۱۲ بهمن، سالروز تبلور «وحدت کلمه»
ملت را به ادامه نضهت دعوت میکنم؛ لکن آرامش را از دست ندهند
تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سالهای طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را میتواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را میتوانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند، نمیتوانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند.
آذر، دی و بهمن ۵۷ مهمترین و حساسترین ماهها در تاریخ انقلاب ایران به شمار میآیند. روزهایی که همه برنامه ریزیها و استراتژی انقلابیها منجر به ورود امام(ره) در ۱۲ بهمن همان سال شد.
به گزارش ایلنا، ۲۶ دی ۵۷ با فرار محمدرضا پهلوی، س مقدمات ورود امام به کشور فراهم شد. مقدماتی که انقلابیها با حضور پرشور و مبارزههای بسیاری که داشتند، آنرا هموار کردند.
پنج شنبه، پنجم بهمن از بازگشت امام به ایران جلوگیری شد. دولت شاپور بختیار فرودگاهها را مسدود اعلام کرد؛ امام همان روز در مصاحبهای گفت:
«من از ایرانیانی که با من همراهی کردهاند، متشکرم. من میخواستم فردا را در میان ملت باشم و هر رنجی که آنها میبرند، من هم با آنها باشم. لکن دولت خائن از این امر مانع شده و همه فرودگاههای ایران را بست.
من پس از باز شدن فرودگاهها، بلافاصله به ایران خواهم رفت، به او خواهم فهماند که شما غاصب هستید و خائن به ملت ما، و ملت ما دیگر تحمل شما نوکرهای خارجی را نخواهد کرد. باری اینها باید بدانند که وقت آنکه قلدری بکنند گذشت.
من ملت ایران را به ادامه نضهت دعوت میکنم تا این قلدرها را بر جای خودشان بنشانند، لکن آرامش را از دست ندهند. باید ارتش بداند که اینها خیانتکارند و به آنها کمک نکنند. باید همه ایران بدانند که توطئهای در کار است.
از این توطئه باید جلوگیری شود. این آخرین قدمی است که این خائنین بر میدارند و ما ان شاء الله این قدم را هم میشکنیم و پیش شما میآییم و آنها را به جای خودشان خواهیم نشاند».
۹ بهمنماه دولت شاپور بختیار فرودگاه مهرآباد را بازگشایی کرد. در ۱۱ بهمن همه نشانهها حاکی از ورود امام به ایران بود؛ به طوری که در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ابوالحسن بنیصدر پرواز چارتر هواپیمایی ایرفرانس را از پاریس به تهران کرایه کرد.
ساعت ۹ و ۲۷ دقیقه و ۳۰ ثانیه صبح ۱۲ بهمن امام خمینی با پرواز هواپیمایی ایرفرانس در فرودگاه مهرآباد تهران به زمین نشستند. سرنشینان هواپیما ۵۰ نفر از همراهان امام و ۱۵۰ نفر از خبرنگاران رسانهها بودند.
ساعت ۹:۳۰ درب هواپیما باز شد و سید احمد خمینی، پسر آیت الله خمینی اولین نفری بود که از درب بیرون آمد. آیت الله طالقانی به اتفاق پسر وارد هواپیما شدند. آیت الله مرتضی مطهری نیز به عنوان نماینده جامعه روحانیت به عنوان خیرمقدم به امام، وارد هواپیما شد.
قبل از خروج امام، بیش از ۱۰۰ خبرنگار و فیلمبردار از هواپیما خارج شدند. ساعت ۹:۳۵ امام در حالی که توسط مهمانداران ایرفرانس همراهی میشد، در بالای پلکان هواپیما دیده شد و طنین فریاد «الله اکبر» محوطه فرودگاه را پر کرد. پای پلکان هواپیما ۸ نفر از اعضای جبهه ملی ایران نیز ایستاده بودند.
مردم بسیاری از شهرهای مختلف به تهران آمده بودند. امام با استقبال میلیونی مردم روبرو شد. در سالن فرودگاه، فرصتی پیش آمد تا مردم دیداری با امام داشته باشند و شنونده سخنان ایشان باشند.
در این سخنرانی، امام ضمن تشکر از عواطف طبقات مختلف ملت و بیان اینکه «وحدت کلمه» رمز پیروزی است، اعلام کردند: پیروزی زمانی است که دست اجانب از ملت کوتاه و ریشههای رژیم سلطنتی از این مرز و بوم بیرون رود.
همه ساله مصادف با این روز مراسمات ویژهای در سراسر ایران با حضور مقامات کشوری و لشگری برگزار میگردد و زنگ انقلاب در مدارس نواخته شده و سوت کشتیها، قطارها و ناقوس کلیساها در ساعت ۹ صبح این روز به صدا درمیآید.
امام خمینی در استقبال انبوه مردم به بهشت زهرا انتقال یافت و در آنجا به سخنرانی پرداختند؛ در بخشی از این سخنرانی گفتند:
«ما در این مدت مصیبتها دیدهایم، مصیبتهای بسیار بزرگ و بعضی پیروزیها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبتهای زنهای جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفلهای پدر از دست داده.
من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست دادهاند میافتد، سنگینی در دوشم پیدا میشود که نمیتوانم تاب بیاورم. من نمیتوانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمیتوانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید.
من باید عرض کنم که محمد رضای پهلوی، این خائن خبیثبرای ما رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستانهای ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد.
تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سالهای طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را میتواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را میتوانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمیتوانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند.
شما ملاحظه کنید، به اسم اینکه ما میخواهیم زراعت را، دهقانها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما میخواهیم حالا دهقانشان کنیم، اصلاحات ارضی درست کردند، اصلاحات ارضی اشان بعد از این مدت طولانی، به اینجا منتهی شد که بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای آمریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسراییل که دست نشانده آمریکاست بیاوریم.
بنابراین کارهایی که این آدم کرده به عنوان اصلاح، این کارها خودش افساد بوده است. من دولت تعیین میکنم، من تو دهن این دولت میزنم، من دولت تعیین میکنم، من به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین میکنم، من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد(ابتدا دست زدن و سپس تکبیر حضار) این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده، به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنید، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید.
یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگویید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که میآورند توی خیابانها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم میکنند، از این حرفها هم میزنند لکن ملت این است، این ملت است(اشاره به حضار).
میگوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمیشود. خوب واضح است این، یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی که ما میگوییم، دولتی است که متکی به آرای ملت است، متکی به حکم خداست، تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینکه به امر آمریکا و اینها وادار کند یک دستهای از اشرار را این ملت را قتل عام کند.
ما تا هستیم نمیگذاریم اینها سلطه پیدا کنند، ما نمیگذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلمهای سابق، ما نخواهیم گذشت که محمدرضا برگردد، اینها میخواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم!
بیدار باشید، نقشه دارند میکشند، ستاد درست کرده مردیکه در آنجایی که هست، روابط دارند درست میکنند، میخواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به کام آمریکا برود.
ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض میکنم بر همه ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی که اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بکنیم و دولت اول را، دولت دائمی را(مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است، همیشه بوده) تعیین بکنیم.
من باید یک نصحیت به ارتش بکنم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش، یک قشرهایی از ارتش. اما آن نصحیتی که میکنم این است که ما میخواهیم که شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت میکشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، میخواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمیخواهید شما نمیخواهید مستقل باشید».
با گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب در یهمن ۵۷، هنوز هم یاد و خاطره حماسه سازان دوران انقلاب در خاطرها زنده است.