حکمی برای عزل، دستوری برای قتل

صبح روزی که امیرکبیر به قتل رسید، خبر آوردند که پیکی از تهران خواهد رسید که فرمان وزارت امیر و خلعت شاه را میآورد. عزت الدوله که همواره نسبت به وضعیت همسرش نگران بود، با شنیدن این خبر نگرانیاش بیشتر شد.
ناصرالدین شاه ۱۹ محرم سال ۱۲۶۸ ه. ق دست خط عزل امیرکبیر از صدراعظمی را صادر کرد و در روز ۲۰ محرم این حکم به دست امیرکبیر رسید. حکمی که درواقع بیشتر از حکم عزل، دستور قتل او بود.
به گزارش ایلنا، در متن عزل آمده بود: «چون صدرات عظمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است، شما را از آن کار معاف کردیم. باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید و یک قبضه شمشیر و یک نشان که علامت ریاست کل عساکر(فرماندهی ارتش) است، فرستادیم. به آن کار اقدام نمایید تا امر محاسبه و سایر امور را به دیگر چاکران که قابل باشند، واگذاریم.»
اما چند روز بعد از این حکم، بار دیگر براثر دسیسه چینیهای صورت گرفته، مقام او تنزل یافت و به عنوان حاکم کاشان انتخاب شد. حکمی که بیشتر یک تبعید محسوب می شد. براین اساس امیرکبیر برای حکومت به کاشان رفت. از حضور او در کاشان دوماهی می گذشت براساس دستور ناصرالدین شاه قاجار در حمام فین به قتل رسید.
صبح روزی که امیرکبیر به قتل رسید، خبر آوردند که پیکی از تهران خواهد رسید که فرمان وزارت امیر و خلعت شاه را میآورد. عزت الدوله که همواره نسبت به وضعیت همسرش نگران بود، با شنیدن این خبر نگرانیاش بیشتر شد؛ زیرا او این خبر را باور نداشت. در همین حال و احوال بود که امیر به حمام رفت.
حمام باغ فین یک در به داخل داشت و یک در هم به طرف بیرون و به نظر میرسد که ماموران محافظ امیر از جریان آگاه بودهاند و زمینه را از پیش برای اجرای حکم قتل وی مهیا ساختهاند؛ زیرا به قول بیشتر مورخان وقتی علیخان به فین میرسد، امیر در حمام بوده است.
علیخان فراش که به باغ فین رسید، چاپار دولتی را در کنار در حمام دید که منتظر امیر بود که از حمام خارج شود و پاسخ نامهای را از وی بگیرد. علیخان فراش دست وی را گرفت، با خود به حمام برد که وی زن امیر را از آمدنش مطلع نکند و مامورانش در دیگر حمام را مسدود کردند.
جلادان شاه به محوطه حمام وارد شدند و پس از صحبتهایی بین امیر و فرستادهی شاه، سرانجام علیخان از امیر میخواهد که بدون یک لحظه فوت وقت، آماده مرگ شود. امیر خواست عزت الدوله را ملاقات کند و نزد وی وصیت کند، اما علیخان نپذیرفت. تنها تقاضایی که از امیر قبول میشود، اینست که نحوه اجرای حکم را خودش تعیین کند.
امیر از جا بلند شد، غسل کرد و در وسط گرمخانه نشست و چون عادت به رگ زدن و خون گرفتن داشت، دستور داد که دو رگ بازوی وی را قطع کنند. جلادان نیز بدون فوت وقت رگهای دست و پاهای میزرا تقی خان را گشودند و پس از مدتی خونریزی، علیخان فراش به میرغضب اشارهای کرد.
میرغضب با چکمه به میان دو کتف امیر کوبید. چون امیر به زمین در غلطید دستمالی در گلویش کرد تا جان داد. فراش به سرعت برخاست و گفت دیگر کاری نداریم. وی و همراهانش با اسبان تند رو به تهران بازگشتند.
سرانجام امیرکبیر در روز ۲۰ دی ۱۲۳۰ در حمام فین کاشان به قتل رسید. پیکر او را ابتدا در کاشان به خاک سپردند ولی عزتالدوله پس از چند ماه با اجازه شاه، جسد امیر را از کاشان به کربلا منتقل کرد و در مقبرهای در صحن مقدس ابی عبدالله الحسین(ع) به خاک سپرد.