خبرگزاری کار ایران

منصوریان: فدراسیون ووشو حتی یک تبریک هم به من نگفت/ قرار بود چشم چپ من را تخلیه کنند/ تلویزیون کوچکترین توجهی به قهرمانی من نداشت

منصوریان: فدراسیون ووشو حتی یک تبریک هم به من نگفت/ قرار بود چشم چپ من را تخلیه کنند/ تلویزیون کوچکترین توجهی به قهرمانی من نداشت
کد خبر : ۱۰۸۵۰۰۴

قهرمان ووشوی ایران در مورد برتری در مسابقات WLF صحبت کرد.

به گزارش خبرنگار ورزشی ایلنا، الهه منصوریان بانوی قهرمان رشته ووشو اخیرا در مسابقات WLF موفق شد فایتر مطرح چینی را شکست دهد. با او در مورد مسابقات و شرایطی که در این مدت با آن روبرو بود و برخی از سختی‌هایی که متحمل شده صحبت کردیم:

 

* از مسابقه ات با سوپر استار چینی در wlf بگو

خدا را شکر می کنم به خاطر این پیروزی و تشکر می کنم از همه کسانی که در طول این مدت از من حمایت کردند و نشان دادند که چطور با شادی من به موفقیت های من شاد می شوند

فایتر چینی که من با آن مبارزه کردم قبلاً صاحب کمربند wlf بوده. مسئولان سازمان گاهی نفرات برتر را در همان مسابقات اول روبروی هم قرار میدهند مسابقه من با ورزشکار چینی دقیقاً همین شرایط را داشت من به خاطر اتفاق های اخیر و ماجرای کرونا،شرایط ایده‌آل دور بودم به همین دلیل در طول این مدت تمرینات بسیار سخت و فشرده ای را پشت سر گذاشتم حساب اینجور بازی ها حساب اینجور مسابقات با رقابت های جهانی و آسیایی کاملاً فرق می‌کند من در این مسابقه شرایط بسیار خاص و حساسی را تجربه می کردم و می دانستم که ورزشکار چینی برای حفظ کمربند به میدان می‌آید شاید برایتان جالب باشد که بدانید اگر کسی در هر بازی شکست بخورد از دور مسابقات حذف می شود و با توجه به این موضوع سوپر استار چینی حالا از دور مسابقات حذف شده است.من برای رسیدن به کمربند سه بازی مهم دیگر را پیش رو دارم که اگر در آنها موفق شوم میتوانم کمربند wlf را به دست بیاورم و از آن پس می بایستی که از کمربندم دفاع کنم.

 

* در مورد درآمدت از سازمان wlf میتوانی صحبت کنی؟

خیلی‌ها از من در مورد اینکه چقدر پول گیرت می آید می پرسند. می خواهم به شما بگویم که مگر به خاطر حضور در بازی‌های جهانی و آسیایی به من پول زیادی می دادند؟! اگر من در این مسابقات شرکت می کردم و مدال میگرفتم فقط به خاطر افتخار و شادی دل مردم بود. در مورد wlf هم داستان همین است. اولین هدف و انگیزه من کسب کمربند wlf است و بعد مباحث مالی. وقتی برای تیم ملی بازی کردم و مدال گرفتم، دو سال بعد جایزه اش را به من دادند! اما در اینجا دو ساعت بعد از پایان بازی پاداش من را پرداخت کردند.نمی گویم بحث مالی مهم نیست اما اولین هدف من افتخار آفرینی برای کشورم است.دوست دارم به همه زنان سرزمینم بگویم که آنها هم می‌توانند مثل من چنین کارهایی را انجام دهند. من در چین کار می کنم.در حال حاضر من مربی باشگاه شانگهای هستنم و آنها از من می‌خواهد تا تجربیاتم را در اختیار جوانان و نوجوانانشان قرار دهم. به هرحال زندگی من هم خرج دارد و باید از پس آن بر بیایم.

 

* واکنش فدراسیون به جام گرفتن تو در wlf چه بود؟

بیست و پنجم مرداد می بایستی به صورت آنلاین در مجمع فدراسیون ووشو،به عنوان نماینده ورزشکاران حاضر شوم،اما جالب است این را بدانید که فدراسیون ووشو تا به امروز حتی یک تبریک خشک و خالی هم به من نگفته! ایرادی ندارد ،من دلخور نمی شوم، اما فدراسیون ووشو خانه من است جایی است که شب و روز در آنجا تمرین کرده ام و خودم را فرزند ووشو می دانم.خیلی عجیب است که خانواده‌ای نسبت به فرزندش تا این حد بی اهمیت باشد! پانزده سالم بود که راهی اردوی تیم ملی شدم از همان کلنگی که آقای علی نژاد برای فدراسیون ووشو به زمین کوبید در آنجا حضور داشتم. در همان اتاق های ۴ متر در ۴ متر خوابگاه همراه با دوستانم روزها و ماه ها را سر کردم تا بتوانم در اردو حاضر باشم و برای کشورم مدال بگیرم.خدا را شکر که حالا فدراسیون ووشو جزو فدراسیون‌های موفق کشور ماست اما این فدراسیون موفق، رفیق و پدر ! هرگز یک پیام تبریک برای فرزندش نفرستاد!

البته من دیگر بزرگ شده ام، یک سری چیزها را نمی بینم و به دنبال اهداف بزرگتری هستم. می‌دانم که اولین مسابقه من آخرین مسابقه‌ام است و نمی گذارم چیزی تمرکز مرا به هم بریزد.از هم مردم تشکر می‌کنم. از آنهایی که مثل من در یک روستا زندگی کرده‌اند تا سلبریتی هایی که اسمشان را تریلی نمی کشد. همه آنها به من تبریک گفتند و مرا حمایت کردند. دست همه شان را می‌بوسم.

 

* درحالی که میگویند ورود خانم ها به mma آزاد شده اما متاسفانه هیچ خبری از پیروزی شما در رسانه ها منتشر نمی شود!

 تلویزیون کوچکترین توجهی به این ماجرا ندارد.خبر جام گرفتن من فقط از طریق دوستان ،همشهریان و مردم خوب کشورم پخش میشود امروز من فیلم بازی ام را از زاویه دیگر و از جایی که دوستم با موبایلش فیلمبرداری کرده بود تماشا کردم وقتی من فایتر چینی را می‌زدم تماشاگران چینی و حتی نماینده های رسانه‌ها،چنان ناراحت می‌شدند که باورتان نمی شود راستش کمی احساس غربت کردم.احساس تنهایی. در حالی که تمام چینی ها این بازی را می‌دیدند و پشت سوپراستار شان بودند،من تک و تنها به روی رینگ رفتم و به قول شما او را لت و پار کردم.با تمام اینها دم همه آنهایی که به من تبریک گفتند،استوری گذاشتند و مرا حمایت کردند گرم. دست همه شان درد نکند و من به خاطر آنها تا گرفتن کمربند پیش می روم.

* واکنش چینی ها به پیروزی تو خیلی عجیب بود.

استقبال چینی‌ها از مسابقه من بسیار قابل توجه بود یک ویدیو را برایتان می فرستم تا متوجه ماجرای جالبی بشوید بازدید چینی ها از اینجور مسابقات در صفحه اینستاگرام شان دو تا پنج هزار ویو بوده است اما ویدیو مرا تا الان و در طول همین یک روز ۲۰ هزار نفر دیده اند و همین باعث تعجب چینی ها شده است

چهار ماه است که در چین تمرین می‌کنم و در طول مدت همه به من می گفتند که سرعت تو به اندازه بازیکن چینی نیست حتی تا قبل از مسابقه مربی من تا حدودی نگران بود و تصور می کرد که شاید من بازی را واگذار کنم مربی تایلندی من به شدت نگران این مسابقه بود و حتی دوستان و مربیان چینی و تایلندی او برایش کری می خواندند و میگفتند:" الهه این بازی را می بازد!" او در تمام این مدت استرس بسیار زیادی داشت و به قول خودش به شدت نگران آبرویش بود اما وقتی  لحظاتی از بازی گذشت مربیان و دوستان او موبایلشان را درآوردند و از مسابقه من گرفتند (خنده) اینها را نمی‌گویم که از خودم تعریف کنم دوست دارم بگویم که من تلاش می کنم تا نماینده خوبی برای ورزشکاران و دختران سرزمین باشد البته در مقابل این تلاش من رسانه ملی و بعضی از رسانه‌های دیگر توجهی به این ماجرا ندارند حسابش را بکنید که مردم کدام قهرمان و دختر افتخار آفرین را در خیابان می شناسند. متاسفانه تلویزیون و بعضی از رسانه ها توجهی به ورزشکاران خانوم و افتخار آفرینان کشورمان ندارد از وقتی به چین آمده‌ام همه از من می‌پرسیدند که تو در کدام کشور تمرین کرده‌ای تا به چنین شرایطی رسیده ای ،من هم در جواب همه آنها نام ایران را آوردم تا بدانند که در ایران همه چیز برای قهرمان شدن وجود دارد و کشورم می‌تواند قهرمانان دختر و شایسته داشته باشد.

 

* این بی تفاوتی و البته اهانت بعضی‌ها به ورزشکارن خانم چالش‌های زیادی به وجود آورده.

بله...مثلا کار خانم یکتا جمالی بسیار بزرگ و قابل تقدیر بود و از همین جا به ایشان تبریک می گویم. نمیدانم چرا بعضی ها بی جهت موضع گیری میکنند!یک ورزشکار خانم و یک قهرمان می تواند یک مادر عاشق باشد ،یک همسر فداکار و کسی که وظایفش را به خوبی انجام می دهد ضمن احترام به آقای داریوش ارجمند به هیچ وجه صحبت های ایشان را قبول نمی کنم و تصورم بر این است که ایشان نیز با توجه به موفقیت های ورزشکاران خانم نظرشان عوض خواهد شد.

 

* تو فنی ترین ووشو کار جهان شدی،مدال و جام گرفتی،در کارهای خیریه شرکت میکنی و از بانوان ورزشکار حمایت میکنی.میگویند رفتارهایت شبیه علی کریمی است و تو را با او مقایسه میکنند.

همانطور که می گوید خیلی ها معتقدند که من حضور کمرنگ در فضای مجازی تلویزیون و رسانه ها دارم باور کنید که سیستم و خصوصیات من همین است. اکثر مجریان و بچه‌های رسانه دوست و رفیق هستند و به همه آنها احترام می‌گذارم، اما سیستم من به این شکل است ترجیح می‌دهم فقط برای کارهای خیرخواهانه و مسائل این چنینی در جایی حاضر شوم که البته برای همین چیزها هم ترجیح می دهنم دوربین نباشم.

علی کریمی جزوه اسطوره های دوست داشتنی و مهم ایران است همین اواخر او هزار تبلت به بچه های نیازمند اهدا کرد.علی کریمی شدن اتفاق بزرگ و مهمی است.من مثل علی کریمی نیستم ،اما تلاش می کنم تا بتوانم مثل علی کریمی به مردم کمک کنم، حرفم را بزنم و حامی زنان ورزشکار باشم.

 

* از سینما بگو.از پیشنهادهایی که داری.

از چند کارگردان و پروژه خوب پیشنهاد هایی برای حضور در سینما دارم.حتی وقتی می خواستم به چین بیایم پیشنهاد حضور در یک سریال به من داده شد اما با توجه به اینکه می‌خواستم در مسابقات wlf حاضر شوم نتوانستم به این پیشنهادها پاسخ مثبت بدهم. آخرین بار به دعوت آقای ابراهیم عامریان و جناب برزو نیک نژاد در فیلم سینمایی انفرادی به صورت افتخاری حضور داشتم و با هنرمندان عزیزی مثل رضا عطاران احمد مهرانفر و مهدی هاشمی همبازی شدم.

 

* میگویند حسابی رضا عطاران را زده ای!

(خنده) بازی با آقای عطاران یکی از خاطره های دوست داشتنی من است.قرار بود من با لگد به صورت آقای عطاران بزنم و ایشان به خاطر نگرانی که داشتند مدام سر شان را می کشیدند. هرچه می گفتم من پایم را کنترل می کنم آقای عطاران به من اعتماد نداشتند و سرشان را می کشیدند.در برداشت نهایی آقای عطاران سرشان را نکشیدند و من هم چون فکر می کردم ایشان سرشان را تکان میدهند پایم را دیرتر نگه داشتم و به همین دلیل با لگد زدم توی صورت آقای عطاران.(خنده) بعد از این سکانس کلی از ایشان عذرخواهی کردم و آقای عطاران هم کلی خندیدند.

همانطور که گفتید من به فیلم و سینما علاقه زیادی دارم حامد بهداد، حبیب رضایی و نوید محمدزاده بازیگران مورد علاقه من هستند . البته دوستان بسیار زیادی دارمکه ترجیح می‌دهم فعلاً اسمی نبرم. از آنجایی که در چین گاهی اوقات فراغت دارم ،می نشینم و فیلم می بینم.سریال های جدید مثل سیاوش و می خواهم زنده بمانم را میبینم در بین خارجی ها هم خانه پول را از اول تا آخر دیدم.

 

* در جریان مسابقه‌ای که داشتی،حریف چینی بارها تلاش کرد تا با کشیدن حجابت،تمرکز تو را به هم بریزد.

درست می گویید در طول مسابقه حریف چینی بارها روسری من را کشید شاید چون زورش به من نمیرسید، می‌خواست از طریق حجابم تمرکزم را به هم بریزد.طبق قوانین اگر من مشغول مرتب کردن حجابم بشوم، داور می بایستی به من اخطار بدهد. اما کار خدا بود که داور چینی این کار را انجام نداد. در حالی که معمولاً داوران چینی هوای فایترهای کشورشان را دارند، این داور چینی معرفت به خرج داد.خیلی ها در مورد ماجرای حجاب از من میپرسند. باید به شما بگویم که این حجاب دیگر بخشی از وجودم شده و آن را دوست دارم قطعاً مبارزه کردن با مقنعه بسیار سخت است.جدا از گرما، تمرکز من به هم می‌ریزد و گاهی حریفان هم تلاش می کند تا از این طریق جلوی من را بگیرند اما من حجابم را دوست دارم و ترجیح میدهم تا به رغم همه این مشکلات به عنوان یک دختر با حجاب ایرانی در مسابقات حاضر شوم.

 

* در طول این همه سال ورزش قهرمانی برای تو اتفاق های عجیبی افتاد و دچار آسیب‌دیدگی های شدیدی شدی. اما یک راز بزرگ درمورد الهه منصوریان وجود دارد که می خواهم در مورد آن با تو صحبت کنم.

من می دانم که شما در مورد چه صحبت می کنید و همیشه این را می دانستم که بالاخره یک روزی این راز برملا می شود.

 

* فکر می‌کنم خوب است که مردم بدانند تو با چه مشکلات بزرگی دست و پنجه نرم کردی و با چه خطراتی برای آنها به میدان رفته و مدال گرفته ای.

وقتی آدم ورزش قهرمانی می کند باید خودش را آماده همه چیز بکند مادرم همیشه می‌گوید:" باید پیه همه چیز را به تنت بمالی." واقعا دوست ندارم که از خودم تعریف کنم اما خصوصیاتی دارم که شاید فقط برای خودم باشد.مثلا در همین بازی آخر وقتی حریف چینی به من ضربه میزد، صورتم را تکان نمی دادم تا داور متوجه ضربه او نشود شاید فکر کنید این کار خیلی خوبی است اما شدت ضربه حریف چند برابر میشود. و قطعاً دردی که باید تحمل کنید بسیار زیادتر می‌شود.

سال ۲۰۱۱ و در حالی که اوایل ورزش حرفه‌ای من بود، دچار مشکل قلبی شدم. آنجا بود که باید برای ماندن یا رفتن تصمیم می گرفتم.خون با سرعت پانزده تا هجده به سمت قلب من می رفت و با سرعت هفت از قلبم به سمت پایین تنه‌ام حرکت می کرد. آئورتِ من دچار مشکل شده بود و طبق صحبت های دکتر اشراقی می بایستی درقلبم استنت کار می گذاشتند.

بگذارید بعد از اینهمه سال یک انتقادی هم از بعضی ها بکنم...قبل از آن همه مسابق کسی در مورد این موضوع حرفی نزد و دوستان حتی دفترچه پزشکی من را هم امضا نکردند! فشار من در آن زمان روی پانزده بود و وقتی که ورزش می کردم فشارم حتی به هجده می رسید! این را به هر پزشکی که بگویید هنگ می کند و می گوید که اگر چنین اتفاقی برای کسی بیفتد میمیرد! من از بچگی به این موضوع عادت کرده بودم و حتی با همین شرایط ورزش می کردم تا قبل از معاینه و تجویز دکتر اشراقی کسی متوجه این ماجرا نشد و به همین دلیل همیشه خودم را مدیون ایشان می‌دانم. وقتی دکتر اشراقی فشار من را گرفت روی پانزده بود.ایشان فشار پایم را هم گرفت و دیدیم که فشار پایین تنه من روی هفت است. در آن زمان من بیست سالم بود و به پیشنهاد دکتر اشراقی بود که در قلبم استنت کار گذاشتند. یادم هست که در همان روزها به اتاق همان مسئول مورد نظر رفتم و  گفتم :"من از سال ۲۰۰۶ در تیم ملی هستم و در سال ۲۰۰۷ برایتان مدال آورده ام چطور در تمام این سال ها شما متوجه این قضیه نشده‌اید و این همه سال مرا برای مسابقه فرستاده اید؟!" در آن زمان خیلی ها به من گفتند که با رسانه ها صحبت کنم و علیه این دوستان افشاگری کنم اما من کار دیگری کردم و به آنها گفتم که می خواهم در مسابقات شرکت کنم! هر چند که آنها مخالفت کردند اما همه چیز را گردن گرفتم. گفتم من به شما امضا می دهم که حتی اگر مردم هم  کسی کاری به کارتان نداشته باشد.نه از شما شکایت می کنم و نه از پزشکتان. فقط بگذارید من در این مسابقات شرکت کنم. به هرحال من تعهد دادم و گفتم اگر هم بمیرم همه چیز پای خودم هست. حسابش را بکنید که من چقدر دوست داشتم در مسابقات حاضر باشم. باور کنید ضربان قلبم را توی حلقم می‌شنیدم و اینقدر روی من فشار بود. به هر حال در مسابقات شرکت کردم و بعد از پایان مسابقات دکتر زینعلی قلب مرا عمل کرد.

بعد از عمل جراحی یک سال من از مسابقات دور بودم و به همین دلیل فقط در سال ۲۰۱۲  نتوانستم مدال بیاورم. اما بعد از یک سال به مسابقات برگشتم و در سال ۲۰۱۳ طلا گرفتم.دکتر قلب من میگفت :" هیچ وقت نباید به قفسه سینه و قلب تو ضربه ای وارد شود." اما من در همان شرایط وارد مسابقات شدم و توانستم برای کشورم طلا بگیرم.

 

*نترسیدی که بلایی سرت بیاید؟!

راستش اگر بمیرم، خیلی ناراحت نمیشوم!خدای ناکرده اگر آدم بمیرد همه چیز تمام می‌شود ،اما نکته نگران کننده جایی است که آدم از کار بیفتد و مجبور شود با هزار درد و بیماری خانه نشین شود. با تمام این حرف ها من به قلبم اعتماد دارم.من معتقدم که بهترین قلب دنیا را دارم.او به من کمک می‌کند تا دیگران را دوست داشته باشم، ورزش کنم، جام و مدال بیاورم و دل مردم را شاد کنم. تا روزی که این قلب همراه من باشد و در سینه‌ام بتپد. همان کارهایی را می کنم که او دوست دارد. هر وقت برای چکاپ می روم، پزشکان من می گویند که ورزش حرفه‌ای را کنار بگذارم.ولی قلبم چیز دیگری میگوید...می‌گوید... برو جلو، من همراه تو هستم.

 

* البته مصدومیت های مهم تو فقط به ماجرای قلبت مربوط نمی شود چون تو در مسابقات جهانی و در سال ۲۰۱۳ هم دچار آسیب دیدگی های عجیب و غریب شدی.

در آن مسابقات از ناحیه چشم مصدوم شدم و عصب چشمم دچار مشکل بزرگ شده بود. تا حدی که می گفتند اگر درست نشود مجبوریم که چشمت را تخلیه کنیم. در آن روزها در خانه مان در سمیرم،مراسم عزاداری امام حسین را برگزار می کردیم همان شب مادرم خواب دید و به من گفت که شفای چشم تو را گرفته ام.شاید باورتان نشود،اما وقتی به پزشک مراجعه کردم، به من گفت که همه چیز درست شده و انگار هیچ مشکلی وجود نداشته.همه اینها در حالی بود که مدارک و عکس های زیادی از چشم مصدوم من وجود داشت.البته هنوز عصب زیر چشم چپم برنگشته و من در این قسمت هیچ حسی ندارم.

 

* مصدومیت صورتت هم عجیب بود.

مصدومیت شدید دیگری که در موردش صحبت می کنید مربوط به شکستگی صورت من بود. استخوان های صورت از ۶ ناحیه شکست و به همین دلیل ماه ها بانی غذا میخوردم و روزهای بسیار سختی را گذراندم. به خدا حرف هایی که میزنم شعار نیست... من همه این کارها را کردم تا دل مردم را شاد کنم و مدال بیاورم.

 

 

* بعد از تمام این آسیب دیدگی های عجیب و غریب تو یک جمله بسیار احساسی و جالب گفتی.گفتی:"من به کارم ادامه می دهم چون می خواهم با پولش مادر و خانواده ام را خوشحال کنم."

در آن زمان من به آن پول احتیاج داشتم.شاید الان از لحاظ مالی شرایط بهتری داشته باشم، اما در آن زمان من دست و پا میزدم. شاید اگر فقط می خواستم به خودم فکر کنم، در آن زمان هم شرایط هم بد نبود. اما من مسئولیت‌های دیگری داشتم که باید از پس آنها بر می آمدم.من همین الان و در چین، فقط به آرامش خودم فکر نمی کنم،مسئولیت مادرم و آدم‌های دیگری با من هست که برایم مهم هستند.بخاطر آنهاست که امروز در چین وارد رینگ می شوم و مبارزه می کنم.

بگذارید یک چیزی به شما بگویم.میدانید که من جایزه همان مسابقات را دو سال بعد گرفتم! یعنی با تمام آن مصدومیت ها و سختی ها به میدان رفتم و طلا گرفتم، اما جایزه‌اش را دو سال بعد به من دادند! در طول این دو سال آن جایزه دیگر ارزش روز اول را نداشت.من می‌خواستم با آن پول زندگی مادرم را در سمیرم تغییر دهم و چیزی برای بسازم اما بعد از گذشت دو سال آن پول به هیچ درد من نخورد.نه توانستم با آن پول کاری انجام دهم و نه اینکه ارزش خودش را داشت.

 

* می‌خواهم در مورد ماجرای چک های نقد نشده بپرسم!

من خیلی دوست داشتم تا در کشور خودم و در شهر خودم کاری انجام دهم و به همین دلیل تلاش کردم تا وارد یک بیزینس بزرگتر و شاید جهانی شوم و محصولات خودمان را به دیگران معرفی کنم. در این راه کلی تلاش کردم،پول خرج کردم و سرمایه گذاری کردم. اما درست در روزهایی که درگیر تمرین و مسابقه بودم،اتفاق های عجیب و غریب افتاد. کارم را خراب کردند، پولم را خوردند و چک هایشان هم برگشت خورد!چند وقت پیش از طریق وکیلم پیگیر چک ها شدم و بالاخره بعد از گذشت سال ها شکایت کردم،اما درست در آخرین روز دادگاه طرف با خانواده اش آمد و شروع به التماس کرد.دلم نیامد کاری کنم.وکیلم از آنجا خارج شد و هیچ کاری انجام ندادیم... دیگر حرفی ندارم...تمام.

 

تهیه و تنظیم:سید احسان هاشمی

 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز