جایگاه میرزا تقیخان در جامعه؛
کاتوزیان: امیرکبیر زنده میماند، رضاشاه میشد / رحمانیان: خیلی از مصلحان، حاصل امیرکبیر بودند
تزار روسیه در دیدار سفیر بریتانیا مراتب «خشم و وحشت» خود را از «قتل وزیر فقید شاه» ابراز داشت و گفت: ایرانیها چنان مردمیاند که نه قانون دارند و نه ایمان.
امیرکبیر بی قید و شرط و بدون اغراق، یکی از مردان بزرگ تاریخ ایران است. سیاستمداری که در زمانه خود کمتر به حاشیه پرداخت و با تلاش سعی کرد وضعیت عمومی ایران را بهبود بخشد. مردی که نامش تاریخساز شد؛ به طوری که امروز بسیاری از مردم نام او را میشناسند و از برخی خدمات او که از گذشته برجای مانده، هنوز نیز بهره میبرند.
به گزارش ایلنا، هر چند نام اصلی او که میرزا محمد تقیخان فراهانی به نسبت نام امیرکبیری که ناصرالدین شاه برایش انتخاب کرد، در میان مردم مشهور نیست اما میرزا تقیخان مردی از خانوادهای روستایی بود که در زمان حکومت شاهان قاجار و اهمیت اصالت و درباری بودن، توانست در دربار سمت صدرات بگیرد و با خواهر شاه ازدواج کند.
اطلاعات و دانستههای مردم درباره امیرکبیر به همین جزئیات ابتدایی زندگی او خلاصه میشود. اما بسیاری از خدمات او باعثباقی ماندن نامش در تاریخ ایران و بر زبان مردم شده است. شاید تاسیس دارلفنون یکی از خدماتی باشد که هر ایرانی آن را می شناسد.
امیر کبیر از همان ابتدای رسیدن به صدرات، نزد افکار عمومی مردم ایران چهرهای موردقبول بود؛ به طوری که تاثیر بسیار زایدی بر افکار عمومی مردم در دوران خود داشت. فریدون آدمیت در کتاب خود درباره امیرکبیر به این موضوع اشاره می کند: اینکه نخستین تظاهرات به معنای مدرن کلمه که در ایران رخ داده است، مربوط به زمانی است که فوج قهرمانیه تبریز می خواهد علیه امیر نوعی کودتا انجام دهد، مردم تهران مقابله می کنند و در حمایت از امیر تظاهرات و بازارها را تعطیل می کنند. بنابراین علاقه مردم به شخصیت امیرکبیر و نگاه مثبت جامعه به او، از گذشته به امروز ارثرسیده است.
اما برخی از محققان علت محبوبیت امیرکبیر تا امروز و نگاه مثبت جامعه به شخصیت وی را حاصل قتل او می دانند. از جمله این افراد، محمدعلی همایون کاتوزیان است که معتقد است امیرکبیر چون کشته و شهید شد، بزرگ شد؛ زیرا در اسطورهشناسی تاریخی ایرانیان هر کس سرکوب، کشته و مظلوم واقع شود، قهرمان می شود. اگر امیرکبیر زنده مانده بود، به رضاشاه دیگری بدل میشد. همچنین اگر رضاشاه کشته می شد، یک امیرکبیر دیگر.
اما ایا واقعا تاثیر امیرکبیر بر جامعه زمان خود و امروز، تنها به این دلیل بوده و فعالیت های او تاثیری در ذهیت جامعه ایرانی نداشته است؟!
اما داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران چنین نظری ندارد و معقتد است که قتل امیرکبیر در حافظه تاریخی ما به موتور محرکه فکر اصلاحات بدل شده است. حتی خود ناصرالدین شاه نیز تا آخر عمر عذاب وجدان داشت. تا پایان دوره ناصری شاهد نوسان میان استبداد از یک سو و اصلاحات و تجددخواهی و نوخواهی از سوی دیگر هستیم. جامعه نیز آزرده بود. حتی بسیاری از درباریان و نخبگان همیشه تاسف می خوردند.
اگر امیر می توانست دست کم ۱۰ سال صدارت می کرد، دستاوردهایش بسیار بیشتر می شد. حتی کارهایی همچون تاسیس روزنامه وقایع اتفاقیه دوام آورد یا دارالفنون بعد از او باقی ماند. دارالفنون دانشگاه نبود و یک مدرسه جدید بود، اما به حق جزو نهادهای جدید تاریخ ماست و از دل آن خیلی از روشنفکران به معنای جدید در ایران پدید آمدند که خودشان مصلحان بعدی شدند.
تقریبا اکثر مصلحان بعدی، برکشیدگان امیرکبیر یا دستپروردگان برکشیدگان او بودند، مثل سپهسالار، میرزا ملکمخان، مجدالملک سینکی و مستشارالدوله. امیرکبیر در نظام اداری ایران نیز تحولات شگرفی ایجاد کرد و نوعی سیستم شورایی را به وجود آورد.
بنابر این گفته، باقی ماندن امیرکبیر در حافظه تاریخی مردم ایران به طور عام نزد عامه جامعه و برجسته بودن مقام سیاسی و نقش اصلاحی او در جامعه به طور خاص نزد بخش نخبه جامعه، موضوعی است که حاصل تلاشها و فعالیت ها او در طول سه سال و اندی صدراتش بود.
موضوعی که بسیاری از نویسندگان داخلی و حتی نویسندگان خارجی در گذشته به آن پرداختند، امیرکبیر چنان تاثیری در فضای اجتماعی زمان خود داشت که بعد از مرگش نیروهای خارجی که برای منافع خود در ایران حضور داشتند نیز واکنش نشان دادند.
از جمله اینکه روسیه و انگلستان به شدت به قتل امیرکبیر اعتراض کردند. وزیر خارجه انگلستان نامه شدیداللحنی نوشت و حتی برای اطمینان از انعکاس درست آن، ترجمهاش را در لندن انجام داد. وزارت خارجه روسیه نیز نامه اعتراضی را تسلیم مصلحت گزار ایران در سنپترزبورگ کرد که نوری را وادار به پاسخ واداشت. تزار روسیه همچنین در دیدار سفیر بریتانیا مراتب «خشم و وحشت» خود را از «قتل وزیر فقید شاه» ابراز داشت و گفت: ایرانیها چنان مردمیاند که نه قانون دارند و نه ایمان.