ماجرای جنجالی یک خودکشی تلخ در ایران؛ فوتبالیست بوشهری و استوری درام قبل از مرگ
فوتبالیست بوشهری با رقم زدن تلخترین اتفاق ممکن برای خودش، جامعه فوتبال را در شوک فروبرد.
به گزارش خبرنگار ورزشی ایلنا، خبر خودکشی یک فوتبالیست در بوشهر با سقوطش از روی دکل ورزشگاه برازجان اتفاق شوکه کنندهای بود که ابتدای روز دوشنبه را به خودش اختصاص داد.
شاهرخ غلامرضاپور، فوتبالیست بوشهری با قراردادن متنی در صفحه شخصی خودش خبر از پایان تلخی برای زندگیاش داد. پایانی بر دوران سختی که در فوتبال برایش سپری شد و نتوانست مزد تلاشهایش را در فوتبال بگیرد.
این بازیکن بوشهری یک سال قبل در ابتدای دهه چهارم زندگی خود تصمیم گرفت از فوتبال خداحافظی کند. این تصمیم در پی مصدومیت شدیدی بود که از ناحیه کمر برایش رخ داد و زمانی که برای تیم خوشه طلایی بازی میکرد مجبور شد به خاطر آن جراحی کند و فوتبالش را خیلی زود پایان دهد.
پیش از این اتفاق بود که او به دلیل کمر درد مجبور به مصرف مسکنهای قوی بود و همین اتفاق باعث مثبت اعلام شدن تست دوپینگش شده بود و 6 ماه محرومیت برایش در پی داشت. اتفاقی که او را برای پایان دادن به فوتبالش مصمم کرد.
رامتین سلیمان زاده همبازی سابق مرحوم غلامرضاپور در مورد ماجرای مثبت شدن دوپینگ غلامرضا پور میگوید: این اواخر خیلی از درد کمر رنج میبرد. متاسفانه به خاطر داروهایی که مصرف میکرد، تست دوپینگش مثبت درآمده بود، ولی اصلا بچهای نبود که بخواهد این کار را بکند.
غلامرضا پور در پست وینگر یا مهاجم هدف بازی میکرد و یکی از شاخصترین سالهای حرفهای او دو سال پیش برایش رقم خورد که در ترکیب تیم فوتبال فجرشهیدسپاسی شیراز ستاره تیمش بود و توانست با به ثمر رساندن 10 گل نقش مهمی در بقای فجریها با غلامحسین پیروانی در لیگ یک داشته باشد و به واسطه همین عملکرد هم راهی پارس جنوبی جم شد، اما انگار دنیا برای او نخواسته بود که در لیگ برتر بازی کند و یک روز پیش از آغاز مسابقات نامش از لیست تیم خط میخورد.
دیگر همبازی او مهدی چاهکوتازاده نیز در مورد اینکه شاهرخ غلامرضا پور به حقش نرسیده، اینطور دیدگاهش را بیان میکند: لیاقتش خیلی بالاتر از اینها بود. وقتی در لیگ برتر به پارس جنوبی جم رفت، دو سه تیم دیگر او را میخواستند ولی یک روز پیش از مسابقات نامش را خط زدند و دیگر نتوانست در لیگ برتر تیم پیدا کند و دوباره برگشت به لیگ یک. به او خیلی بیمهری شد؛ واقعا در فوتبال به حقش نرسید؛ در ایران جوان به حقش نرسید؛ در فجر هم که سرباز بود و در خوشه طلایی و نفت مسجد سلیمان هم که پولش را ندادند.
همبازی دیگر شاهرخ غلامرضا پور یعنی مهدی چاهکوتازاده نیز حرفهای مشابهی در مورد این بازیکن سابق فوتبال ایران بر زبان میآورد: کلا یک پسر آرام بود و شاید به خاطر کتابهایی بود که میخواند. کاری به کسی نداشت. تازه کمرش را عمل کرده بود و می خواست برگردد به فوتبال. آدم توداری بود. زیاد حرف نمی زد و کتاب های صادق هدایت هم زیاد میخواند.
شاهرخ فصل قبل در ترکیب مس دروازه تیمی را باز کرده بود که یک سال قبل آن را در لیگ یک نگه داشته بود. او در شرایطی توانست با تک گل خود مس کرمان را مقابل فجرسپاسی به سه امتیاز برساند که یک سال پیش با هتتریک خود در قالب تیم فجرسپاسی و در دیدار پایانی فصل مقابل آلومینیوم اراک مانع از سقوط زردپوشان شیرازی شده بود و یک سال قبلتر در شرایطی فجرسپاسی در دیدار پلی آف لیگ برتر قافیه را به صنعت نفت آبادان واگذار کرد، که شاهرخ غلامرضاپور زننده تک گل فجریها بود ولی وقتی مقابل این تیم گلزنی کرد، جشن شادی برپا نکرد؛ با این حال در این حرفهایش از بیرحمی فوتبال گفته و نشان داده دغدغههایی فراتر از فوتبال دارد. شاید حالا فجریها بخشی از موفقیت امسال خود را و لیگ برتری شدنشان را مدیون او باشند.
او گفت: من همیشه با توجه به اینکه دوستان زیادی ندارم، زیاد خیال پردازی میکنم. قبل از بازی چند تا از دوستانم به من زنگ زدند و گفتند گل میزنی. می دانستم اگر در بازی در لحظه مناسب و در جای مناسبی باشم، میتوانم گلزنی کنم. البته همیشه برای من اول و آخر ماجرا خوب بوده، اما وسطهایش زیاد خوب پیش نمیرود. ولی برای رسانه ها و مردم بیشتر آخر داستان مهم است
تصمیم به خودکشی اما بالاخره در ساعات ابتدایی دوشنبه 29 شهریور 1400 گرفته میشود و شاهرخ غلامرضا پور مخفیانه به ورزشگاه برازجان میرود، خودش را از دیوار بالا میکشد و به دکل میرساند و ماموریتی که بارها با اقدام به موقع نزدیکانش بیسرانجام مانده بود را به سرانجام میرساند. چاهکوتاهزاده در مورد جزئیات خودکشی غلامرضا پور میگوید: شاهرخ قبلا این کار را کرده بود که یکبار عزت پورقاز در ایران جوان بوشهر او را نجات میدهد. در فجر هم که بود قرص میخورد و همبازیانش مطلع میشوند، اما اینبار از دکل بال رفته و خودش را به پایین پرتاب کرده است. متاسفانه خانواده و دوستان خیلی دنبال او گشتند، ولی در استادیوم هم قفل بوده و کسی فکر نمیکرده که او از دیوار بالا برود. متاسفانه صبح زود جسم او را دخترانی که برای ورزش به ورزشگاه رفته بودند، میبینند و ...
شاهرخ که اینبار هر طور شده میخواسته تصمیمش را عملی کند، پیش از انجام کاری که سالها در ذهنش برای انجام آن خیالپردازی میکرده، با خانواده و دوستان نزدیکش تماس میگیرد و ضمن حلالیت طلبیدن به صورت تلویحی آنها را در جریان تصمیم آخر زندگیاش قرار میدهد؛ پس از یک استوری منتشر میکند و به زندگیاش در ورزشگاه برازجان پایان میدهد.
گزارش: سعید رضی پور