گذری بر سواد آموزی در ایران
تاریخ سوادآموزی در ایران نشان میدهد که از سالیان گذشته مساله تعلیمات اجباری و آموزش بزرگسالان تحت عناوین متعددی مطرح بوده است ولی به دلایل متعددی، پیشرفت قابل ملاحظهای در این مورد حاصل نداشت.
ایلنا: مساله مبارزه با بیسوادی و آموزش و پرورش کودکان و بزرگسالان بیسواد در ایران سالهاست که موضوع اساسی برنامههای مختلف بوده و دولتهای وقت آموزش سواد به آنها را یکی از اولویتهای برنامههای توسعه ملی خود اعلام کردهاند.
آموختن علم در فرهنگ اسلامی ما نیز ریشههای قوی و محکمی دارد و به طرق مختلف بر آموزش و کسب آن تاکید شده است. تاریخ سوادآموزی در ایران نشان میدهد که از سالیان گذشته مساله تعلیمات اجباری و آموزش بزرگسالان تحت عناوین متعددی مطرح بوده است ولی به دلایل متعددی، پیشرفت قابل ملاحظهای در این مورد حاصل نداشت.
سالیان متمادی با وجود صرف بودجه سنگین و بهره گیری از نیروی انسانی و امکانات مختلف، نه تنها جهل و بیسوادی در جامعه ریشه کن نشد بلکه روز به روز بر تعداد افراد بیسواد جامعه نیز افزوده شد. برای نمونه به برخی از این فعالیتها و برنامهها، اشاره میشود.
تعلیمات اکابر
اولین سازمانی که به طور رسمی برای باسواد کردن بزرگسالان در ایران تاسیس شد، اداره تعلیمات اکابر بود. این اداره از سال ۱۳۱۵ شروع به کار کرد و بر طبق قانون، موظف شد که در تمام مدارس روزانه، کلاسهای شبانه مخصوص با سواد کردن بزرگسالان دایر کند.
اداره تعلیمات اکابر یکی از ادارات وزارت معارف محسوب میشد که رئیس آن از طرف وزیر معارف انتخاب میشد. فعالیت کلاسهای اکابر تا شهریور ماه سال ۱۳۲۰ یعنی تا زمان سقوط رضاخان ادامه داشت و در این تاریخ، کلاسها منحل شدند.
آموزش سالمندان
به دلیل وقوع جنگ جهانی و تحت شرایط سیاسی – اجتماعی موجود، فعالیتهای سواد آموزی برای مدتی متوقف شد. اما در سال ۱۳۲۲ کلاسهای سواد آموزی بزرگسال تحت عنوان آموزش سالمندان کار خود را آغاز نمود. این کلاسها وابسته به وزارت آموزش و پرورش بودند.
تعلیمات اساسی
در فاصله سالهای ۱۳۲۰-۱۳۳۵ برداشت تازهای از آموزش بزر گسالان تحت عنوان تعلیمات اساسی در جهان مورد توجه قرار گرفت. سازمان علمی، فرهنگی، تربیتی ملل متحد یعنی یونسکو بنیانگذار این تفکر بود و برای اولین بار برنامهای آزمایشی را در کشورهای مصر، هندوستان، فیلیپین و مکزیک به اجرا در آورد.
دولت ایران در سال ۱۳۲۳ تصمیم گرفت این برنامه را مستقلا اجرا کند. از این رو هیاتی به هندوستان اعزام شد. پس از مراجعت این هیات و با استفاده از تجارب آنها برنامهای به طور آزمایشی در چند استان کشور به مرحله اجرا گذاشته شد.
برای اجرای این برنامه، از هر استان چهار شهرستان و از هر شهرستان یک روستا در نظر گرفته شد. پس از انتخاب روستاهای مورد نظر، افرادی با نام مربی تعلیمات اساسی از میان معلمان محلی هر استان انتخاب شدند تا پس از کارآموزی به روستاهای محل ماموریت خود بروند.
بنیاد خاور
برنامه تعلیمات اساسی با توجه به هزینه سنگینی که دربرداشت، در سال ۱۳۳۰ متوقف شد و اداره آن به بنگاه عمران وزارت کشور محول شد. در این میان، بنیاد خاور نزدیک با استفاده از این فلسفه، از سال ۱۳۲۸ فعالیتهای خود را در منطقه ورامین آغاز کرد.
این بنیاد آموزش خود را بر پایه آگاهیهای شغلی و اجتماعی بنا نهاد و هدفش این بود که از حدود خواندن و نوشتن فراتر رود و به رشد آگاهی مردم در زمینه بهداشت و تندرستی، کشاورزی، خانه داری، تربیت کودک و صنایع دستی بپردازد. اگر چه این اهداف به نتیجه نرسید و در عمل، این برنامه نیز تنها به سواد آموزی بیسوادن پرداخت، ولی حداقل برای اولین بار آموزش بزرگسالان به مفهوم واقعی خود نزدیک شد. اجرای این برنا مه هزینه سنگینی داشت و گسترش آن در همه مناطق امکانپذیر نبود.
آموزش بزر گسالان
آموزش بزرگسالان، سومین سازمان رسمی وابسته به دولت بود که مسئولیت سواد آموزی بزرگسالان را در ایران به عهده گرفت. فعالیت کلاسهای آموزش بزر گسالان در سال ۱۳۳۵ با استفاده از تجارب گذشته از سر گرفته شد.
در این دوره، علاوه بر وزارت فرهنگ که اجرای برنامههای آموزش بزرگسالان را به عهده داشت، وزارتخانههای دیگری مثل کشاورزی، کار، جنگ و سازمانهایی از قبیل بنیاد خاور نزدیک، ادارهکل امور اجتماعی و عمران روستایی، ارتش، بانک عمران و سازمان پیشاهنگی نیز در امر سواد آموزی بزرگسالان مشارکت داشتند.
تا این زمان، غیر از کلاسهای شبانه که در دبستانها تشکیل شده بود، در کارخانههای دولتی، آسایشگاهها و بیمارستانها، واحدهای ارتش و شهربانی نیز کلاسهای سواد آموزی بزر گسالان، با اعتبار سازمانهای مذکور و نظارت وزارت فرهنگ تشکیل شد.
رشد سریع جمعیت
بر اساس سرشماری سال ۱۳۳۵ کل جمعیت ایران ۱۹ میلیون نفر بود و جمعیت ده ساله به بالا ۰۳۱/۷۸۴ / ۱۲ نفر تعیین شد که حدود ۲ میلیون نفر از آنها خود را با سواد معرفی کرده بودند. با توجه به این ارقام، میزان با سوادی در کل جمعیت ده ساله و بالاتر ۹/۱۴ درصد بود ۳/۳۳ درصد از مردم شهری و ۶ درصد از افراد روستایی و عشایری کشور با سواد بودند.
البته این آمار نمیتواند دقیق و گویا باشد؛ زیرا معیار با سواد بودن در این سرشماری، اظهارات لفظی افراد بود. و معیار دقیقی که در سراسر کشور و برای کلیه افراد یکنواخت باشد، مورد استفاده قرار نگرفت. با این همه، همین آمار غیر دقیق و ظاهری نشان میدهد که با وجود تمامی سازمانهایی که تاسیس یافت و کلاسهایی که تا آن زمان تشکیل شده بود، هنوز حدود یازده میلیون نفر از افراد گروه سنی ده سال به بالا نتوانسته بودند از امکانات آموزشی رسمی بهرهمند شوند.
کلاسهای آموزش بزرگسالان تا سال ۱۳۴۵ به کار خود ادامه داد اما بدلیل رشد سریع جمعیت و افزایش درصد بیسوادان جامعه، نتوانست توفیق چندانی بدست آورد. طرح مساله بیسوادی ایران در سطح بین المللی و آشکار شدن عدم موفقیت برنامههای قبلی، لزوم اقدامات به ظاهر ابتکاری را مطرح ساخت.
سپاه دانش
تاریخچه سوادآموزی ایران نشان میدهد که با وجود تمام تلاشهای ظاهری و وضع قوانین و مقررات مختلف در زمینه سوادآموزی بزرگسالان در سال ۱۳۴۱ هنوز درصد زیادی از افراد که بالقوه میتوانستند با سواد باشند، از نعمت خواندن و نوشتن و کسب اگاهی محروم بودند.
به رغم کوششهای بسیاری که وزارت آموزش و پرورش برای تحت پوشش قرار دادن کودکان لازمالتعلیم مبذول میداشت، همه ساله بیش از دو میلیون کودک در سراسر کشور بدلیل عدم وجود امکانات آموزشی و همچنین مسائل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی نمیتوانستند به مدارس راه یافته و از آموزش و پرورش رسمی بهرهمند شوند.
بدین سبب در درون ارتش، سپاه دانش برای سوادآموزی کودکان لازم التعلیم و بزرگسالان، مخصوصا در مناطق دور افتاده که فاقد امکانات آموزشی بودند، تاسیس شد.
در این زمان، دلایل متفاوتی برای تداوم مساله بیسوادی در جامعه بیان شد که اهم آنها وسعت کشور و پراکندگی جمعیت، کثرت روستاها و عدم وجود راههای ارتباطی، فقر و کمبود در آمد روستائیان، کوچ نشینی عشایر، کمبود نیروی انسانی کار آزموده، تمرکز فعالیتها و خدمات اجتماعی و رفاهی در شهرها و مواردی از این قبیل بود.
قانون خدمات اجتماعی زنان
از این رو در سال ۱۳۴۱ طرح سپاه دانش به اجرا در آمد. در آن زمان حدود ۶۸ در صد جمعیت ایران روستا نشین بودند و نسبت بیسوادی در میان بزرگسالان، بخصوص در مناطق دور افتاده، گاه از ۹۵ درصد نیز تجاوز میکرد. به این ترتیب، مقرر شد بخشی از جوانان دیپلمه در دوره سربازی خود به باسواد کردن بیسوادان در روستاها بپردازند.
برای تکمیل این طرح، در سال۱۳۴۷ طرح مشابهی به نام قانون خدمات اجتماعی زنان به تصویب رسید. بر طبق این قانون، زنان تحصیلکرده موظف بودند در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی کشور رسما مشارکت کنند و بخشی از برنامههای سوادآموزی به عهده آنان واگذار شد.
کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی
دو سال پس از تشکیل سپاه دانش، یعنی در سال ۱۳۴۳ کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی تشکیل شد تا به امر سوادآموزی بزرگسالان بپردازد.
در این زمان، هنوز تعداد بیسوادان جامعه در میان طبقات محروم به طور اعم و در میان روستائیان به طور اخص، زیاد بود. از این رو، این سازمان تاسیس شد تا مسولیت از بین بردن بیسوادی را در میان اقشار مختلف جامعه برعهده داشته باشد.
جهاد ملی سوادآموزی
در سال ۱۳۵۴ با توجه به کمبودها و نارساییها و عدم توفیق برنامههای سوادآموزی و اهمیت مساله بار دیگر موضوع سوادآموزی در جامعه مطرح شد.
این بار فعالیتهای سوادآموزی در قالب کلماتی فریبندهتر مطرح شد. سازمان جهاد ملی سوادآموزی با برنامهها و طرح جدیدی تشکیل شد. این طرح در واقع به دنبال بازتاب نارسائیهای سوادآموزی ایران در نشریات بین المللی و همچنین تعهداتی که ایران برای ریشهکن ساختن بیسوادی در چارچوب طرحهای آزمایشی یونسکو برعهده گرفته بود، ارائه شد.
هدف این طرح که از سال ۱۳۵۵ به اجرا درآمد، ریشهکن ساختن بیسوادی طی ۱۱ سال یعنی تا سال ۱۳۶۶ در ایران بود. در طرح پیشنهادی بر تشکیل کلاسهای سواد آموزی با مشارکت همه اقشار مردم مخصوصا جوامع محلی و افراد بیسواد با در نظر گرفتن نیازهای مختلف آنان، برقراری نظام غیر متمرکز، استفاده از باسوادان داوطلب خدمت و پیگیری و ارزشیابی دقیق فعالیتها تاکید بسیاری شد.
در هدف این، طرح علاوه بر بالا بودن درصد باسوادی، مباحثی همچون ایجاد دگرگونیهای مطلوب در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور نیز ملحوظ شده بود.
در طرح جهاد ملی سواد آموزی، قرار بود مناطق روستایی و جمعیت زنان، نوجوانان و نیروی انسانی شاغل از اولویت برخوردار باشند. علاوه بر این، نظام مدیریت و سازماندهی این طرح ابتدا به صورت غیر متمرکز پیشنهاد شده بود ولی بعداً در عمل به صورت متمرکز اداره شد.
با اینکه در طرح جهاد ملی سواد آموزی کوشش فراوان شد تا مدیریت و سازماندهی سواد آموزی، برنامهها و شیوه کار بسیار سودمند و موثر باشد تا شکستها و ناکامیهای متعدد گذشته جبران شود، ولی اینکه در عمل نتوانست تعداد قابل ملاحظهای از افراد بیسواد را تحت پوشش قرار دهد، دلیل بارزی بر عدم موفقیت این طرح بود.
طرح مذبور تا سقوط سلطنت شاهنشاهی در ایران ادامه یافت. در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، در ایران با همه کوششی که به ظاهر در امر سوادآموزی بزرگسالان انجام شده بود، هنوز ۷۰ درصد از افرادی که با لقوه میتوانستند باسواد باشند، از توانایی خواندن و نوشتن محروم بودند.
نهضت سواد آموزی
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در بهمن ماه ۵۷ فصل جدیدی در تاریخ سواد آموزی ایران گشوده شد. بعد از گذشت تقریبی یک سال از تاسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران و با توجه به شکستها و ضعفهای سازمانهای سوادآموزی گذشته و برنامههایی که توسط آنها به اجرا در آمده بود و از توفیق ناچیزی برخوردار بود و همچنین با توجه به نیازی که بر اثر تغیرات سیاسی اجتماعی و فرهنگی جامعه برای کسب آگاهی و افزایش سطح سواد و فرهنگ مردم احساس میشد، در ۷ دیماه ۱۳۵۸ به فرمان امام خمینی(ره) و بر اساس مصوبه شورای انقلاب اسلامی، سازمان جدیدی تحت عنوان نهضت سوادآموزی تشکیل شد.
منبع:
مدرسه - مقالات آموزشی و پرورشی