به بهانه ناکامی در جام حذفی؛
نه، اینطوری به اینا میبازی فرهاد!
کنار رفتنِ استقلال از جام حذفی میتواند تبعاتی فراتر از یک جام برای آبیها در پی داشته باشد.
به گزارش خبرنگار ورزشی ایلنا، نساجی مازندران تنها تیمی بود که در این فصل بیشتر از یک بار با استقلال بازی کرده بود ولی گلی از این تیم دریافت نکرده بود. پس قابل حدس بود مجیدی اندیشههای جدیدی برای سومین تقابل با نساجیِ ساکت داشته باشد.
برای اجرایی کردن این تفکرات جدید راههای زیادی پیش روی یک سرمربی وجود ندارد. یا باید به ارنج تیمش دست بزند و با نفراتی جدید وارد زمین شود تا همان سبک قبلی را توسط بازیکنانی دیگر پیادهسازی کند، یا باید با همان بازیکنان ثابت با سبکی متفاوت وارد زمین شود. گزینه سوم اما همان انتخابی بود که مجیدی برای بازی مرگ و زندگی در جام حذفی برگزید؛ تغییر در سبک بازی با استفاده از نفراتی جدید.
روشی که مجیدی برای بازی با نساجی انتخاب کرده بود، تا قبل از ضربه آخر جواب داد. استقلالیها با بیرون گذاشتن مهاجم هدف بلندقامت خودشان (رودی ژستد یا آرمان رمضانی تفاوتی ندارد)، تمرکزشان را از روی ارسالهای بلند و برنامهریزی برای توپهای سومی که توسط مهاجم هدف سابانده میشد، بر روی فرارهای سریع حسینزاده و یامگا در عمق دفاعی نساجی گذاشتند. برنامهای که از فرار حسینزاده در اولین دقایق بازی و خراب کردن موقعیت تقریبا دو به تک خودش را نشان داد. آبیها بارها و بارها در عمق دفاع نساجی صاحب موقعیت شدند و این موضوع حتی با حضور آرمان رمضانی و رودی ژستده هم تکرار شد و دیدیم یامگا چگونه پاس فوقالعاده آمانوف را به دیوارهی کناری دروازه کوبید.
با نگاهی به آمار بازی و تعداد شوتهای آبیها به سمت دروازه نساجی و موقعیتهای خطرناک پرشمار استقلال در کنار خلوتی محوطه جریمه استقلال در طول بازی، به راحتی مشخص میشود پلنی که مجیدی برای بازی برابر نساجی انتخاب کرده بود، کاملا درست بود، اما آنچه که احتمالا از لحظه گل شدن پنالتی حامد شیری تا روزهای بعد ذهن فرهاد را به خودش درگیر میکند، انتخاب مهرههای اشتباه در شطرنج تاکتیکی با ساکت است.
یک) استقلال تا دقیقه ۷۰ بازی بدون مهاجم تخصصی برابر نساجی بازی کرد. شاید اگر بخواهیم در مورد ده بازیکن خطرساز لیگ ایران صحبت کنیم، قرار دادن امیرحسین حسینزاده در این جمع آسانترین کار باشد و قاعدتاً بازی ندادن به چنین جواهری دیوانگی محض است. اما احتمالاً مجیدی هم قبول دارد که او در موضوع تمامکنندگی، فاصله زیادی با بازیکنی مثل ارسلان مطهری دارد. پس میشد انتظار داشت مطهری در این مسابقه در به جای خاقانی از ابتدا در ترکیب آبیها قرار بگیرد. هرچند ارسلان در دربی موقعیتهای زیادی را از دست داد، اما اعتماد همیشگی مجیدی به حسینزاده نشان میدهد او بر خلاف بسیاری از مربیان داخلی، عادت ندارد با یکی دو بازی بد یا چند فرصت سوزی، بازیکنی را از دایره تفکراتش خارج کند. بنابراین توقع بازی دادن به مطهری در مسابقهای که ژستد و رمضانی جایی در پلن A سرمربی ندارند، توقع بیجایی نبود.
دو) بازی کردن با یک هافبک دفاعی در ورزشگاه آزادی (خانگی)، احتمالاً یکی از مهمترین فاکتورهایی است که میتواند در درازمدت، ویژگی "برنده بودن" را به "بازنده نبودن" استقلالِ مجیدی اضافه کند. قاعدتا تیمی با کاریزما و عقبهی استقلال با آن جبههی هواداری قوی و البته برخورداری مالی فراوان، نباید هم با دو هافبک دفاعی حداقل در رقابتهای داخلی بازی کند. اما این رویکرد به الزامات زیادی از جمله بالانس بودن اسکواد نیاز دارد. وقتی فرهاد مجیدی تیمش را با زبیر نیکنفس به عنوان تنها هافبک دفاعی وارد زمین میکند، این انتظار وجود دارد که در ازای کمشدن یک هافبک دفاعی به اسم مهدیپور، بازیکنی با همان سطح کیفی در پست وینگر به ترکیب اضافه شود. نه آنکه جعفر سلمانی که یکی از بهترین وینگبکهای چپ لیگ برتر بوده در این پست مورد آزمون و خطا قرار بگیرد. اگر استقلال از حصور بازیکنی مثل عزیزبک آمانوف در لیست خودش بیبهره بود، حق با فرهاد بود ولی وقتی چنین بازیکن پا به توپ و روندهای در اختیار کادر فنی قرار دارد، بازی دادن به جعفر سلمانی در پست غیر تخصصی محلی از اعراب ندارد. کمااینکه در همان دقایقی که این بازیکن وارد زمین شد، تحول در روند موقعیتسازی استقلال به وضوح مشخص بود.
سه) وقتی تیمی مثل چلسی با در جیب داشتن یک چمپیونزلیگ از فصل گذشته، در فینال جام اتحادیه به گلر اصلی خودش بازی میدهد، به خوبی نشان میدهد که کسب یک جام، اهمیت بسیار بیشتری از "در شرایط بازی نگهداشتن" گلر دوم دارد. شاید اگر این بازی در لیگ برتر بود، با توجه به اینکه استقلال خیلی کم به حریفان موقعیت گل میدهد، تفاوت معناداری بین بازی دادن به حسینی و رضایی وجود نداشت. اما حسینی به عنوان گلر اول استقلال، مثل تمام دروازهبانان استقلال در ادوار مختلف لیگ برتر از توانایی زیادی در مهار ضربات پنالتی برخوردار است. پس منطقیتر به نظر میرسید که وقتی مجیدی در کنفرانس پیشاز بازی میگوید با تمام قوا برابر نساجی به میدان میآییم، از گلر پنالتیگیرش در درون دروازه بهره میبرد تا با پنج واکنش خلاف جهت در ضربات پنالتی مواجه نشود. هرچند چه بسا رضایی در آینده هنر پنالتیگیریاش را هم به رخ همگان بکشد، اما سرمربی تیمی مانند استقلال که چند فصل را زیر سایه رقیب سنتیاش گذرانده، نباید سر بزنگاه و درست در مقطعی که شانس کسب دوگانه لیگ و حذفی را به دست آورده، نقد را ول کند و نسیه را بچسباند.
اما آنچه به زعم نگارنده، بیشتر از این مهرهچینیهای اشتباه میتواند باعث لیز خوردن موفقیت از دستان فرهاد شود، دور شدن مجیدی از ذهنیت دوستداشتنیای بود که خودش ایجاد کرده بود. فرهاد در اوج نامهربانیهایی که از سوی مدیریت قبلی باشگاه استقلال و البته مدیران بالادستی وزارت که با آنها وارد جنگ رسانهای شده بود، با کوبیدن روی میز و گفتن جمله معروف " هرکاری کنید من به اینها نمیبازم" نوید این روزهای بالانشینی استقلال را داده بود. مجیدی همین حالا هم تفاوت زیادی با بیشتر مربیان داخلی فوتبال ما دارد و هرگز ناکامی تیمش را به گردن بازیکن خاصی نمیاندازد، اما آنچه استقلال پس از شکست به آن نیاز دارد، صریح صحبتکردن از تلاش برای برطرف کردن ضعفهای فنیای است که بعضاً در پس بردهای استقلال پوشیده مانده بود، نه حملهکردن به کارشناسان داوری و اعتراض به سوتهایی که یک روز به نفع شما در آن دمیده میشود و یک روز به ضرر شما. رویای نزدیک به تعبیر دوگانه برای آبیها به پایان رسید. اما آنچه استقلال را قهرمان ایران میکند، فرهاد مجیدیِ کنفرانس پس از بازی آلومینیوم در اراک سال گذشته است که گفت:" به هواداران قول میدهم هر کاری لازم باشد میکنم؛ من به اینها نمیبازم." وگرنه فرهادی که پس از بازی از شتیل گرفتن کارشناس داوری در دهه هشتاد صحبت کند، اول به خودش میبازد، بعد هم به اینها!
امیرحسام رنگچیان