خبرگزاری کار ایران

حسینعلی افخمی در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد:

تاثیر رسانه‌ها در انتخابات آمریکا بیش از سه درصد نبود/ ترامپ از کرونا و زنان شکست خورد

تاثیر رسانه‌ها در انتخابات آمریکا بیش از سه درصد نبود/ ترامپ از کرونا و زنان شکست خورد
کد خبر : ۹۹۹۳۱۸

حسینعلی افخمی معتقد است انتخابات آمریکا بیش از آنکه تابع رفتار رسانه‌ها باشد تابع احزاب است و رسانه‌ها در این مسیر تنها به فکر برندسازی خودشان هستند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، حسینعلی افخمی (استاد رشته ارتباطات) با اشاره به انتخابات آمریکا و نقش رسانه‌ها در شکل‌گیری مناسبات قدرت گفت: رسانه‌های امریکا حدود ۷۰ درصدشان سمپات حزب دموکرات هستند. این داده‌ای است که از سوی نهادهای امریکایی گفته می‌شود. در این میان آقای ترامپ با بهره‌گیری از توییتر توانست به انتخابات جهت بدهد. اینکه بگوییم رسانه‌ها باعث شدند رئیس جمهور امریکا تغییر کند، یک جور تبلیغات است. یعنی آن‌ها می‌خواهند که اینطور القا کنند که CNN و FOXNEWS تاثیرگذار بودند درحالی‌که اینطور نیست و این نوعی ساده کردن مسئله و بزرگ کردن قدرت رسانه است. 

وی با اشاره به نقش شبکه‌های اجتماعی در جریان‌دهی به انتخابات امریکا گفت: هر کس می‌تواند تاثیر خودش را در شبکه‌های اجتماعی بگذارد. ولی آن چیزی که در آمریکا قابل مشاهده است، رفتار رای‌دهندگان است. در ۲۰ سال گذشته ترکیب رای دو حزب اصلی جمهوری‌خواه و دموکرات به غیر از سال ۱۹۹۲ اینطور بوده که همیشه ۲ یا ۳ درصد اختلاف داشتند. این نشان می‌دهد رای دهندگان در امریکا دارای ثبات در تصمیم‌گیری سیاسی هستند. برای همین می‌گویم رسانه‌ها در امریکا نمی‌توانند تاثیرگذار باشند. شاید تنها روی ۳ درصد از رای دهندگان بتوانند تاثیر بگذارند. آن هم مال آن دسته از رای‌دهندگانی که ما به آن‌ها می‌گوییم ابن‌الوقت. ولی ساختار سیاسی امریکا طوری است که بر پایه احزاب هویت پیدا می‌کند. برای همین رسانه نمی‌تواند تاثیر شگرفی بگذارد و رای‌ها را مثلا در حد ۵۰ درصد جابجا کند. 

وی با اشاره به افزایش میزان مشارکت در امریکا گفت: در طول این سال‌ها شاهد هستیم میزان مشارکت به طور تدریجی افزایش یافته است. در زمان بیل کلینتون ۹۰ تا ۹۵ میلیون نفر شرکت کردند. در زمان اوباما و به خاطر ویژگی‌های نژادی که داشت مشارکت تا ۱۲۰ میلیون نفر هم بالا رفت. 

این استاد دانشگاه با اشاره به چالش‌های دولت ترامپ که باعث شکست او در انتخابات شد، گفت: در این دوره؛ مشارکت تا حدود ۱۴۰ میلیون نفر رسید و به نظر من؛ این افزایش به خاطر پدیده‌ای بود که این روزها دنیا را درگیر کرده و آن هم ویروس کروناست. ما چرا نقش کرونا را نادیده بگیریم و تمرکز را روی تاثیر رسانه‌ها بگذاریم؟!

کرونا بنیان رفتار رای دادن در امریکا را تغییر داد. مسئله زنان و حقوق آنان عامل دیگری بود که رسانه‌ها درباره آن پرداختند و ترامپ را ضد زن نشان دادند که به نظرم این بخشی از واقعیت بود نه همه آن. وقتی در حالت مقایسه‌ای نگاه می‌کنیم رفتاری که ترامپ نسبت به زنان دارد، در همه دنیا دیده می‌شود که یک نوع نفرت وجود دارد. منتهی سهمش در کشورهای مختلف متفاوت است. مثلا در آسیای شرقی زنان حضور پررنگی در سیاست دارند و مشارکت‌شان بیشتر است و پست‌های سیاسی مهمی هم داشته‌اند ولی جزو کشورهای توسعه یافته و قدرتمند حساب نمی‌شوند. مثلا در هندوستان و بنگلادش و پاکستان سال‌ها زنان در راس قدرت بودند. ولی کشورهای فقیری هم هستند. جالب اینجاست که وقتی آقای بایدن یک خانم را به عنوان معاون رئیس جمهور انتخاب می‌کند، همه به پیشرفت در این موضوع اشاره می‌کنند و آن را برگ برنده بایدن می‌دانند. عامل دیگری که باعث مشارکت بیشتر در انتخابات امریکا شد، مسئله نژاد است. در دوره‌های مختلفی همواره این موضوع جزو مسائل پرچالش میان کاندیداهای ریاست جمهوری بوده و در این دوره نیز با موضوع کشته شدن شهروند سیاه‌پوست امریکایی توسط پلیس، جریانی ضدنژاد پرستی در امریکا راه افتاد که توانست فضا را به نفع یکی از کاندیداها تغییر دهد. 

افخمی با بیان اینکه از میزان مشارکت در انتخابات هر دو حزب جریان اصلی در امریکا سود بردند، گفت: افزایش رای در آمریکا به نحوی بود که هر دو حزب از آن نفع بردند. اینطور نبود که بگوییم بالا رفتن مشارکت منجر به برد قاطع یک حزب می‌شود و هر دو حزب به‌طور نسبتا یکسانی از این میزان مشارکت نفع بردند و به تعداد طرفداران‌شان اضافه شد. با این اوصاف ثبات رفتار رای دادن در امریکا تابع رسانه‌ها نیست و بیشتر تابع احزاب سیاسی است. 

وی با اشاره به نقش احزاب کوچکتر در ایجاد فضای تبلیغی به نفع یک کاندیدا گفت: در امریکا احزاب کوچکتری هم البته حضور دارند و فعالیت می‌کنند. همواره این پرسش مطرح می‌شود که چرا میزان مشارکت در امریکا بیشتر از ۵۰ یا ۶۰ درصد نیست؟ یکی از دلایلش هم ایالتی بودن حکومت در امریکاست که احزاب کوچکتر در ایالت‌ها از شش ماه قبل از انتخابات؛ رفتارهای نامزدها را رصد می‌کنند و گاهی تصمیم می‌گیرند که اصلا رای ندهند یا رای خودشان را به نفع دیگری تغییر دهند. مثلا احزاب کوچک سبز رای خودشان را به حزب دموکرات می‌دهند و احزاب مذهبی تندرو بیشتر با حزب جمهوری‌خواه همراهی می‌کنند. 

وی در ادامه افزود: در دنیا کشورهایی وجود دارد که رای دادن در آن اجباری است. یعنی اگر رای ندهید جریمه می‌شوید مثل هلند یا هندوستان. ولی امریکا جزو کشورهایی است که رای دادن در آن اجباری نیست اما ثبت‌نام برای رای دادن اجباری است. برای همین واجدین شرایط رای دادن در آمریکا مشخص است و با همین آمار می‌توان میزان مشارکت را به صورت دقیق حساب کرد. 

وی با بیان اینکه نباید تاثیر رسانه‌ها در انتخابات امریکا را تنها عامل پیروزی بایدن دانست، گفت: تاثیر رسانه‌ها به عنوان یکی از عناصر تاثیرگذار در انتخابات باید در کنار دیگر عوامل دیده شود و اینطور نیست که تنها رسانه‌ها بازیگران این انتخابات بودند. هر چند استفاده از ظرفیت تلویزیون‌ها و برنامه‌های پرطرفدار برای نشان دادن صحنه‌های پرهیجان و بعضی از ناهنجاری‌های نامزد رقیب می‌تواند روی احساسات برخی تاثیر بگذارد اما رسانه‌های مکتوب تنها به سمت تحلیل داده‌ها و گزارش‌های مستند روی می‌آورند و از این جهت می‌خواهند تاثیر بگذارند. 

وی با اشاره به تاثیر کمپین‌های تبلیغاتی کاندیداها در امریکا گفت: یکی از مهم‌ترین عوامل در انتخابات امریکا ایجاد کمپین‌های تبلیغاتی است که قدرت پول و جمع‌آوری پول از سوی طرفداران احزاب تاثیر بسیاری در قدرتمند شدن فضای تبلیغاتی می‌گذارد و در انتخابات اخیر حزب دموکرات با جمع‌آوری پول از سوی اسپانسرها و مردم در این زمینه موفق‌تر عمل کرد و توانست از طریق همین منابع مالی تلویزیون‌های بیشتری را همراه خود کند که به تبلیغ او بپردازند. البته ساز و کار دریافت پول در امریکا آنقدر شفاف است که هیچ شرکت و شخصی بیشتر از یک حدی نمی‌تواند از منابع مالی‌اش در اختیار یک کاندیدا بگذارد و بقیه مردم هم در کمپین‌های سراسری با پرداخت یک دلار و دو دلار نامزد مورد علاقه‌شان را همراهی می‌کنند. 

این استاد رشته ارتباطات با بیان اینکه شبکه‌های اجتماعی دموکراسی را به چالش کشیده‌اند، گفت: تاثیر شبکه‌های اجتماعی در مناسبات قدرت و سیاست بیش از یک دهه است که ایجاد شده و همواره از سوی کارشناسانی که به دموکراسی به معنای مردم‌سالاری معتقدند مورد نقد واقع شده است که چطور یک پایگاه غیر مردمی می‌تواند محلی برای عموم مردم باشد؟ اصلا چه کسانی این شبکه‌های اجتماعی را مدیریت می‌کنند؟ آیا سرمایه است که حرف اول را در پیشبرد شبکه‌های اجتماعی ایفا می‌کند؟ چقدر می‌توان به داده‌های آماری این نرم‌افزارها و افرادی که درون آن فعالیت می‌کنند، اعتماد کرد؟ اینها پرسش‌هایی است که هر روز بیشتر از قبل نسبت به ماهیت شکل‌گیری شبکه‌های اجتماعی مطرح می‌شود. اما در نهایت باید این را در نظر بگیریم که این بنگاه‌های اجتماعی پیش از آنکه رسانه باشند یک بنگاه تجاری هستند و سرمایه‌داری در آن حرف اول را می‌زند. از طرفی نباید این موضوع را نادیده بگیریم که قاعده آزادی بیان در امریکا باعث شده هر اظهارنظری در بوته راستی‌آزمایی قرار بگیرد و شبکه‌های اجتماعی مانند توییتر بهترین بستر برای سنجش میزان واقعیت‌های مطالبی است که کاربران منتشر می‌کنند. برای همین می‌بینیم که در مورد برخی توییت‌های ترامپ، توییتر با اعلام اینکه این توییت واجد وجاهت است، مردم را نسبت به آن آگاه کرد. در واقع شبکه‌های اجتماعی توانستند آزادی بیان را با عنصر عدالت و برابری همراه کنند که بزرگترین خدمت را به مردم کرده است. 

افخمی در پایان یادآور شد: این نکته مهم را هم باید در نظر داشته باشیم که بسیاری از رسانه‌ها در انتخابات اخیر به دنبال برندسازی رسانه خودشان بودند. آن‌ها می‌خواستند با سوار شدن بر موجی که ایجاد شده است به مخاطب القا کنند که این ما بودیم که رئیس جمهور را تعیین کردیم اما این ساده‌انگاری و نادیده گرفتن رفتار سیاسی جامعه است. اگر بخواهم نتیجه‌گیری نهایی بکنم تاثیر رسانه‌ها در جابجایی قدرت تنها روی آرای خاکستری‌ای مردمی بود که تا دقیقه نود در انتخاب نامزد مورد نظر دچار شک بودند و آمار دو سه درصد اختلاف هم موید این نظر است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز