خبرگزاری کار ایران

مصاحبه خواندنی تیاگو سیلوا: از علاقه به کایت تا شکست سِل

مصاحبه خواندنی تیاگو سیلوا: از علاقه به کایت تا شکست سِل
کد خبر : ۱۰۶۱۳۲۱

کاپیتان برزیلی تیم چلسی در مصاحبه با مجله فورفورتو درباره اتفاقات زیادی از جمله جدایی و پایان همکاری با پاری سن ژرمن صحبت کرد.

به گزارش ایلنا، بادبادک بازی شاید برای خیلی‌ها حس وقت گذرانی‌های مربوط به قرن گذشته را داشته باشد اما همچنان یکی از فعالیت‌های مورد علاقه تیاگو سیلوا است وقتی از فوتبال فاصله می‌گیرد. علاوه بر آن مدافع 36 ساله چلسی را به سال‌های سخت اما لذت‌بخش دوران کودکی‌اش در غرب ریودوژانیرو برمی‌گرداند.

او در نخستین مصاحبه با یک رسانه بریتانیایی بعد از گذر از «کانال انگلیس» و انتقال از پاری‌سن‌ژرمن در تابستان گذشته، به «فور فورتو» می‌گوید: «علاقه‌ام به کایت بیشتر از فوتبال بود. اگر فرصتی پیش می‌آمد و با دوستان به بادبادک بازی می‌رفتم، توپ را کنار می‌گذاشتم.»

الان هم بدش نمی‌آید و در وقت‌های بیکاری فصل این کار را می‌کند هرچند در آسمان لندن نشانی از بادبادک بازی نیست حتی اگر بارش باران اجازه دهد. این مدافع میانی همیشه تأثیرگذار بوده، پائولو مالدینی افسانه‌ای که در میلان مدتی کنارش بازی می‌کرد، سیلوا را اینطور توصیف می‌کند: «تنها مدافعی که می‌تواند روی نتیجه بازی مؤثر باشد.»

مرد شماره 6 چلسی در مصاحبه سه ساعته خود درباره همه چیز حرف زد از جدایی از پاری‌سن‌ژرمن گرفته تا تلاش برای حضور در چهارمین جام جهانی و ابتلا به سل که او را تا آستانه مرگ برد.

چرا تابستان گذشته پاری‌سن‌ژرمن را ترک کردی؟

حرف‌های زیادی زده شده از جمله اینکه نمی‌خواستم دستمزد کمتری بگیرم اما حقیقت یک چیز است. در اوایل شروع همه‌گیری کرونا به برزیل برگشتم، یک روز مدیر ورزشی باشگاه، لئوناردو به من زنگ زد و بعد از تحسین دستاوردهایم و تشکر گفت باشگاه تصمیم گرفته من را نگه ندارد اما از من خواستند قراردادم را سه ماه تمدید کنم تا در مراحل پایانی لیگ قهرمانان همراهی‌شان کنم. قبول کردم و به لئوناردو گفتم: «باید خودم را آماده کنم، شما حداقل می‌توانستید به من پیشنهاد بدهید یا خواسته‌ام را بپرسید اما مهم نیست.» من رفتنی بودم اما لئو از عملکرد مثبتم در باشگاه شگفت‌زده بود. به او گفتم شخصیتم همینطور است، مهم نیست چقدر می‌مانم اما می‌خواهم تا وقتی که هستم به تیم کمک کنم تا همه جام‌های ممکن را بگیرد.

و چرا چلسی؟

به ایجنتم گفتم به دنبال باشگاه جدید باشد و صبح روز بعد از فینال لیگ قهرمانان اروپا، ناصر الخلیفه، رئیس پاری‌سن‌ژرمن، را در آسانسور هتل دیدم و او گفت لئو می‌خواهد در بازگشت به پاریس دوباره تو را ببیند اما من دیگر دل کنده بودم. دوشنبه بعد از فینال لیسبون، ایجنتم گفت چلسی پیشنهاد داده و من فرصت زیادی برای تصمیم‌گیری نداشتم. قبل از دیدار با لئو، موافقت خودم را اعلام کردم. لئو از من پرسید قرارداد را بسته‌ام، به او گفتم نه اما به چلسی قول داده‌ام و این برایم از پول باارزش‌تر بود. او پرسید هیچ راهی نیست بمانی و گفتم، نه و ذهنم هم دیگر با باشگاه و پاریس نیست.

فرانک لمپارد چه نقشی در انتقالت به استمفوردبریج داشت؟

به محض پاسخ مثبت من، عکسی برایم ارسال کرد از سال 2013 که به عنوان کاپیتان تیم‌های ملی در حال دست دادن بودیم. سورپرایز جالبی بود. او دقیقاً می‌دانست در این مقطع از حرفه‌ام چه می‌خواهم شاید به خاطر اینکه خودش انتقال مشابهی داشت و در 36 سالگی از چلسی به منچسترسیتی رفت. برای رفتن به چلسی خیلی فکر نکردم نه تنها به خاطر سابقه‌شان بلکه به خاطر اینکه ویلیان و داوید لوییز خیلی از این تیم تعریف می‌کردند. بعد از موافقت من، مارینا گرانوفسکایا، مدیر باشگاه من را پیش لمپارد فرستاد و از طریق مترجم حرف زدیم چون هنوز هم انگلیسی من خوب نیست و لهجه او برایم سخت‌تر بود(می‌خندد). روز اول به من گفت: «تیاگو، نگران سنت نباش، برایم اهمیتی ندارد. رویت خیلی حساب می‌کنم.» در پوست خودم نمی‌گنجیدم، اینکه همه در باشگاه من را می‌خواستند، فوق‌العاده بود. حالا باید انتظاراتشان را برآورده کنم.

او چند بار از رفتار حرفه‌ای تو در زمین و بیرون آن تعریف کرد...

این واقعاً باعث افتخار است چون یک اسطوره از من تعریف کرده، کسی که برنده بالفطره بود. اینکه او بگوید بازیکنی در سن من هنوز در بالاترین سطح بازی می‌کند و این به خاطر علاقه و تعصب و انگیزه است، اهمیت زیادی دارد. شما باید کارهای زیادی بکنید تا بعد از هر مسابقه ریکاوری خوبی داشته باشید بخصوص اگر مثل این فصل برنامه بازی‌ها اینطور فشرده باشد. گاهی وقت بازی با بچه‌هایم را ندارم چون باید کارهایی بکنم که به بهبود حرفه‌ام کمک می‌کند گاهی هم آنها را در برنامه‌ام می‌آورم مثل شنا در استخر اما همیشه اینطور نیست. داشتن خانواده‌ای که الزامات زندگی با یک ورزشکار حرفه‌ای را درک کند، اهمیت زیادی دارد و از این بابت از همسر و فرزندانم خیلی راضی هستم.

چه کارهای دیگری می‌کنی برای اینکه دوران حرفه‌ای طولانی‌تری داشته باشی؟

اکسیژن درمانی یکی از آنها است. از هفت سال قبل که مصدومیت‌هایم در پاری‌سن‌ژرمن خوب نمی‌شد، اکسیژن خالص تنفس می‌کنم که به بهبود شرایط بدنی‌ام کمک می‌کند. فیزیوتراپی که در فلومیننزه و میلان با او کار می‌کردم به سراغ معیارهای ریکاوری رفت و تلاش کرد روش بازیکنان NBA را بفهمد با توجه به اینکه آنها بازی‌های زیادی را در یک دوره زمانی کوتاه انجام می‌دهند و ریکاوری‌شان اهمیت زیادی دارد.

 از اینکه در بازی دومت برای چلسی، کاپیتان شدی، شگفت‌زده شدی؟

خیلی. دو کاپیتان اول تیم، سزار آسپیلیکوئتا و ژرژینیو، در آن بازی مقابل وست برومویچ تعویض شدند و فرانک از من هیچ نپرسید و فقط بازوبند را به من داد و گفت این مال تو است و من نمی‌دانستم چه باید بگویم. بعد از بازی به آسپی و ژرژینیو گفتم من به چلسی آمده‌ام تا به تیم کمک کنم و هدفم کاپیتانی نبوده. در فوتبال در چنین مواقعی گاهی به حسادت و کدورت منجر می‌شود اما این بازوبند نیست که من را بازیکن بهتر یا بدتری کند.

چطور بدون اینکه زبان بلد باشی می‌توانی تیم را رهبری کنی؟

فهمیدن زبان فوتبال خیلی آسان است. من انگلیسی حرف نمی‌زنم و کمی می‌فهمم اما آسپی می‌تواند فرانسوی و اسپانیایی حرف بزند. انگولو کانته فرانسوی و اسپانیایی حرف می‌زند و ماتئو کوواچیچ اسپانیایی و ایتالیایی. من هم چند جمله‌ای یاد گرفته‌ام که در بازی به مدافعان بگویم، عقب و جلو، چپ و راست. بیرون زمین کمی خجالتی هستم اما گاهی می‌بینم در حال حرف زدن اسپانیایی، فرانسوی و کمی انگلیسی هستم که نمی‌دانستم بلد هستم.

چلسی سابقه بردن لیگ قهرمانان را دارد و از این جهت شاید بازی در این تیم برایت از پاری‌سن‌ژرمن که فشار زیادی را برای فتح اروپا تحمل می‌کند، آسان‌تر باشد.

فکر می‌کنم همینطور است. در پاریس، بردن لیگ قهرمانان به تیم خیلی استرس وارد می‌کند. هدف تیم بردن این جام است نه لیگ یک. بردن جام‌های داخلی که چندین بار صورت گرفت و حذف از یک‌هشتم‌نهایی یا یک‌چهارم‌نهایی لیگ قهرمانان، معنایی ندارد انگار تمام فصل با لیگ قهرمانان تعریف می‌شود. در چلسی نگرش متفاوتی حاکم است، این تیم قهرمان اروپا شده و بردن لیگ برتر یکی از اولویت‌های ما است.

فکر می‌کنی تا کی می‌توانی به بازی ادامه دهی؟

با خودم این مسأله را حل کرده‌ام، روی بدنم کار می‌کنم برای اینکه بتوانم تا 40 سالگی بازی کنم. مطمئن نیستم به خاطر این باشد که با پائولو مالدینی بازی کردم و او تا 41 سالگی ادامه داد اما من شش ماه آخر یک دوران حرفه‌ای فوق‌العاده را تماشا کردم و فهمیدم امکانش وجود دارد. واقعاً تأثیرگذار بود، شیوه آماده‌سازی خودش برای بازی‌ها و اینکه چطور در خدمت تیم بود. برنامه‌ام این است که در جام جهانی بعدی در سال 2022 بازی کنم.

از برزیل گفتی، چطور جام جهانی 2014 که در خانه به نیمه‌نهایی رسیدید و 7 بر یک به آلمان باخت روی حرفه و زندگی‌ات تأثیر گذاشت با توجه به اینکه تو کاپیتان تیم ملی بودی؟

البته تأثیر منفی داشت اما در عین حال به من قدرت داد که به جلو بروم. این کابوسی است که هرگز نمی‌توانم به طور کامل از آن خلاص شوم. در طول جام جهانی به خاطر چند چیز به شدت مورد انتقاد قرار گرفتم مثلاً اینکه چرا قبل از ضربات پنالتی برابر شیلی در یک‌هشتم‌نهایی گریه کردم و روی توپ نشستم تا دعا بخوانم. دلیلش را نمی‌دانم اما می‌گفتند یک ناکام گریه‌کن هستم. چه کسی هیچ‌وقت در عمرش گریه نکرده؟ در لحظات سخت زندگی احساسات شدت می‌یابد و آن جام جهانی برایم خیلی مهم بود. گریه من از شادی بود نه غم. حتی بعد از باخت 7 بر یک که به دلیل محرومیت در آن حضور نداشتم، از من انتقاد می‌کردند. من هم به اندازه تمام برزیلی‌ها از آن باخت درهم شکستم. اگرچه اجازه نداشتم به رختکن بروم اما بین دو نیمه این کار را کردم تا به هم‌تیمی‌ها روحیه بدهم. فریاد زدم اما فایده نداشت. آرزویم این است که آن روز وحشتناک را از حافظه‌ام پاک کنم اما امکان ندارد.

درست است که می‌خواهی بعد از بازنشستگی مربی شوی؟

اگر بگویم چنین قصدی نداشته‌ام دروغ گفته‌ام. به آن فکر می‌کنم اما هنوز کمی زود است. دارم کم کم خودم را آماده می‌کنم، سال گذشته اولین مدارک را از کنفدراسیون فوتبال برزیل گرفتم. من خوش شانس بوده‌ام که با مربی‌های بزرگی مانند کارلو آنچلوتی و تیته کار کردم و از آنها چیزهای زیادی یاد گرفتم. با لمپارد و توماس توخل هم درباره علاقه‌ام حرف زدم.

در دوران درگیری با سل در سال 2005 چه اتفاقاتی افتاد؟

در تیم ب پورتو بودم که درد زیادی در سینه‌ام احساس می‌کردم. دوستانم من را مسخره می‌کردند و می‌گفتند فقط دلم برای همسر و خانواده‌ام در برزیل تنگ شده. پنج ماه بعد چند بازیکن پرتغالی و من با دینامومسکو قرارداد بستیم. برای پیش‌فصل به پرتغال برگشتیم و دردم بدتر شد. بعد از آزمایش‌های فراوان، متوجه شدند که سل دارم اما مستقیماً به من نگفتند و بنابراین همه به مسکو برگشتیم.

وقتی نتایج را نشانم دادند، یکی از ریه‌هایم کاملاً سفید بود و داشت دیگری را هم درگیر می‌کرد و دکتر گفت باید چهار ماهی در بیمارستان بستری شوم که قبولش برایم خیلی سخت بود. اتاقش خیلی کوچک بود و دستشویی نداشت، فقط روی زمین یک سوراخ بود. در نهایت چهار ماه به شش ماه تبدیل شد. در سه ماه اول هیچ‌کس را ندیدم. مادر و همسرم به روسیه پرواز کردند. ایزابل آمده بود که کار را با من تمام کند اما نتوانست. همه چیزش را در برزیل گذاشته و هنوز با هم هستیم. حضور او به من توان زیادی داد. فقط خدا می‌داند چه بلایی سر من می‌آمد اگر او ترکم می‌کرد.

بعد از شش ماه توانستم بیمارستان را ترک کنم اما هنوز به طور کامل خوب نشده بودم. دخالت ایوو ورتمان، مربی دینامو که مربی من در یوونتوس هم بود، تأثیر زیادی داشت. او و ایجنتم به دکتر اجازه ندادند قطعه‌ای از ریه من را خارج کنند. به پرتغال برگشتم که در آن یک آپارتمان داشتم و دوران نقاهت را آنجا سپری کردم. یک متخصص سل به من توصیه کرد صبح‌ها نیم ساعت راه بروم قبل از اینکه احساس خستگی کنم و بعد دوباره شروع کنم. ایزابل برایم دوچرخه تهیه کرد اما حتی نمی‌توانستم پنج دقیقه سوار شوم. احساس خستگی می‌کردم اما خودم را نباختم و متوقف نشدم، کم کم پیشرفت کردم و بعد از سه ماه درمان شدم.

وقتی به برزیل برگشتم، فرصت پیدا شد که برای فلومیننزه، تیم دوران بچگی‌ام قرارداد ببندم. فهمیدم ایوو می‌خواهد من قرارداد ببندم اما همین که منتظر بودم اولین بازی‌ام را برای این تیم انجام دهم، زانویم آسیب دیدم؛ آن موقع ایوو به خاطر روند منفی و نتایج بد اخراج شده بود. من در دینامو یا فلومیننزه برای او بازی نکردم اما او فرشته مهربانی بود که نقش مهمی در زندگی من داشت. هر بار که این داستان را می‌گویم، به وجد می‌آیم. وقتی بازی را شروع کردم، به تدریج بازیکن ثابت فلومیننزه شدم و دیگر هرگز به عقب برنگشتم. بعد به میلان رفتم، بعد پاری‌سن‌ژرمن و حالا چلسی. خیلی افتخار می‌کنم به اینکه بگویم من قهرمان زندگی هم هستم.

منبع: فورفورتو

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز