داغی که میرزا بر دل روسیه و انگلستان گذاشت
ارتباط با آمریکا، تئوری امیرکبیر برای ورود قدرت سوم
ایران ضعیف و فقیر در میان دو قدرت عظیم روزگار یعنی روسیه و انگلیس جان سالم به در نخواهد برد مگر در برابر سیاست آنها، ملل دیگری نیز وارد عرصه سیاست ایران شوند.
دستگاه مستبد حکومت قاجاریه، نمونه کامل دیکتاتوری خاندانهای سلطنتی در جغرافیای سیاستزده ایران معاصر به شمار میآید. خودکامگی پادشاهان این سلسله علاوه بر ایجاد اختناق در داخل، باعثاز دست رفتن منافع ایران در عرصه داد و ستدهای بین المللی نیز شد.
به گزارش ایلنا، بی کفایتی، برخی زمامداران قاجار باعثاز دست رفتن بخش عمدهای از خاک ایران شد. تا آنجا که در حدود ۱۵۰ سال نیمی از قلمرو سرزمین ایران به کشورهای همسایه، به ویژه روسیه تزاری واگذار شد.
اکثر هیاتهای حاکمه قاجار، درک صحیحی از موقعیت استراتژی ایران در منطقه و رقابت استعمارگران اروپایی برای به یغماء بردن ثروتهای ملی کشور نداشتند. روسیه، انگلستان و فرانسه در دوران قاجاریه در دوران زمامداری پادشاهان این سلسله، عهدنامههای یک طرفه ای را به دربار ایران تحمیل میکردند.
دوران ناصرالدینشاه از نظر مدت و حساسیت، مهمترین دوره این سلسله به حساب میآید. با آغاز زمامداری او(۱۲۲۶شمسی) دستگاه دیپلماسی انگلستان گذشته از کوشش هایی که برای اعمال سلطه سیاسی، نظامی بر ایران و اعمال نفوذ در تعیین خطوط سیاست خارجی ایران به عمل می آورد، به دنبال برخی اهداف اقتصادی، نظیر فراهم آوردن تسهیلات لازم برای فعالیت بازرگانی انگلیسی و رهایی از سیاستهای محدود کننده گمرکی و کسب امتیازات اقتصادی نیز بود.
از سوی دیگر تصرف مستعمرات انگلستان، به ویژه هندوستان در زمان ناپلئون بناپارت از اولویت های اهداف سیاست خارجی فرانسه بود. اتّخاذ چنین سیاستی موجب شد تا فرانسویان سیاست نزدیکی به ایران را به عنوان یکی از راههای دستیابی به هندوستان در صدر برنامههای دیپلماتیک خود قرار دهند.
برقراری اتّحاد سهجانبه میان ایران، فرانسه و عثمانی علیه روسیه به منظور جلوگیری از دسترسی روس ها به هندوستان بُعد دیگری از دیپلماسی فرانسویان در آسیا بود. فرانسویان در روابط خود با ایران، وانمود میکردند که درصدد حمایت از ایران مقابل روسیهاند.
انعقاد عهدنامه تیلیست میان فرانسه و روسیه به خوبی ثابت کرد که علیرغم تظاهر ناپلئون به حمایت از ایران، جهتگیری این کشور نسبت به ایران تنها در پی تحصیل منافع استعماریاش است.
اساس سیاست خارجی روسیه نسبت به ایران هم در دوره زمامداری پترکبیر ریخته شد که بر اساس آن به زمامداران بعدی توصیه شده بود با جنگهای پی درپی، ایران را به ضعف و نابودی کشانده و باعبور ازخاک ایران، خود را به خلیج فارس و در نهایت هندوستان برسانند.
بنابراین، شدیدترین و زیانبارترین جنگهای روسیه تزاری در پی تعقیب سیاست الحاق شمال ایران به روسیه در نیمه اوّل قرن نوزدهم به ایران تحمیل شد. این جنگها که در دو مرحله اتّفاق افتاد و نزدیک به سی سال طول کشید، نشان داد روسها در سیاست خارجی خود بیش از هر ابزاری متکی به جنگ و اقدامات نظامیاند.
سیاست خارجی ایران در عصر قاجار بحرانی ترین مراحل تاریخی خود را تجربه کرد پیچیدگی نظام بین الملل، انحصار تقسیم قدرت و رقابت بین دو بازیگر نیرومند و کهنهکار روسیه و بریتانیا در شمال و جنوب ایران، شرایط بغرنج و دشواری را برای دیپلماسی ایران فراهم کرده بود.
با وجود اینکه سیاست خارجی ایران جز دوره کوتاه صدارت امیرکبیر در عصر قاجار استحکام چندانی نداشت و بر اصول ثابت و از پیش تعیین شدهای استوار نبود امّا دقّت دررخدادها و توجه در جهت گیریهای دیپلماسی ایران، این نتیجه را به دست می دهد که ایران در برابر دو دولت نیرومند روسیه و انگلیس تحت تأثیر شرایط و مقتضیات بین المللی و اوضاع داخلی، از یک سری خطوط کلی در سیاست خارجی خود پیروی میکرده است که در عمل به منزله خط مشی سیاست خارجی ایران در قرن نوزدهم میلادی محسوب میشدند. این خطوط عبارتند از: ۱ - متعادل ساختن رقابت بریتانیا و روسیه در ایران ۲ - تعقیب سیاست اتّحاد و پیوستگی با دول نیرومند اروپایی ۳ - اتّخاذ سیاست قدرت سوّم
امیرکبیر، قوام دهنده سیاست خارجی ایران
بررسی اوضاع سیاسی ایران قبل از صدارت میرزا تقی خان امیر کبیر حاکی از ضعف شدید در سیاست داخلی و خارجی کشور است. اما امیر کبیر پس از منصوب شدن به صدارت، با آگاهی از اینکه سیاست خارجی تابعی از سیاست داخلی است، ابتدا دست به اصلاحات داخلی زد، تا از این طریق زمینه اتخاذ سیاست خارجی صحیح فراهم آورد.
کلنل شیل، وزیر مختار وقت بریتانیا در گزارشی به پالمرستون وزیر امورخارجه انگلستان مینویسد: «شیوه امیر این است که هر پیشنهادی از جانب خارجیان شود، رد می کند». این سبک حکومتداری نشان از وطن دوستی و امانتداری امیرکبیر داشت و نشان میدهد تلاش او برای کسب قدرت تنها با انگیزه خدمت به مردم واعتلای جایگاه کشورش در سطح بین الملل بوده است.
سیاست موازنه او که برخلاف سایر صدراعظمهای قاجار جهت منفی داشت، بدون هیچگونه ایجاد اختلاف و درگیری در روابط ایران با سایرکشورها، پیگیری شد. همچنین توسعه روابط با سایر دولتهای اروپایی و همچنین پیگیری ورود آمریکا به عرصه سیاست خارجی ایران از دیگر طرحهای امیر کبیر برای پیش برد اهداف ملی و بین المللی ایران بود که متاسفانه با عزل و قتل او هیچ یک به انجام نرسید. امیر در پیگیری سیاست موازنه منفی موفقیتهای متعددی به دست آورد. برخی از این موفقیتها عبارتند از:
۱ - دست خطی را که محمد شاه در ۱۸۴۸ برای احداثبیمارستان در استرآباد برای ملوانان روسی به موسیخان حاکم استرآباد داده بود، ملغی کرد و گفت اگر تسجیل کنم، مقدرات استرآباد را به روسها سپردهام.
۲ - حق ورود کشتیهای جنگی و تجاری روس به مرداب انزلی را که میرزا آقاسی داده بود، لغو کرد تا بهانهای برای رد تقاضای دولت انگلستان برای حق تفتیش کشتیها در خلیج فارس به این کشور ندهد.
۳ - امیرکبیر با همین سیاست فشار روسیه را برای بازگرداندن بهمن میرزا به ایران در برابر فشار انگلستان برای بخشش و بازگشت آصف الدوله به ایران از نجف دفع کرد.
۴ - امیر کبیراز ابتدا خود را مانند سد محکمی در برابر دخالتهای خارجی نشان داده بود، لذا از نفوذ روسیه و بریتانیا در ایران کاست. بطور مثال زمانیکه اردوی شاهی از تبریز راهی تهران بود، کنسول بریتانیا پیشنهاد کرده بود حفاظت ازجان ارمنیان را برعهده گیرد، ولی امیر نپذیرفته و گفته بود که پشتیبانی از شهروندان ایرانی وظیفهٔ دولت ایران است.
۵ - در گیر و دار شورش محمدحسن خان سالار پسر الهیارخان آصفالدوله صدراعظم فتحعلی شاه که مشهد در محاصرهٔ نیروهای دولتی بود، روسیه و بریتانیا پیشنهاد میانجیگری داده بودند که امیرکبیر آن را نپذیرفته و گفته بود: «مشهدیان ترجیح میدهند ۲۰ هزار تن از ایشان کشته شوند تا اینکه شهر توسط خارجی به تصرف شاه درآید».
۶ - وقتی وزیر مختار روسیه محمدعلیخان(کارمند کنسولگری روسیه) را برای منصب نیابت توپخانه معرفی کرد، امیر نپذیرفت وجواب داد برای بنده معلوم نیست که صلاحیت داشته باشد.
۷ - دولتهای روسیه و انگلستان همواره اقدام به تحریک حکمرانان هممرز با ایران میکردند. در این چارچوب امیر برای پایان دادن به درگیری میان نیروهای ایرانی و نیروهای محمد امینخان، فرمانروای خیوه(خوارزم) که قصد تسخیر سرخس را داشت(در ۵ جمادی الثانی ۱۲۶۷ هجری قمری برابر با ۱۸۵۱میلادی) رضاقلیخان هدایت را به عنوان سفیر ویژه، با نامهای به خیوه فرستاد.
محمدامینخان در این دیدار علت جنگ را لعن و دشنام ایرانیان به عمر و ابوبکر اعلام کرد که از نظر مردم خوارزم خلیفه بعد از رسول خدا هستند، لذا علمای ایشان ایرانیان را کافر دانسته و به اسارت و قتلشان فتوی داده اند. درآخر رضا قلیخان هدایت با محمدشریف بای نماینده فرمانروای خیوه به همراه هدایای بسیار و چند نفر از اسرای ایرانی در خیوه، به ایران بازگشتند و ماجرا فیصله یافت.
سیاست قدرت سوم
امیر برای کاهش نفوذ و فشار انگلیس و روسیه و تکمیل سیاست موازنه خود، ورود قدرت سومی در ایران را ضروری میدانست لذا در ۱۸۵۰ میلادی به میرزا محمدخان مصلحت گزار دستور داد در باره قرارداد با آمریکا گفتگو کند.
یکسال و سه ماه بعد در ۹ اکتبر ۱۸۵۱م عهدنامه دوستی ایران و آمریکا بین میرزا محمدخان و مارش امضا شد که در ماده ۴ آن اجازه کشتیرانی و بارگیری در بنادر برای دوطرف بلامانع اعلام شده بود که نشان دهنده درایت امیر در جلوگیری از تسلط انگلیس بر خلیج فارس و تنگه هرمز است. کوششهای امیر در ۱۸۵۰ منجر به قراردادی شد که با عزل وی به اجرا گذاشته نشد.
توسعه روابط سیاسی:امیرکبیر با توجه به اهمیت توسعه روابط خارجی به ایجاد سازمان وزارت خارجه همت گمارد و نظم نوینی را در سیاست خارجی ایران پی گرفت بر این اساس تحرکات سیاسی خود را با اعزام نمایندگانی با عنوان مصلحت گزار، ایلچی مخصوص یا سفیر به کشورهای همجوار آغاز کرد.
برای اولین بار، در دوران صدارت امیرکبیر در لندن پرچم ایران برافراشته شد و در رجب ۱۲۶۶ق(۱۸۴۹م) سفارت ایران در لندن تاسیس شد(میرزا شفیع آجودانباشی) میرزا محمدحسین قزوینی به سن پترزبورگ اعزام شد و کنسولگریهای ایران در بمبئی، استانبول و قفقاز افتتاح شدند.
هدف امیر از تاسیس سفارتخانه و کنسولگری این بود که ایران بیواسطه بتواند سیاست خود را عرضه کرده و جلوی مداخله و واسطهگری سفرای روس را بگیرد. همچنین تربیت کادر برای وزارت امورخارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست.
روابط ایران و عثمانی
روابط ایران وعثمانی که از قبل از صدارت امیر تیره شده بود، در دوران وی نیز با موضوع تعیین حدود مرزی بین دو کشور ادامه یافت اما امیرکبیر سیاست مسالمتآمیز را بر جنگ ترجیح داد و تمام تلاش خود را برای اجرای عهدنامه دوم ارز روم بکار بست وحقوق حقه ایران را بر شط العرب(اروند رود) تثبیت کرد.
روابط ایران و فرانسه
بعد ازانقلاب ۱۸۴۸م فرانسه، رئیس جمهور این کشور به سرتیژ، وزیر مختار فرانسه در ایران دستور داد عهدنامه ۱۸۴۷م با ایران را که به حال تعلیق در آمده بود را تمام کند و اگر دولت ایران نپذیرفت، سفارت را تعطیل و به فرانسه بازگردد.
سرتیژ نیز که متوجه شده بود دولت ایران از امضا و اجرای عهدنامه طفره میرود، به بهانه بیاحترامی دربار ایران و ندادن تصویر و نشان شاه به سفیر فرانسه، نشانی را که در دوره محمدشاه به وزیر مختار فرانسه داده بودند، پس داد و طی نامهای گلهآمیز به امیر اعتراض کرد و در نامهای دیگر تهدید به قطع روابط سیاسی کرد.
به این ترتیب در ۱۲۶۵ه. ق روابط بین دوکشور بشدت تیره شد. البته برخی دلیل تیرگی رابطه را لغو تقاضای تمدید فرمان بهرهمندی کاتولیکها از مزایای مساوی با سایر رعایای ایرانی میدانند که در ۱۸۴۰م محمدشاه بنام کنت دوسرسی صادر کرده بود و امیرکبیر که نمیخواست پای حمایت خارجیان از اقلیتهای مذهبی به این بهانه به ایران باز شود، از تمدید آن اجتناب میکرد.
البته در واقع علت اصلی قطع روابط دیپلماتیک در اکتبر ۱۸۴۹م، نپذیرفتن معاهده ۱۸۴۷م میرزا آغاسی بود که هیچ منفعتی برای ایران نداشت و در نهایت با سرسختی سرتیژ برای امضای آن و مخالفت امیرکبیر، روابط دو کشور به مدت ۶ سال تا ورود «مسیو بوره» به ایران، قطع شد.
روابط ایران و انگلستان
انگلستان از دیر باز به دنبال کسب امتیاز بازرسی کشتی ها در جنوب ایران بود، موضوع جلوگیری از خرید و فروش برده و ورود آن به ایران از راه دریا، دستاویزی برای آنان جهت ورود به خلیج فارس و دریای عمان بود.
بعد از صدارت امیر وقتی انگلیسیها خواستند امتیاز بدست آمده در زمان محمدشاه را تمدید کنند، امیر جواب قانعکنندهای نمیداد و از طرفی به حکام جنوب هم دستور داده بود که برای ندادن بهانه به انگلیسیها، از حمل برده و زرخرید جلوگیری شود.
در مارس ۱۸۵۰م به دلیل اصرار کلنل شیل برای اخذ حق تفتیش کشتیها، امیرکبیر صراحتاْ اعلام کرد که چنین امتیازی داده نخواهد شد. تا سال ۱۲۶۷ه. ق(۱۸۵۱م) که ترکمنها به آشوراده حمله کردند و چند روسی را کشتند.
در پی این حادثه، ایران مجبور شد بنابه تقاضای روسیه حکمران مازندران مهدیقلی میرزا را برکنار کند. این تسلیم برابر روسها که برای پیشگیری از جنگ اتخاذ شده بود، باعثشد امیر در ماه اوت بالاجبار با قرار داد شوم بازرسی کشتیها موافقت کند.
مساله تحت الحمایه بودن و سرپرستی انگلستان از اتباع ایران نیز در روابط دو کشور از اهمیت خاصی برخوردار بود، برای مثال هنگامی که یکی از قدارهبندان تبریز بعد از ارتکاب جرم به کنسولخانه تبریز پناه برده بود، استیونس(کاردار کنسولگری بریتانیا) حاضر به استرداد وی نشد.
امیر برای از بین بردن این مداخلات مساله تحت الحمایه بودن را لغو و رفت و آمد مردم به سفارتخانهها و کنسولگریها را کنترل کرد و درباره سرپرستی ارامنه تبریز که حربهای برای دخل و تصرف استیونس در امور داخلی ایران شده بود، امیر ابتدا شفاهاً و بعد کتباً به شیل اعلام کرد که استیونس حق مداخله در امور ارامنه را ندارد. لذا علیرغم اینکه این هم شکستی برای انگلستان تلقی میشد، اما با کیاست امیر روابط دو کشور ادامه یافت و به تیرگی نگرایید.
روابط ایران و روسیه
در ۱۸۵۱م پس از حمله ترکمنها به آشوراده و کشتن چند روسی، دولت روسیه که حاکم مازندران را عامل تحریک ترکمنها میدانست، خواستار برکناری مهدیقلی میرزا را از حکمرانی مازندران بود که این امر با مخالفت امیر مواجه شد.
پس از تیرگی روابط دو کشور و تهدید روسیه به استفاده از نیروی نظامی امیرکبیر برای پرهیز از جنگ تقاضای روسها را پذیرفت و مهدی قلی میرزا را از حکومت مازندران برکنار کرد اما تلاش امیر برای اثبات بی گناهی ایران و روشن شدن حقیقت برای تزارادامه داشت تا اینکه عزل او تمام این کوششها را بیهوده ساخت و آشوراده تا ۱۹۲۱م در اشغال روسیه باقی ماند.
از دیگر موضوعات اختلاف ایران و روسیه انبارهای تجاری بود که از سوی حاجی میرزا آغاسی در سواحل استرآباد در اختیار روسها قرارداده شده بود. در ۱۸۴۹م دالگوروگی از ایران تقاضا کرد مالکیت روسها براین انبارها را تایید کند که این پیشنهاد هم طبق معمول روش امیر با مخالفت روبرو شد.
اما دالگورکی تهدید کرد که برای محافظت از این انبارها نیروهای روس را وارد ایران میکند که با هوشیاری امیر این اتفاق نیافتاد و اداره انبارها به عهده نیروهای ایرانی سپرده شد. اوایل ۱۲۶۷ که یکی از انبارها آتش گرفت، روسها درصدد مرمت برآمدند.
امیرکبیر دستور داد در کار بازسازی آنها اشکالتراشی شود تا بازسازی آن به دست نیروهای ایرانی انجام شود که ابتدا دالگورکی زیربار نرفت و در نهایت بازسازی توسط ایران انجام و این بناها به قرار سالی ۲۵۰ تومان اجاره داده شد. البته روسها هم اجازه ساخت بنا را یافتند اما قرار شد بعد از ۴ سال کل بنا بدون هیچ حقی برای روسیه به دولت ایران واگذار شود.
آخرین مساله، اختلاف بر سر شیلات خزر بود که امتیاز آن از دوران میرزا آقاسی به روسیه داده شده بود اما بعد از قدرت گرفتن امیر، شیلات خزر از قرار ماهی ۹۰ هزار تومان به ابراهیمخان دریابیگی اجاره داده شد. روسها تلاش زیادی کردند که امیر را منصرف کنند اما موفق نشدند و امتیاز شیلات خزر بدون اینکه کوچکترین خللی به روابط دو کشور وارد کندر به ایران بازگشت.
روابط ایران و آمریکا
در زمان ناصرالدینشاه روابط رسمی سیاسی ایران و آمریکا آغاز شد. انگیزه حکومت ایران در برقراری روابط سیاسی با امریکا بازکردن پای قدرت سوم به ایران بود، همین امر باعثشد زمامداران کشور به سوی آمریکا متمایل شوند.
میرزا تقیخان امیرکبیر که به زیر و بم سیاست ایران آشنا بود و سفرهای وی به روسیه و عثمانی و نشست و برخاست وی با رجال سیاسی داخلی و خارجی و اقدامات پنهان و آشکار دولتهای اروپایی او را متقاعد ساخته بود که ایران ضعیف و فقیر در میان دو قدرت عظیم روزگار یعنی روسیه و انگلیس جان سالم به در نخواهد برد مگر در برابر سیاست روس و انگلیس، ملل اروپایی دیگری نیز وارد عرصه سیاست ایران شوند.
از این رو، تلاش بسیاری کرد که با دولتهای اتریش و پروس(آلمان) نیز روابط سیاسی برقرار کند اما در برابر انگلیسیها که یکهتازان خلیج فارس بودند، میبایست با دولتی رابطه سیاسی برقرار کند که دارای نیروی دریایی نیرومندی باشد، بنا بر این امیرکبیر متوجه آمریکا شد. به همین دلیل به میرزا محمدخان(سفیر ایران در استانبول) دستور داد که با نماینده دولت امریکا در استانبول مذاکراتی به منظور انعقاد قراردادی بین دولت ایران و آمریکا انجام دهد. لکن بدخواهان نگذاشتند صدارت وی ادامه یابد و با قتلش، دوباره کشور را متمایل به روسیه و انگلیس کردند.
گردآوری و تنظیم: یاسر سماوات