خبرگزاری کار ایران

استاد فلسفه در آمریکا:

قانون در آمریکا از کسانی که از قدرت سوءاستفاده می‌کنند بهتر محافظت می‌کند/ این افسانه که انگلستان روی برده‌داری را ندیده، دروغ محض است/ سرمایه‌داری می‌گوید کارگران باید زیاد کار کنند و کم دستمزد بگیرند

قانون در آمریکا از کسانی که از قدرت سوءاستفاده می‌کنند بهتر محافظت می‌کند/  این افسانه که انگلستان روی برده‌داری را ندیده، دروغ محض است/ سرمایه‌داری می‌گوید کارگران باید زیاد کار کنند و کم دستمزد بگیرند
کد خبر : ۹۴۲۴۲۵

دیوید آلن گرین می‌گوید: نظام سرمایه‌داری، بسط منطقی برده‌داری سنتی است و کارگران، قربانیان این نظم جهانی هستند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، روزی هانا آرنت گفته بود مساله انجام عمل شریرانه نیست بلکه عادی شدن آن است. حکایت جهان ما و فرو غلتیدن انسان به اعماق ضلالت همین است. گویی از نظر ما «این چیزها اتفاق می‌افتد». این همان چیزی است که آرنت آن را ابتذال شر می‌نامد. دیوید آلن گرین می‌گوید نظام سرمایه‌داری، بسط منطقی برده‌داری سنتی است و کارگران، قربانیان این نظم جهانی هستند. گفتگوی ما با آلن گرین، استاد فلسفه از آمریکا، در باب نسبت برده‌داری قدیم و جدید است که از نظر شما می‌‌گذرد.

به اعتقاد شما برده‌داری و قانون از چه زمانی به‌هم گره خوردند و آیا اساساً قانون نقشی در جا افتادن این مساله داشت؟

انسانی که برده شده یا به عبارت بهتر به برده فروکاسته می‌شود در حقیقت به کالایی بدل می‌شود که از آنِ فردِ دیگر است. چنین انسانی دیگر حقوق انسانی ندارد بلکه حقوقی که در مورد آن صدق می‌کند، نظام حقوقی حاکم بر کالاهاست. برده‌داری می‌تواند صورت دیگری هم داشته باشد. می‌‌توان از انسان‌ها وحشیانه و خارج از ظرفیت و توان آنها کار کشید اما یک چیز را نباید فراموش کرد اینکه برده‌داری مستلزم قانون و قانون‌گذاری است. اگر قانونی نباشد؛ هیچ برده‌داری‌ در هیچکدام از اشکال آن در جامعه ادامه حیات نمی‌دهد. همین "ادوارد کولستون" که اخیراً مجسمه او را در بریستول به زیر کشیدند، یکی از سرکردگان برده‌داری در آمریکا بود. اما آیا گمان می‌کنید او خارج از یک نظام حقوقی‌ که از او حمایت می‌کرد، می‌توانست به کار خود ادامه دهد؟ مدارک به‌قدر کافی روشن است که او نه تنها در معرض آسیب و محدودیتی نبود بلکه فراتر از این؛ نظام پولی کشور به او یاری هم می‌رساند و باز فراتر از اینها شخصی چون کولستون بخشی از یک تجارت بسیار بزرگ بود. تجارتی که حتی برای اینکه تن بردگان به مثابه نیروی کار گوشتی سالم بماند و بازده بیشتری دهد، نظام نگهداری راه انداخته بود.

می‌دانیم که نگهداری و هزینه‌های این نظام مربوط به صنعت است. برای آنکه مثالم را تکمیل کنم به قوانین برده‌داری در اسپانیا اشاره می‌کنم. در برخی از این قوانین به نکات حیرت‌انگیزی برمی‌خوریم مثلاً امکان استفاده مشترک از یک برده برای ساعات مختلف و تقسیم آن. در تمام اینها یک نکته مشترک وجود دارد اینکه برده‌داری نمی‌توانست بدون درجه‌ای از قانون‌مندی ادامه پیدا کند. نکته‌ای که باید به آن توجه کنیم این است که اگر برده‌داری مخالف نظام اجتماعی می‌بود و اگر ساختار حقوقی در برابر آن موضع می‌گرفت آنگاه برده‌داری عملی مجرمانه تلقی می‌شد و دیگر برای آن قانونی تدوین نمی‌شد اما مساله این است که نه تنها چنین نبوده یعنی نه تنها برده‌داران در میان مردم و در برابر قانون ملامت نشده‌اند بلکه ساختارهای کلان جامعه به آنها یاری هم رسانده است.

یک افسانه دروغین و خودساخته که اغلب از حس ناسیونالیستی بریتانیایی‌ها نشات می‌گیرد،‌ می‌گوید که انگلستان حتی روی برده‌داری را هم ندیده است. این دروغی است فوق دروغ. نمونه‌های تاریخی برای اثبات این مدعی به‌قدری زیاد است که جای هیچ شبهه‌ای را باقی نمی‌گذارد. نظام حقوقی انگلستان اتفاقاً در کنار برده‌داران بوده است. دست‌کم تا سال 1834 وضع کاملاً به این موال بوده است. یکی از این موارد به ماجرای معروف سال 1700 و سال 1784 بازمی‌گردد. ماجراهایی که اتفاقاً خود نظام حقوقی بریتانیا به نقض گسترده حقوق نا-انگلیسی‌ها دست زد. اما مساله من برده‌داری نیست، مساله این نیست که یک یا دو کارفرما کسانی را به بردگی شغلی می‌کشانند، مساله این است که تمام این‌ها قانونی انجام می‌شود. اینجاست که دیگر مساله از سطح فردی خارج می‌شود. اگر کسی نبود تا از "جورج فلوید" فیلم بگیرد، حالا نامی از او وجود نداشت. اما آن فیلم، یک مساله بسیار بزرگ در جهان را برملا کرد: اشخاص برده‌دار نه کارفرمایان برده‌دار و نه بلکه نظام‌های حقوقی برده‌دار.

حتی پس از لغو قانون 1834، توسعه اقتصادی انگلیس تا حدودی به برده‌هایی که در جاهای دیگر نگهداری می‌شدند، وابسته بود و بعداً در قرن 19 و اوایل قرن 20، ملک‌های متعلق به دیگران به آن پیوست، یعنی ذات امپریالیسم. و در هر مرحله وکلا و سایرین برای مشاوره با کسانی که به دنبال بهره‌برداری تجاری از چنین منحوسی بودند، حضور داشتند. بدون شک بسیاری از افراد درگیر، خودشان را دقیقاً به اندازه ما مهربان می‌دانند. آنها می‌توانستند برده‌های خود را بخرند و بفروشند و از خرید و فروش خود سود ببرند، بی‌آنکه در این مواجهه کسی واقعاً مجبور به بردگی شود درست همانگونه که با هندی‌ها این رفتار شد.

آرنت می‌گوید ما نسبت به شر منفعل شده‌ایم و این نوعی ابتذال برای آن به وجود آورده است. به اعتقاد شما اساسا این سخن درباره برده‌داری چه جایگاهی دارد و چگونه قابل تفسیر است؟

پی بردن به همدستی و اجازه ضمنی قانون و وکلا (و بطور کلی جامعه) برای پرکردن تصویر گذشته ضروری است. بایگانی‌ها نشان می‌دهند که بدبختی‌های برده‌داری و امپریالیسم تا چه اندازه در تاریخ ملی ما متمرکز بوده است: مدارک به‌صورت اسناد قانونی دقیق در آنجا موجود است، سابقه‌ی موجودی‌ها و سایر سوابق تجاری که برای حفظ آنها نیاز است، وجود دارد. قفسه‌هایی با حجم زیادی از دفترچه‌های روزانه دفترداری با جزییات کافی وجود دارد. نکته بسیار اساسی این است که یک امر از اساس شریرانه درون نظام حقوقی جا خوش کرده است. اگر یک عمل شریرانه چنین جایگاهی بیابد دست‌کم وجه پلشتی آن از دیدگان مغفول می‌ماند و دیگر به امری مبتذل بدل می‌شود. اینکه کسی در ازای 18ساعت کار تنها به‌قدر زنده ماندن حقوق بگیرد، عادی است. سرمایه‌داری می‌گوید برخی افراد ولو اینکه ناتوان باشند، لاجرم باید زیاد کار کنند و کم دستمزد بگیرند. این نسخه؛ پیچیده‌تر از برده‌داری است. آنها نسخه ما را از "ابتذال شر" تشکیل می‌دهند. همانطور که هانا آرنت از آن بعدها به عنوان "سیستم بوروکراتیک روش‌شناختی ترسناک" یاد کرد. حال پس از سال‌ها و در دوران مدرن‌تر، افسر پلیسی که از قدرت سوءاستفاده می‌کند، این کار را انجام می‌دهد، زیرا او می‌داند که احتمالاً قانون از او حمایت می‌کند. این سیستم علیه هر کسی که مسئولیت واقعی داشته باشد، جعل شده است. نظام حقوقی گسترده‌تر بدان معناست که اتفاقات بد به راحتی اتفاق می‌افتد و قوانین و روند مقررات هرگز در اعمال آنها بیطرف نیستند حتی اگر برابری قانونی، آرمان باشد. این قانون می‌گوید بردگان را می‌توان به دریا پرتاب کرد همانطور که یک افسر پلیس هم‌اکنون می‌تواند بر گردن یک مرد سیاه زانو بزند، زیرا سیستم حقوقی به گونه‌ای عمل خواهد کرد که از افراد آسیب‌زننده به جامعه محافظت کند. این سیستم قانونی از کسانی که از قدرت سوءاستفاده می‌کنند بهتر از کسانی که با آن سر و کار دارند، محافظت می‌کند. بر اساس این سیستم قانونی برخی از زندگی‌ها اهمیت دارند و برخی از زندگی‌ها خیر.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز