کونته در تاتنهام: نبوغ تاکتیکی اسپرز را به مدعی قهرمانی تبدیل میکند؟
به گزارش ایلنا، عصر نونو اسپریتو سانتو هرگز آغاز نشد و به همین دلیل در خاطر نخواهد ماند. این حقیقت بی رحمانه چیزی است که همیشه برای یک انتصاب موقت محتمل به نظر میرسد؛ یک سرمربی بدون تخصص تاکتیکی یا کاریزمای در زمین برای کنار آمدن به عنوان انتخاب اورژانسی که گزینه پنجم یا ششم به عنوان سرمربی تاتنهام بود.
شیوه فوتبال نونو در تاتنهام تیره و تار بود. سیستم بی سر و شکل، طرح غیرممکن برای مشاهده کردن. او به عنوان شاگرد ژوزه مورینیو، که زیر نظرش در پورتو بازی میکرد، نماینده همه چیزهایی بود که باشگاه به شدت امیدوار بود از آنها دور شود!
اما او در این امر بی تقصیر است. نونو نمیتواند سرمربیای باشد که از او میخواهند، نمیتواند جای خود را تغییر دهد. او در مکتب واکنشی و ضدحمله فوتبال آموزش دیده است که شکل دفاعی را در درجه اول قرار میدهد و مالکیت را در مرحله دوم قرار میدهد.
او مانند مورینیو از بازیکنانش انتظار دارد که فوتبال خود را بداهه جلوه دهند و در وقتهای استراحت با یکدیگر شراکت طبیعی داشته باشند. مانند مورینیو، فلسفه او دیگر جایی در اوج بازی ندارد.
تاتنهام کمترین شوت را در لیگ برتر ثبت کرده است (10.3 در هر بازی). فقط نوریچ سیتی گلهای کمتری نسبت به تاتنهام زده است. اما مشکل ایجاد شانس گل صرفاً در مورد استقرار یک سیستم مه آلود بدون جزئیات موقعیتی زیاد نیست. بسیاری از تیمها در عقب مینشینند و فوتبال هجومی مستقیم را با موفقیت متوسط به کار میگیرند.
نه، موضوع نونو تلاش برای انجام این کار در باشگاهی بود که به فوتبال گستردهای نیاز دارد و انتظار میرود توپ را در اختیار بگیرد. شما نمیتوانید 51.8 درصد مالکیت توپ را به طور میانگین داشته باشید و انتظار داشته باشید که در بهترین فرم هم بازی کنید. یا به عبارت دیگر، شما نمیتوانید یک باشگاه بزرگ را با ذهنیت باشگاهی کوچک مدیریت کنید.
او از همان ابتدا توسط باشگاهی که در شرایط بحرانی قرار داشت، تحت فشار قرار گرفت، پس از فاجعه دوران مورینیو و ماجرای جدایی هری کین. موفقیت در آن محیط به معجزهای بزرگ نیاز داشت. خوب، شاید اسپرز معجزه خود را اکنون در اختیار داشته باشد، زیرا انتصاب آنتونیو کونته - مطمئناً یکی از پنج سرمربی برتر جهان - یک کودتای خارق العاده است.
از سال 2016، لیگ برتر با جمعآوری بهترین سرمربیان، راه را در انقلاب تاکتیکی فوتبال رهبری کرده است، که همه آنها سبکی از فوتبال مالکیت ساختاریافته را تجویز میکنند که جزئیات دقیق را در هر پاس و هر حرکت به کار میبرند.
با گذشت زمان، شکاف بین کسانی که میتوانند با دقت تمرین کنند، با کسانی که نمیتوانند روی توپ انجام دهند، مشخص میشود. آنچه که نونو و مورینیو را از یورگن کلوپ و پپ گواردیولا جدا میکند به طور فزاینده ای توسط هواداران و کارشناسان به طور غریزی درک میشود، بنابراین از همین رو این روزها همه در مورد "داشتن برنامه" صحبت میکنند.
دلیل اینکه سال 2016 نقطه شروع بوده این است که چشم انداز کلوپ در لیورپول شروع به جمع شدن کرد، گواردیولا به منچسترسیتی پیوست - و کونته لیگ برتر را با چلسی منفجر کرد! سرعت احیای چلسی گواهی بر میزان کار، رهبری و هوش تاکتیکی شگفت انگیز سرمربی جدید تاتنهام است. از بازیکنان انتظار میرود که فراوان تلاش کنند، تا تمام ذره ذره خود را به یک طرح اصلی که دوباره در زمین تمرین پیش بینی و اجرا میشود، بدهند.
کونته صدها ساعت روی شکل تیمی، داخل و خارج از زمین کار خواهد کرد. او مانند همعصرانش که در اوج فوتبال انگلیس را مدیریت میکنند، به معنای واقعی کلمه بازیکنان را توجیه میکند که کجا بایستند، پاس بدهند و حرکت کنند تا زمانی که تیم کاملاً طراحی شود.
از این خاطر است که او چنین پیشرفت چشمگیری را در بین تیمها به دست میآورد و این دقیقا همان چیزی است که این تیم بی رمق و خسته تاتنهام پس از سالها تعامل تهاجمی بدون تمرکز زیر نظر نونو و مورینیو به آن نیاز دارد. از دله آلی گرفته تا جیوانی لو سلسو، از اریک دایر تا تانگوی اندومبله، هر بازیکنی از اسپرز که به نظر میرسد در زندگی خود به ساختار نیاز دارد، اکنون برای آنها زنگ خطر به صدا در آمده است.
کین بیش از همه به تمرکز نیاز دارد و در مورد کونته، اسپرز مردی را استخدام کرده که بتواند به آنها قول چالش قهرمانی بدهد و داستان آنها را باور کند. مطمئناً چهار تیم برتر برای کسب قهرمانی در دسترس هستند، تنها مانع اصلی چالش کونته برای پیادهسازی سیستمش حضور تیم دز اواسط فصل است؛ سابقه سرمربی ایتالیایی نشان میدهد که او فقط به یک تابستان نیاز دارد تا آنها را برای قهرمانی آماده کند.
آنچه در مورد بازگشت کونته به لیگ برتر در این لحظه جالب توجه بوده این است که چگونه این بخش به تدریج به سمت فلسفه او تکامل یافته است. در روزهای اولیه تسلط کلوپ/گواردیولا، gegenpressing کلمه رایج روز بود، اما هر دو مربی در سالهای اخیر رویکردی کمتر خشمگینی را نسبت به تیمهای حریف اتخاذ کردهاند.
در واقع، این دو مربی اکنون به مردی که در حال حاضر در صدر جدول است، بسیار نزدیکتر شدهاند. توماس توخل که در خارج از یک سوم میانی زمین پرس نمیکند، سیستمی از ساختار بیش از حد موقعیت را در همه زمانها به کار میگیرد.
کونته نیز اینگونه بازی میکند. در ترکیب 3-4-3 یا 3-5-2، بازیکنان نقشهای بسیار تخصصی دارند (خط دفاعی با سه بازیکن، یک بازی ساز عمیق، تبدیل وینگرها به مدافعان کناری)، با استفاده از الگوهای ارسال دقیق برای ترسیم توپ. حریف رو به جلو میرود و سپس تیم تحت هدایت کونته با سرعت به فضای پشت سر توپ را منتقل خواهد کرد؛ عمدتاً از طریق مدافعان کناری یا یک همکاری ضربتی تند و سریع.
اما در حالی که در گذشته او را به عنوان یک سرمربی با تاکتیک ضد حمله معرفی میکردند، به درستی متوجه شده است که اکنون یک سرمربی با مالکیت توپ است. تاتنهام یک تیم هجومی هیجانانگیز خواهد بود، فقط کسی که در تعقیب توپ در اطراف زمین فشار وارد نمیکند.
دشوار است که بگوییم کدام بازیکنان اسپرز به محبوبترینهای کونته تبدیل خواهند شد، زیرا تا حد زیادی بستگی به این دارد که چه کسی به تمرینات خسته کننده واکنش نشان میدهد. چه کسی می تواند رویکرد گروهبان را اتخاذ کند و چه کسی از هوش تاکتیکی پیروی از دستورالعمل های رهبر جدید خود برخوردار است؟
کین و هیونگ مین سون می توانند شراکت کاملی داشته باشند. دله آلی میتواند دقیقا همان چیزی باشد که کونته از یک بازیساز جلوتر از خط دفاعی میخواهد. سرخیو رگیلون و شاید لوکاس مورا به عنوان مدافعان کناری میتوانند انتخاب منطقی باشند.
به سختی می توان دید که چه کسی نقش کریستین اریکسن/سسک فابرگاس را در هافبک مرکزی بازی میکند یا ترکیبی از مدافعان مستعد اما مطمئناً از کونته زیاد زمان نمیخواهید تا سریعاً آن را بفهمید.
قبل از این حرکت خارقالعاده، به نظر میرسید که سالها سوءمدیریت دنیل لوی، تاتنهام را در آستانه فرو رفتن تا سطح اورتون یا وستهم قرار داده بود. انتصاب یک سرمربی مبتکر - یک نابغه تاکتیکی - مانند کونته همه چیز را تغییر میدهد. سقف آروزی آنها اکنون کاملاً به این بستگی دارد که لوی چقدر مایل است روی اولین سرمربی در سطح کلاس جهانی برای موفقیت تاتنهام سرمایه گذاری کند.
منبع: گل