یک روایت تلخ و شیرین از شکست عراق
ایران برد، دردهام رو فراموش کردم
برد تیم ملی برابر عراق مثل مسکن بود؛ حداقل برای 90 دقیقه دردی احساس نمیشد.
ساعت ۰۰:۳۰، بخش مراقبتهای بیماران کرونایی، اتاق ۹، جنب تخت ۲۵. بعد از تزریق داروها و چک کردن حال بیماران بخش، طبق روال هفتهای که در جریان است، امشب خبری از خاموشی قبل از ساعت ۱۲ شب نبود و منتظر بودیم تا با تماشای یک بازی ملی، حداقل برای ۹۰ دقیقه از حال و هوای جوی که در بیمارستان حاکم بود، فارغ باشیم.
کنار تخت بابا، آقای رضایی و حسیب الله برای شروع بازی منتظر بودند. آقای رضایی برای جلوگیری از ابتلای کرونا به درخواست خودش همراهی ندارد و حسیب الله هم کنار تخت پدرش همراه ما به تماشای مسابقهای نشسته بود که به دلیل نبود کنترل تلویزیون بدون صدای پیمان یوسفی پخش میشد.
تماشای فوتبال بدون تخمه، چای و فضای راحت منزل و به جای آن ماسک و اکسیژن و سرمهای آویزان از کنار تختها فضای متفاوتی را برای دیدن دومین بازی تیم ملی ایران در مسابقات مرحله نهایی انتخابی جام جهانی قطر شکل داده بود؛ مسابقهای که با درخشش تیم دراگان اسکوچیچ همراه بود.
تیم ملی در شبی که اسکوچیچ به نیمکت تیم ملی برگشته بود با گلهای علیرضا جهانبخش، مهدی طارمی و علی قلی زاده دومین برد متوالی پس از شکست سوریه را رقم زد تا با چهار گل، بدون گل خورده و شش امتیاز در صدر جدول رده بندی گروه قرار بگیریم؛ به قول آقای رضایی مسکنی بود برای فراموش کردن مقطعی دردها و جای کبود باقی مانده آنژیوکتها.
بابای حسیب الله به رغم تزریق رمدسیویر و کورتون باید آمپول قویتر و نایابی را تزریق میکرد و از دیروز که حسیب الله متوجه عدم بهبود و وخیمتر شدن حالش پدرش شده بود، علیرغم دلداری ما حال خوبی نداشت ولی شاهد بودم که بعد از هر گل ایران از شدت خوشحالی آماده فریاد کشیدن بود اما برای مراعات حال پدر و بیماران بستری در بخش شادیاش را با مشت کردن دستهایش نشان میداد.
آقای رضایی که از دوری خانواده و فرزندان و نوههایش گلایه میکرد ولی مجبور به تحمل این جدایی مقطعی بود، از ابتدای بازی به تیم ملی و نمایشی مقابل سوریه داشتند انتقاد داشت ولی گل غافلگیر کننده جهانبخش او را به سکوت سوق داد و تا پایان بازی مشتاقانه روند مسابقه را دنبال میکرد. بازی که تمام شد، تلویزیون را خاموش کردم و او قبل از اینکه ماسک اکسیژن را دوباره روی صورت بگذارد، گفت: «خودت میدونی بیشتر از پنجاه درصد ریههام درگیره ولی ایران که برد، همه دردهام رو فراموش کردم.»
جمله آقای رضایی، برق خوشحالی داخل چشمهای حسیب الله و لبخند رضایت بابا از برد عراق مصداق بارز تاثیر یک نتیجه بازی در حالت روحی یک هوادار فوتبال بود. برد یک بازی ملی در روزهایی که مسلما مثل بیماران بستری در این بخش و همینطور سراسر ایران، چند لحظه خوشحالی میان تمامی اخبار غمگین کننده، غنیمت محسوب میشود، به شخصه جذابیتهای فوتبال در میان عوام مردم را اثبات میکرد.
وقتی با گل جهانبخش مقابل سوریه برنده شدیم به دنبال کارهای بستری شدن بودیم و حالا برد عراق را دیدیم، مثل بیماران همین بخش مطمئنا خیلیها امشب با این برد حداقل ۹۰ دقیقه حس رها شدن داشتند که امید است چه داخل این بخش، بیمارستان و چه در سراسر دنیا خیلی زودتر از تمام پیش بینیها حس رهایی از بیماری منحوس کرونا را تجربه کنیم و مثل مشتهای گره کرده حسیب الله بدون ماسک و پروتکلهای بهداشتی دوباره موفقیتهای این چنینی را دورهم جشن بگیریم.
کیوان پورباقری