از آنجا آمدم بیرون! خدا جای حق نشسته و بزرگ تر از آن است که بگذارد کسی نان دیگری را ببرد. چون فضا را خوب ندیدم از آن سازمان آمدم بیرون...اما، آن آقا در مسابقهاش در کمتر از یک دقیقه ناک اوت شد ولی من به سازمان بزرگتری رفتم و توانستم در مسابقه آخرم حریف را ناک اوت کنم و آن اتفاق بزرگی را رقم بزنم. حرف من این است... بهتر است که به جای زیرآب زدن و خراب کردن دیگران، به هم کمک کنیم و انرژی مثبت انتقال دهیم. ما ایرانیها باید یاد بگیریم تا پشت هم باشیم. باید یاد بگیریم تا آبروداری کنیم و به فکر پرچم و خاک مان باشیم. همین چند وقت پیش اتفاق دیگری افتاد که اصلاً بدم می آید در موردش صحبت کنم!!!
* چه اتفاقی؟!
درست در زمانی که من درگیر مسابقات wlf بودم یک آقای فتوشاپی با کلی تبلیغ و سر و صدا وارد ماجرا شد. از همان اول مشخص بود که همه چیز فیک است و بعد از مدتی مردم نیز متوجه ماجرا شدند. شما یک استوری گذاشتید و از فایت صحبت کردید. حالا دوست دارم در موردش حرف بزنم... من حاضرم بدون تاچ کردن (لمس کردن) و هرگونه برخورد نزدیک، با ایشان مبارزه کنم! یعنی ضمن حفظ تمام شئونات اسلامی حاضرم با این آقا مبارزه کنم و قول میدهم که ایشان را در کمتر از یک دقیقه شکست بدهم. این را حتماً از طرف من بگویید تا بعضی ها بدانند که نباید با نام ایران و اعتبار ورزش یک مملکت به این راحتی بازی کنند. بعضی ها با هر پول و هر پیشنهادی به چین و یا جاهای دیگر میروند تا فقط در رینگ حاضر شوند و مسابقه بدهند. آنها کمترین پول را میگیرند و این کار را انجام میدهند و هرگز هم به این فکر نمیکنند که برای بعضی های دیگر مثل من چه اتفاقی می افتد وقتی طرف با پول کم می رود تا از فلان ورزشکار خارجی کتک بخورد ضررش را من میبینم، چون هم قیمت من پایین می آید و هم آبرویم میرود.
* از ماجرای حضورت در گلوری بگو.
همانطور که خودتان میدانید گلوری یکی از بزرگترین و معتبرترین سازمان ها در جهان محسوب میشود.من برای رسیدن به گلوری تلاش زیادی کرده بودم.هر چند که از آنجا پیشنهاد داشتم اما از مدتها پیش برنامهریزی کرده بودم تا به گلوری و بعد از آن به ufc برسم. حسابش را بکنید به خاطر این که از طرف ایران و به عنوان ورزشکار ایرانی در این مسابقات حضور داشته باشم از سه ماه قبل از اولین مسابقهام،همه چیز را با وزارت ورزش،مسئولان فدراسیون و حتی شورای برون مرزی در میان گذاشتم. اولین مسابقه من در تاریخ بیست و نهم اسفند ماه بود و در حالی که از دی ماه همه چیز را به آقایان گفته بودم آنقدر مرا دواندند و آنقدر تعلل کردند که به مسابقه اول نرسیدم!در حالی که این همه زمان داشتند و میتوانستند با نامهنگاری با سفارت هلند همه چیز را به خوبی پیش ببرند،این کار را نکردند تا همه زحمات من هدر برود.بعد از تغییرات و آمدن رئیس جدید،بالاخره در تاریخ بیست و پنجم اسفند ماه به من نامه دادند. فقط چهار روز تا مسابقه اول زمان داشتم و باید بقیه کارهایم را انجام میدادم.این غیرممکن بود و من هرگز نتوانستم خودم را به اولین مسابقهام در هلند برسانم.
من میتوانستم به عنوان یک ورزشکار آزاد و با خیال راحت این کار را انجام دهند و به موقع خودم را به اروپا برسانم اما تمام داستان این بود که من دلم میخواست به عنوان یک ایرانی در این مسابقات شرکت کنم و همه ماجرا این بود که میخواستم پرچم کشورم را در آنجا بالا ببرم. حسابش را بکنید بعد از سه ماه دویدن من به جایی نرسیدم. خودت شاهدی که من صبح در اردوی تیم ملی در ورزشگاه آزادی تمرین میکردم و ظهر دنبال کارهای خروجی می رفتم و دوباره بعد از ظهر در آزادی تمرین داشتم! گاهی اوقات مجبور میشدم فقط به خاطر اینکه گرسنه نمانم، کنار خیابون ساندویچ بخورم تا خودم را به محل تمرین و یا جاهای مختلف اداری برسانم.
* خودت نمی توانستی در این مورد اقدام کنی؟
چرا نمی توانستم؟!دقیقاً در همان دوران دکتر خشایار محسنی به من اعلام کرد که حاضر است به عنوان یک ایرانی و به خاطر اینکه من یک ورزشکار زن هستم با تمام قدرت از من حمایت می کند.ایشان آنقدر لطف داشتند که بابت انجام این کار و گرفتن ویزا هیچ مبلغی از من نخواستند.حتی گفتند که برایت راننده و ماشین میفرستم اما به خاطر این که میخواستم همه چیز از طریق وزارت ورزش و امور خارجه انجام شود چنین کاری را انجام ندادم.نکته عجیب این است در همان زمان من یکی از دوستانم را به ایشان معرفی کردم و دقیقا دو هفته بعد از سفارت با آنها تماس گرفتند و دوست من به همراه خانوادهاش توانستند به اروپا رفت.آنها که نه قهرمان بودند،نه ورزشکار و نه دعوتنامه داشتند، مسیر را دو هفته ای رفتند ولی وزارت ورزش و شورای برون مرزی ماههاست که به دنبال انتقال من هستند و هنوز هم موفق نشده اند!!!
* با توجه به اینکه از زمان مسابقه تو در گلوری گذشته تکلیف تو با این سازمان چه می شود؟
من با گلوری در مورد این ماجرا صحبت کردم و آنها میدانند که چه اتفاقی برای من افتاده هرچند که با من ابراز همدردی کردند و از این موضوع ناراحت هستند اما چون مسابقه برنامه ریزی شده بوده، میبایستی که من جریمه هایش را پرداخت کنم.جالب است بدانید تمام پولی که از چین پس انداز کرده بودم و به خاطرش دو سال زحمت کشید م و را به خاطر غرامت به سازمان گلوری از دست دادم.
* قرارداد تو با گلوری چه می شود؟
من برای خرداد ماه مسابقه دارم، اما اگر وضعیت به این صورت باشد شاید قراردادم را با گلوری فسخ کنم و به سازمان جدیدی به نام اف.یو.ژِن که آلمانی است،بروم. هرچند که اف.یو.ژن از لحاظ اعتباری از گلوری پایین تر است اما اف.یو.ژن پول بسیار بهتری به من میدهد و شاید به خاطر اینکه بتوانم از پس هزینه هایم بر بیایم به این سازمان بروم.نمدانم...شاید اگر اسپانسر بگیرم و یا شرایط به گونه دیگری شود،در گلوری میمانم.هنوز در این مورد تصمیم قطعی نگرفته ام.اما چیزی را که بخوبی میدانم این تست که باید به ufc برسم.در حال حاضر هم مذاکراتی با یک شرکت از تورنتو انجام شده و آقای موسیخانی صحبتهایی را با مسئولان ufc داشتهاند.
* به مهاجرت هم فکر کردهای؟!
من بعضی جاها به خاطر حضور در تیم ملی ایران و اینکه دلم میخواست در ایران و بنام ایران فعالیت کنم ضربه های بسیار بزرگی خوردم اما با تمام این ها من عاشق این خاک هستم و دلم می خواهد که در اینجا بمانم خودتان میدانید که پیشنهاد های زیاد و مختلفی دارم تا برای کشورهای دیگر به میدان بروم اما هرچقدر فکر میکنم انجام این کار از من ساخته نیست. هر وقت فکر میکنم که شاید یک روزی روبروی بازیکنان تیم ملی ایران و نیمکت ایران بنشینم اصلاً دلم طاقت نمی آورد.نمیدانم شاید اشتباه از من باشد،اما من نمی توانم بیخیال این آب و خاک و این مردم شوم.این روزها مردم از لحاظ معیشتی در وضعیت بسیار بدی هستند.آنها دل خورند و به دنبال حقشان هستند.نمیدانم چه بگویم و نمیدانم چطور میتوانم با آنها همدردی کنم.اما از همین جا به همه مردم خوب کشور می گویم که من هم به عنوان یک زن ایرانی مثل همیشه همراه و پا به پای آنها هستم.
* خیلی ها از حضور تو در فیلم سینمایی انفرادی می پرسند.
به دعوت آقای ابراهیم عامریان که تهیه کننده فیلم انفرادی بودند همراه سهیلا در این فیلم حاضر شدیم و سکانسی را در مقابل رضا عطاران، مهدی هاشمی و احمد مهرانفر بازی کردیم بدون شک قرار گرفتن در مقابل سه تا از بهترین بازیگران سه نسل کمدی ایران،برای من بسیار جذاب بود و خاطره درگیری با رضا عطاران را هرگز فراموش نمیکنم (خنده) در یک صحنه قرار بود که من با لگد به گردن رضا عطاران بزنم.وقتی پای من به صورت رضا عطاران خورد،حسابی دردش گرفت و با ناراحتی گفت:"اگر رضا گلزار هم بود،همینجوری میزدیش!"