امیرکبیر به اصلاح اعتقاد داشت
باید جامعه روشن باشند. تبلیغات سوء وسرسام آور مردم را نفریبد که حق را به جای باطل و باطل را به جای حق به خورد مردم دهند و چهره های مصلحی که برای مملکت خدمت کردند به عنوان خائن و فتنه گر و دشمن ملت قلمداد نشوند. باید تلاش کنیم و با تنویر افکار عمومی به کار خود ادامه دهیم اما باید کمر همت را برای پرداخت هرگونه هزینه اصلاح طلبی ببندیم.
رسول منتجبنیا، سیاستمدار اصلاحطلب، قائممقام و از اعضای مؤسس حزب اعتماد ملی، عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز و مدیر گروه فقه و اصول دانشگاه شاهد است.
منتجبنیا نماینده سه دوره مجلس شورای اسلامی است. از دیگر سمتهای او میتوان به رئیس کمیسیون دفاع مجلس سوم، نماینده امام خمینی(ره) و رئیس سازمان عقیدتی - سیاسی شهربانی کل کشور، مشاور رئیسجمهور در دولت خاتمی، قائممقام ستاد قرارگاه خاتم و ستاد کل پدافند و همچنین عضویت در حزب جمهوری اسلامی اشاره کرد.
به گزارش ایلنا، آنچه در پی میآید، گفتاری است که وی به مناسبت سالگرد درگذشت امیرکبیر در اختیار خبرگزاری کار ایران قرار داده است:
یکی از شخصیتهای سیاسی بزرگ و رجال تاریخی کشور ما که از مصلحان قرون اخیر به حساب میآید، مرحوم میرزا تقی خان فراهانی ملقب به اتابک اعظم یا امیرنظام است. این مرحوم در سال ۱۲۲۳ هجری قمری متولد میشود و در دوران جوانی نقل کردهاند که بسیار بااستعداد، نیرومند، باخرد و تجربه بوده است.
بنابراین محمد خان زنگنه امیرنظام آن زمان او را به عنوان مشاور خود قرار می دهد و در همه امور مشورت میکند. به مرور زمان که امیرکبیر سنش بالاتر می رود، لیاقت و شایستگی خود را بیشتر نشان می دهد.
امیرکبیر در زمینه مسائل سیاسی، داخلی، اقتصادی و فرهنگی و در همه زمینهها دارای نبوغ خاص و نظریههای ویژه ای بود. مثلا مورخان نقل کردهاند امیرکبیر جوان آنقدر در زمینه سیاست بین الملل و روابط خارجی مجهز و آماده بود که شاه زمان او را به چند سفر ویژه خارجی اعزام کرد.
چند سفر به روسیه و کشورهای دیگر سفر می کند. اما مهمترین سفر خارجی امیرکبیر برای حل اختلاف میان دولت ایران و عثمانی بود که بنابر دستور شاه، او به نمایندگی از ایران به رم میرود، چند سال در آنجا توقف میکند و با نمایندگان روس و انگلیسی مذاکره می کند که سرانجام عهدنامه ای را در ۹ فقره به امضا می رسانند و به ایران باز میگردد.
با آمدن امیرکبیر و موفقیتاش در مذاکرات، محمدشاه احساس می کند که او فرد شایستهای است؛ بنابراین به آن توجه بیشتری میکند. بعد از فوت محمدشاه، امیرکبیر با در نظر گرفتن مقدماتی ناصرالدین شاه را از تبریز به تهران می آورد و او را به تخت می نشاند.
اصرالدین شاه در ابتدا لقب امیرنظامی و سپس مقام صدراعظمی را با اختیارات تام به او واگذار میکند. زمانی که امیرکبیر صدراعظم شد، کشور ویران شده و به خصوص اینکه وضعیت سیستم اداری کشور از هم گسیخته بود. به طوریکه دولت مرکزی هیچ گونه سلطهای نسبت به استانها و شهرستانها نداشت، هر کس از حاکمان شهرها خود را شاه میدانست و تابع حکومت مرکزی نبودند.
وضعیت ناامنی بیداد میکرد و حتی در پایتخت مردم احساس امنیت نمیکردند. وضعیت اقتصادی بسیار خراب بود و ایران درآمدی نداشت از طریق مالیات بودجه کشور تامین میشد اما حکام شهرها مالیات را میگرفتند و به مرکز نمی دادند یا اگر داده میشد کمتر از آن که باید پرداخت میشد. مالیاتی نیز که دریافت میشد بیشر برای عیش و نوش درباریان صرف میشد.
در آن دوران وضعیت قضایی نیز آشفته بود و افراد نالایق در دستگاه قضا به داوری میپرداختند به همین دلیل رشوهخواری فراوان بود. وضعیت کشور از نظر حکومتی بسیار بهم ریخته و فاسد بود و درباریان را بهترین بهرهبرداری از این وضعیت بهم ریخته میکردند.
مرحوم امیرکبیر در چنین وضعیتی صدراعظم شد و با آنکه سن زیادی نداشت اما کار را با اراده و قدرتی مثالزدنی شروع کرد. براساس نقل قولهای تاریخی، او اصلاح را از دستگاه دولتی شروع کرد و امور را به دست افراد شایسته ولایق سپرد. سپس به امور مالیه و توازن بین دخل و خرج پرداخت.
با اقدامات امیرکبیر، بیش از دو کرورتومان ذخیره و برای روزهای مبادا نگهداری شد. او با نظم دادن به امور اقتصادی، سعی کرد مشکلات کشور را از بین ببرد. در اولین اقدام نظام مالیاتی را تغییر داد و از طریق ممیزی مالیاتها دریافت شد. از هزینه های گزاف و بیمرود در مورد درباریان و شاهزادگان و حتی هزینههای اضافی برای شاه جلوگیری کرد و جالب این است که جلوی حاتم بخشیهای شاه، وابستگان و جلوی دستاندازی شاه به خزانه عمومی و جواهرات سلطنتی را گرفت.
در سراسر کشور امنیت قابل قبولی در کشور ایجاد کرد نه یک نظام پلیسی و امنیتی؛ بنابراین نیروهای نظامی را مجبور کرد برای امنیت مردم کار کنند تا مردم به سهولت زندگی کنند. در منابع تاریخی نقل شده است که او هر روز به صورت حضوری به سربازخانهها سر میزد و بر عملکرد آنها و از سوی دیگربر سلاح و مهمات و امور نظامی و از همه مهمتر بر آموزشهاسی نظامی که به سربازان داده میشد، نظارت میکرد.
در آن دوران ایران بازاری برای محصولات خارجی شده بود؛ امیرکبیر در اولین اقدام خود از ورود کالاهای خارجی جلوگیری کرد. در همین راستا او به تاسیس کارخانجات مختلف پرداخت تا نیازهای کشور را از داخل تامین شود. در نتیجه تولیدات داخلی را از پرداخت مالیات معاف کرد. به همین دلیل در کوتاهمدت کارخانجات کشور رونق پیدا کرد که نه تنها نیاز داخلی تامین می شد بلکه ایران به صادرات نیز پرداخت.
امیرکبیر در اقدامی دیگر به تقویت صنعت نظامی پرداخت. و بعد از آن به اصلاح دستگاه قضا رفت و به جای بسیاری از قضات ناصالح از افراد دانشمند، صالح و فقیه بهره برد. یکی از مهمترین کارهای او تاسیس اداره سری مخصوص کارکنان دولت برای نظارت بر عملکرد کارکنان دولت بود که به طور مخفیانه عملکرد کارمندان را زیر نظر داشت.
یکی از اقدامهای ماندگار او تاسیس دارلفنون در تهران نیز بود اما زمانی که این مدرسه افتتاح شد، زمانی بود که او را به کاشان تبعید کرده بودند. از اقدامهای موثر او انتشار روزنامه وقایعالتفاقیه بود که تا ۱۰ سال منتشر شد. او نسبت به روابط خارجی به خصوصو با کشورهای همسایه اهتمام زیادی ورزید. سفارتخانهها ایران را در خارج تاسیس کرد و در اقدامی دو جانبه نیز سفارتخانه های خارجی در ایران را نیز گسترش داد و آن به دلیل روابط خوب او در عرصه بین الملل بود.
امیرکبیر شخصیتی بود که به اصلاح اعتقاد داشت بنابراین به این کار پرداخت. بنابراین در مدت کوتاهی که مقام صدارت را برعهده داشت، اقدام های ماندگداری انجام داد که نامش در زمره مصلحان تاریخ ایران می درخشد و به عنوان یگ الگو برای مسئولان کشور تبدیل شده است.
متاسفانه از آنجا که هر قدم اصلاحی به دلیل در خطر انداختن منافع برخی افراد باعثبه وجود آمدن مخالفان و منتقدانی میشود، میبنیم که برای از میان بردن اقدامات اصلاحی او اقدام به توطئه چینی میکنند. بنابراین با دسیسهچینی ذهن شاه را مشوش کردند.
هر چند در این میان فشارها و تحریکات دول خارجی نیز بیاثر نبود و شاه در اقدامی اولیه اول او را عزل و به عنوان ریاست کل عساکر انتخاب کرد اما بعد از چند روز او را به عنوان حاکم کاشان قرار داد. بنابراین در ۲۵ محرم ۱۲۶۸ او را به کاشان تبعید کردند. اما همین عناصر در مدت زمانی کوتاه حکم قتل امیرکبیر را از شاه گرفتند و در جمعه ۱۷ ربیع الاول سال ۱۲۶۸ حدود ۱۶۸ سال قبل این مصلح بزرگ و انسان دلسوز و وطندوست در حمام فین کاشان به قتل رسید.
مصلحان و افراد دلسوز جامعه درصدد خدمت به ملت و کشور و ایجاد اصلاح و رفع مشکلات هستند ولی فرصت طلبها، چاپلوسها درصدد حاکمیت خود و به دست آوردن منافع مادی و دنیوی هستند. این دو در تضاد هستند. اصلاح در جامعه به معنای زدودن فساد و کوتاه کردن دست افراد فرصتطلب و منفعت طلب است.
این افراد دنبال اختلاس و چپاول هستند اما یک مصلح مانند امیرکبیر اما این گونه نیست. او حتی دست ناصرالدین شاه را از خزانه کوتاه میکند و به شاهزادگان نیز اجازه نمیدهد بدون قانون از خزانه برداشت کنند؛ از این رو، هرگونه اقدام اصلاحی با مخالفت ها مواجه می شود.
وقتی در تاریخ اسلام داستان علی ابن ابی طالب(ع) را مطالعه میکنیم که بعد از پیامبر(ص) ماموریت دارد دین خدا را اجرایی کند و عدالت را به معنای واقعی در جامعه پیاده کند، با سه دسته مواجه میشود که همه از کسانی هستند که با پیامبر بودند و اظهار میکردند که جزو اصحاب رسولالله هستیم.
مگر معاویه و عمروعاص خود را جزو صحابه نمیدانستند و طلحه و زبیر مگر در رکاب پیامبر نبودند و بسیاری افراد دیگر که خود را در اسلام و دیانت غرق می دانستند که فکر میکردند تمام دین و مذهب در آنها خلاصه شده و بقیه کافرند. آنها با جسارت، علی که مجسمه حق است را کافر قلمداد میکردند.
وقتی امیرالمومنین چنین مخالفانی پیدا میکند، درسی تاریخی برای همه مصلحان است. اینکه نباید در انتظار باشند که فرش قرمز برای آنها پهن کنند و دست آنها را ببوسند. عامه مردم و مستضعفان از اقدامات اصلاحی خوشحال و امیدوار میشوند اما فرصتطلبان، دزدها و مفسدان قطعا به مقابله کردن میپردازند.
این حرکتی است که در تاریخ وجود دارد یا نباید دست به هیچ اقدام اصلاحی زده شود و بگذاریم دزدان اموال عمومی را بخورند و آدم های نالایق در سمتهای مختلف بمانند تا به مطامع مادی شان برسند، فساد و ظلم و ناهنجاری در جامعه رواج پیدا کند و کسی رئیس جمهور و مسئول شود و روز را به شب برساند تا دوره مسئولیستش تمام شود.
اما اگر خواست به اقدام اصلاحی بپردازد، باید امیرکبیروار خود را آماده شهادت کند. این سنت تاریخ است و ما نمیتوانیم بدون هزینه اصلاح کنیم. قطعا یک دزد را که بگیرند، مقابله می کند. راه حل اش این است که افکار عمومی روشن شوند. به مردم باید گفته شود.
چرا امیرکبیرها باید تبعید و کشته شوند؟ چرا باید مورد خشم اربابان قدرت قرار گیرند؟ آنها به دلیل عدالت گستری و اصلاح طلبیاشان مورد خشم قرار گرفتند. باید جامعه روشن باشند. تبلیغات سوء و سرسامآور مردم را نفریبند که حق را به جای باطل و باطل را به جای حق به خورد مردم دهند و چهرههای مصلحی که برای مملکت خدمت کردهاند، به عنوان خائن و فتنهگر و دشمن ملت قلمداد نشوند؛ باید تلاش کنیم و با تنویر افکار عمومی به کار خود ادامه دهیم اما باید کمر همت را برای پرداخت هرگونه هزینه اصلاح طلبی ببندیم.