آیت الله فاضل لنکرانی:
جامعیتدین بدون کلمات ائمه، قابل تصور نیست
امامت، یک حقیقتی است که عقول و اوهام ما نه به این زودی، بلکه هیچ وقت نمیتواند به حقیقتش برسد / امروز جامعیّت دین را بدون کلمات ائمه نمیشود تصور کرد. در کنار قرآن، باید کلمات ائمه طاهرین(ع) را کاملاً با دقت مورد بررسی قرار دهیم. بدون این کلمات اصلاً نمیشود دین را فهمید، نمیشود ادعای جامعیّت دین کرد و نمیشود بگوئیم دین را میخواهیم در جامعهی بشری پیاده کنیم. برای اینکه بفهمیم کفر چیست و مقابل آن چیست، یک محور میخواهیم و آن محور هم؛ قرآن و اهلبیت است و غیر از این چیزی نیست و تا این ضابطه حل نشود، مسئلهی تکفیریها حل نمیشود.
آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در سخنانی به مناسبت شهادت امام نهم شیعیان امام جوادالائمه(ع)، با بیان این که امروز جامعیّت دین را بدون کلمات ائمه نمیشود تصور کرد، گفت: برای اینکه بفهمیم کفر چیست و مقابل آن چیست، یک محور میخواهیم و آن محور هم، قرآن و اهلبیت است و غیر از این چیزی نیست و تا این ضابطه حل نشود، مسئلهی تکفیریها حل نمیشود.
به گزارش ایلنا، مشروح سخنان آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، که به مناسبت شهادت امام جواد(ع) که در درس خارج فقه ایراد شده، به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ایام شهادت حضرت جواد الأئمه(علیه السلام)؛ نهمین امام شیعیان است. ولو اینکه قطعاً نمیتوانیم موفق به درک هیچ بُعدی از ابعاد هیچ یک از ائمه و ادای حق آن بُعد شویم، لکن از جهت حقوقی که بر ما دارند چند جملهای را عرض میکنم.
اولاً بعد از اینکه امام جواد(ع) به دنیا آمدند، حضرت رضا(ع) فرمودند: «هَذَا الْمَوْلُودُ الَّذِی لَمْ یُولَدْ فِینَا مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَکَةً عَلَى شِیعَتِنَا مِنْهُ»؛ این مولود مولودی است که بیشترین برکات برای شیعه را دارد. با اینکه عمر حضرت، کوتاه بود، در سن هفت سالگی به امامت رسید و در سن ۲۵ سالگی هم شهید شد، اما بر حسب آنچه که امام هشتم(ع) فرموده «أَعْظَمُ بَرَکَةً عَلَى الشِیعَة» بوده است.
وجه اینکه امام جواد(ع) «أعظم برکةً» بوده چیست و چرا امام هشتم(ع) این تعبیر را به کار برده است؟
شاید بتوان گفت یکی از وجوه آن این است که امام جواد(ع) حداثت سن داشت و سنشان خیلی کم بود. علما و مردم استغراب میکردند و گاهی اوقات تشکیکها و تردیدها مطرح میشد، مأمون جلساتی تشکیل میداد، بزرگان، فقها و علمای سایر مذاهب و علوم مختلف را دعوت میکرد و در آن جلسات، امام جواد(ع) بر آنها تفوق پیدا میکرد، بدون اینکه برای کسی، تردیدی باقی بماند.
حتّی در تاریخ حیات امام جواد(ع) هست که بسیاری از علما و فقها به مذهب امامیه گرایش پیدا کردند. شاید یکی از وجوه برکت امام جواد(ع) به شیعه، همین باشد. البته ممکن است با تتبع بیشتر، وجوه دیگری هم پیدا کرد.
وقتی دقت میکنیم، علمای مذاهب مختلف از حنفی، مالکی، شافعی… همگی به عظمت امام جواد(ع) اذعان داشتهاند.
محمد بن حسن بن عمار نقل میکند: امام جواد(ع) داخل مسجد پیامبر شد، «فَوَثَبَ عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ بِلَا حِذَاءٍ وَ لَا رِدَاء»؛ عموی پدر آن حضرت؛ علی بن جعفر از جا برخاست، یعنی تا حضرت با آن سن کم وارد شد، علی بن جعفر که پیرمردی با لحیهی سفید بود، با سرعت برخاست و از جای خودش جهید و بدون کفش و ردا به استقبال امام آمد، «فَقَبَّلَ یَدَهُ وَ عَظَّمَهُ»، دست امام جواد را بوسید.
امام جواد(ع) با احترام به او فرمودند: «یَا عَمِّ اجْلِسْ رَحِمَکَ الله»؛ عمو جان بنشین خدا تو را رحمت کند.
باز علی بن جعفر عرض کرد: «یَا سَیِّدِی کَیْفَ أَجْلِسُ وَ أَنْتَ قَائِمٌ»؛ چطور به خودم اجازه بدهم بنشینم در حالی که شما که امام من هستید ایستادهاید.
«فَلَمَّا رَجَعَ عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ إِلَى مَجْلِسِهِ جَعَلَ أَصْحَابُهُ یُوَبِّخُونَهُ وَ یَقُولُونَ أَنْتَ عَمُّ أَبِیهِ وَ أَنْتَ تَفْعَلُ بِهِ هَذَا الْفِعْلَ فَقَالَ اسْکُتُوا إِذَا کَانَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَبَضَ عَلَى لِحْیَتِهِ لَمْ یُؤَهِّلْ هَذِهِ الشَّیْبَةَ وَ أَهَّلَ هَذَا الْفَتَى وَ وَضَعَهُ حَیْثُ وَضَعَهُ أُنْکِرُ فَضْلَهُ نَعُوذُ بِاللهِ مِمَّا تَقُولُونَ بَلْ أَنَا لَهُ عَبْدٌ»؛ علی بن جعفر برای خودش کسی بود، اصحابی داشت، وقتی به جایگاهش برگشت اصحابش او را توبیخ کردند و گفتند تو عموی پدرش هستی، چرا با او این کار را انجام میدهی؟
گفت: ساکت باشید، - اشاره به لحیهی خودش کرد و گفت - خدای تبارک و تعالی این ریش سفید من را قابل امامت ندانست، اما این جوان را قابل دانست و او را در این جایگاه رفیع قرار داد. حال میگوئید من فضل او را انکار کنم؟ «نعوذ بالله مما تقولون»؛ از آنچه که شما میگوئید پناه بر خدا. بعد این تعبیر را به کار برد «بل أنا له عبدٌ».
این تعبیر عجیبی است، عموی امام هشتم(ع) با این فاصلهی سنّی زیاد نسبت امام جواد(ع) - چون امام جواد(ع) هم در سالهای آخر عمر حضرت رضا(ع) به ایشان روزی داده شد و قبل از ولادت هم امام رضا(ع)، تولد امام جواد(ع) را بشارت داده بود - گفت: «أنا له عبدٌ».
گاهی اوقات در کلمات برخی روشنفکرها یا آنها که از حقیقت امامت دور هستند، این حرف مطرح میشود که «امروزه در زمان ما نسبت به امامت یک مقدار مبالغه میشود». میگوئیم چرا؟ میگویند این مقامات و این مراتبی که شما برای امام(علیه السلام) قائل هستید، مثل «عصمت»، «علم بما کان و بما یکون و بما هو کائن»، اصحاب ائمه این اعتقادات را نداشتند.
میگوئیم علی بن جعفر که اصلاً از اصحاب امام جواد(ع) هم نبوده، بلکه عموی پدر ایشان است و این همه فاصلهی سنی داشته و خودش یک فرد معمولی از یک خانوادهی معمولی نبوده، بلکه فرزند امام صادق(ع) است، اما مع ذلک چنین تعبیر میفرماید: «أنا له عبدٌ».
اینها باید ما را متوجه کند که حقیقت امامت، یک حقیقتی است که عقول و اوهام ما نه به این زودی، بلکه هیچ وقت نمیتواند به حقیقتش برسد.
باز در روایت هست(مستدرک عوالم العلوم جلد ۲۳ صفحه ۱۵۹) که بعد از شهادت امام هشتم(ع)، امام جواد(ع) را به مسجد پیامبر آوردند «وَ هُوَ طِفْلٌ وَ جَاءَ إِلَى الْمِنْبَرِ وَ رَقِیَ مِنْهُ دَرَجَةً ثُمَّ نَطَقَ فَقَالَ»، حضرت در حالی که طفلی ییش نبودند، روی پله منبر نشست، سپس اول خودش را معرفی کرد و فرمود: «أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الرِّضَا أَنَا الْجَوَادُ أَنَا الْعَالِمُ بِأَنْسَابِ النَّاسِ فِی الْأَصْلَابِ أَنَا أَعْلَمُ بِسَرَائِرِکُمْ وَ ظَوَاهِرِکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ صَائِرُونَ إِلَیْهِ عِلْمٌ مَنَحَنَا بِهِ مِنْ قَبْلِ خَلْقِ الْخَلْقِ
أَجْمَعِینَ وَ بَعْدَ فَنَاءِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ»؛
من محمد بن علی، جواد هستم، انساب تمام مردم در اصلابشان را میدانم، باطن و ظاهر شما را میدانم، اینکه به کجا میخواهید منتهی شوید؟ آن را هم میدانم، عاقبت همه شما را میدانم که عاقبت کدام یک، بد و کدام یک، خوب است، زمان أجل هر کسی را میدانم. این علمی است که خدا قبل از خلقت مخلوقات به ما داده است.
سپس میفرماید: «وَ لَوْ لَا تَظَاهُرُ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ دَوْلَةُ أَهْلِ الضَّلَالِ وَ وُثُوبُ أَهْلِ الشَّکِّ لَقُلْتُ قَوْلًا تَعَجَّبَ مِنْهُ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ الشَّرِیفَةَ عَلَى فِیهِ وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ اصْمُتْ کَمَا صَمَتَ آبَاؤُکَ مِنْ قَبْلُ»؛ اگر اهل باطل تظاهر به باطل نمیکردند و اگر این دولت، گمراه و اهل ضلال نبود،(یعنی یک دولت حقّه بود)، اگر این تردیدهای شکاکان نبود، یک مطلبی میگفتم که اولین و آخرین تعجب کنند!
بعد دست مبارکش را روی دهانش گذاشت و خطاب به خود فرمود: ای محمد ساکت بمان! همانطور که پدران تو قبلاً ساکت شدند و همهی حقایق را نگفتند.
ما الحمدلله امروز چقدر به کلمات ائمه طاهرین(ع) متنعم هستیم، اصلاً امروز جامعیّت دین را بدون کلمات ائمه نمیشود تصور کرد. در کنار قرآن، باید کلمات ائمه طاهرین(ع) را کاملاً با دقت مورد بررسی قرار دهیم. بدون این کلمات اصلاً نمیشود دین را فهمید، نمیشود ادعای جامعیّت دین کرد و نمیشود بگوئیم دین را میخواهیم در جامعهی بشری پیاده کنیم.
به بعضی از علمای الازهر - که در قم به دیدار ما آمدند - گفتم که امروز حل مشکلات تکفیری در دنیا فقط با توجه به مکتب اهلبیت امکان دارد و هیچ راه دیگری وجود ندارد. اینها قبول داشتند و خودشان به حسب ظاهر میگفتند درست است همینطور است. گفتم اگر یک محوری باشد که حول آن جمع شویم، محوری که ملاک کفر و عدم کفر را دقیق برایمان بیان کنند، تمام این مشکلات مرتفع میشود.
به ایشان گفتم شما امروز چه بلایی سر فقهتان آوردید؟ از فقه سلفتان فاصله گرفتید، لااقل یک ضابطهای برای عرف وجود دارد، اما امروز به جایی رسیدید که از ابن تیمیه به بعد، حتی زیارت قبور را کفر میدانید. یا سایر امور دیگر را میگوئید کفر است. از فقهای سلفتان هم فاصله گرفتید.
بالأخره ما برای اینکه بفهمیم کفر چیست و مقابل آن چیست، یک محور میخواهیم و آن محور هم؛ قرآن و اهلبیت است و غیر از این چیزی نیست و تا این ضابطه حل نشود، مسئلهی تکفیریها حل نمیشود.
با توجه به این روایت، معلوم میشود ائمه(ع) خیلی از مطالب را برای ما بیان نفرمودند، در آن زمان افرادی نبودند که بتوانند از لسان ائمه استفاده کنند یا تعدادشان محدود بوده، ولی همین محدود میتواند حلال بسیاری از مشکلات ما باشد.
در آخر هم این روایت را به مناسبت خودمان بخوانم؛ روایت این است که بعد از شهادت امام هشتم(ع) مردم شیعه در بغداد و شهرهای دیگر مردد بودند و میگفتند فرزند امام هشتم(ع) خردسال است، او نمیتواند امام باشد.
آنوقت فقهای آن زمان و وجهاء شیعه یک سؤالاتی را در موسم حج آماده کردند و گفتند خدمت امام جواد(ع) شرفیاب شویم، ببینیم این سؤالات را میتواند جواب دهد یا نه؟
وقتی به مدینه آمدند، رفتند منزل امام صادق(ع)، آنجا عبدالله بن موسی بن جعفر در صدر مجلس نشسته بود و مردم هم از او سؤال میکردند. عبدالله بن موسی بن جعفر جوابهایی میداد که بجز اینکه حیرت و تحیّر مردم را بیشتر میکرد چیز دیگری نبود.
نگران شدند و برخاستند که بروند، دیدند موفق خادم امام وارد شد و گفت این شخص؛ امام جواد(ع) است «فَقَامُوا إِلَیْهِ بِأَجْمَعِهِمْ وَ اسْتَقْبَلُوهُ وَ سَلَّمُوا عَلَیْهِ فَقَامَ صَاحِبُ الْمَسْأَلَةِ فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلِهِ فَأَجَابَ عَنْهَا بِالْحَقِّ فَفَرِحُوا وَ دَعَوْا لَهُ وَ أَثْنَوْا عَلَیْه»؛ هر سؤالی میکردند بلافاصله حضرت جواب واضح، روشن و مستدل بیان میفرمود و آنها خوشحال میشدند و برای حضرت دعا میکردند.
بعد به حضرت عرض کردند: «إِنَّ عَمَّکَ عَبْدَ اللهِ أَفْتَى بِکَیْتَ وَ کَیْتَ»؛ از عموی شما عبدالله بن موسی بن جعفر هر سؤالی کردیم، با کیت و کیت جواب داد؛ یعنی اگر چنین است، اگر چنان است، اگر فلان است! اینطوری به ما جواب داد.
«فَقَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ یَا عَمِّ إِنَّهُ عَظِیمٌ عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقِفَ غَداً بَیْنَ یَدَیْهِ فَیَقُولَ لَکَ لِمَ تُفْتِی عِبَادِی بِمَا لَمْ تَعْلَمْ وَ فِی الْأُمَّةِ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْکَ»؛ - ظاهراً وقتی این را میفرمودند عبدالله بن موسی بن جعفر در آنجا حضور داشته -؛ لااله الاالله! عمو! از جاهایی که بسیار سخت است بر انسان، این است که روز قیامت انسان در برابر خدا قرار گیرد، یکی از سوالاتی که خدا روز قیامت میکند این است که چرا فتوای بدون علم دادی؟ در حالی که میدانستی عالم تر از تو در میان امت هست؟!
خیلی حرف عجیبی است! هر کسی از ما سؤالی میپرسد یک چیزی میگوئیم و اصلاً فکر قیامتش را هم نمیکنیم که یک روزی باید در برابر این جواب بایستیم و از ما سؤال میشود که چرا فتوای به غیر علم دادی؟
حضرت میفرماید این از مواقف عظیم است، از مواقف خیلی سخت روز قیامت برای انسان همین است. یعنی به نظر میرسد شاید پاسخ در مقابل گناهان، آسانتر از این باشد که انسان فتوای به غیر علم دهد. اگر چیزی از ما پرسیدند که بلد نبودیم بگوئیم بلد نیستیم. چه اشکالی دارد؟!
مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیه) با آن همه زحمات علمی و فقهی که کشیده بود، که واقعاً یکی از پرکارترین شخصیتهای فقهی دوران معاصر است، این همه کتابی که ایشان نوشتهاند بگونهای که انسان وقتی نوشتههای خطی ایشان را میبیند میگوید آیا در عمر معمولی میشود اینها را خواند؟ وقتی که به مرجعیّت رسیدند، با اینکه ایشان حاشیهی بر عروه داشتند، اما رسالهی ایشان تا مدتها ناقص بود، مباحثی که مثل ارثو… در عروه نبود، ایشان استنباط نکرده بود، رسالهی ایشان مدتها ناقص بود، تا بعداً این مباحثرا ملاحظه کردند و نظرشان را دادند.
این نکته باید برای ما مهم باشد، برای اینکه روز قیامت نمیتوانم بگویم این فتوا را دادم چون دیدم مشهور این فتوا را داده، مشهور خودشان باید این جواب را دهند. یا بگویم من این فتوا را ندادم، چون اعلم این فتوا را نمیدهد. اینها روز قیامت جواب نمیشود. باید بگوئیم به چه دلیل من این فتوا را دادم، به استناد کدام آیه، کدام روایت، کدام دلیل؟
لذا این مسئلهی مهمی است. میفرماید «فَیَقُولَ لَکَ لِمَ تُفْتِی عِبَادِی بِمَا لَمْ تَعْلَمْ وَ فِی الْأُمَّةِ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْکَ»؛ در حالی که در امت، فردی أعلم از تو بوده، چرا چنین فتوا دادی؟ حالا یک وقتی هست که کسی نیست جواب بدهد و من اجالتاً این جواب را میدهم، آن حرفی است، اما وقتی اعلم وجود دارد، جایز نیست.
عمده این است که بین عبدالله بن موسی بن جعفر با علی بن جعفر که قضیهاش را نقل کردیم، چقدر فاصله و تفاوت هست؟ او امامت امام جواد(ع) را پذیرفته بود و فرمود «أنا له عبدٌ»، اما این عمو نپذیرفته بود، یا تا زمان انجام این بحثنپذیرفته بوده است، البته شاید بعد پذیرفته باشد.
ولی با وجود اینکه انسان میداند فرد أعلمی وجود دارد، البته أعلم در این روایت آن أعلم اجتهادی و فقهی که ما میگوئیم نیست، أعلم در این روایت یعنی تو جاهلی و من عالمم، حضرت به این تعبیر آورده و لذا ما در بحثتقلید أعلم در بسیاری از ادله آقایان خدشه کردیم و این روایت هم نمیتواند دلیل بر لزوم رجوع به أعلم باشد، چون این اعلم در اینجا مراد أعلم در مقابل جاهل است، منتهی حضرت به این تعبیر فرموده، یعنی تو جاهل هستی و باید اینها را به عالم ارجاع دهی.
علی أی حال؛ این روایت بسیار مهمی است که باید در مسائل علمی آن را مدّ نظر داشته باشیم.
امیدوارم که خداوند همهی ما را مورد عنایت خاصهی امام جواد(ع) قرار دهد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته