در گفتوگو با ایلنا مطرح شد:
پروژه دولت-ملتسازی در ۱۰۰ سال گذشته نتیجهاش سیاست تک زبانی بود/ کردی پس از فارسی دومین زبان کتابت در ایران است
عطا نهایی (نویسنده و مترجم) که اخیرا رمان او به نام «آخرین روزهای زندگی هلاله» در بخش ویژه زبان مادری جایزه ادبی مهرگان بهعنوان بهترین رمان شناخته شد، بر اهمیت زبان مادری و داستانها و رمانهایی که به زبانهای زنده کشور نوشته میشود، تاکید کرد.
عطا نهایی (نویسنده و مترجم) که اخیرا رمان او به نام «آخرین روزهای زندگی هلاله» در بخش ویژه زبان مادری جایزه ادبی مهرگان بهعنوان بهترین رمان شناخته شد، با خبرنگار ایلنا درباره اهمیت زبان مادری و داستانها و رمانهایی که به این زبانهای زنده کشور نوشته میشوند، گفتگو کرد.
این نویسنده که سه رمان و سه مجموعه داستان کوتاه به زبان کردی منتشر کرده است، گفت: «من از اواسط دهه شصت به طور جدی داستان و رمان مینویسم و ترجمه هم میکنم.»
نهایی با بیان اینکه «نوشتنم به زبان کردی دلیل سادهای دارد» خاطرنشان کرد: «چون زبان مادری من است. زبانی با قدمت هزاران ساله و ادبیات شفاهی غنی، زبانی که چند سده با آن زیباترین اشعار کلاسیکی سروده شده و سابقه بیش از صد سال نثر نویسی در همه زمینهها، بهویژه در کشورهای همجوار ازجمله کردستان عراق دارد. این زبان، زبان بیان زندگی، بیان احساسات و عواطف و تخیلات من است و معتقدم استطاعت و قابلیت آن را دارد که با آن آثار ادبی و بهویژه آثار داستانی فاخر و مدرن و امروزی نوشته شود.»
او یادآور شد: «در صد سال گذشته و با شروع پروژه دولت – ملتسازی مدرن بر مبنای تئوری مخرب یکسانسازی ملی و فرهنگی و تسلط تفکر سانترالیستی در میان نخبگان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور، زبان فارسی که صدها سال زبان مشترک همه اقوام و ملیتهای ایرانی بود، به تنها زبان رسمی کشور تبدیل شد. این سیاست باعث شد که دیگر زبانهای این حوزه فرهنگی، همچون زبان کردی، ترکی آذربایجانی و... به ناروا از همه کارکردهایشان در دوران مدرن، ازجمله کارکرد مهم آموزشی محروم شده و جلوی توسعه و پیشرفت آنها گرفته شود.»
نهایی که تاکنون آثاری از داستاننویسان ایرانی و سایر ملل را به زبان کردی ترجمه کرده است، تصریح کرد: «در همه سالهای قبل از انقلاب هیچ فرصت و مجالی برای آموزش، حتی به شیوه غیررسمی زبان کردی و دیگر زبانهای غیر از زبان فارسی وجود نداشت، نوشتن به این زبانها ممنوع و بهکارگیری آنها در همه امور بهجز محاوره، تخطی از قانون و مستوجب مجازات سنگینی بود. بخش بزرگی از آثار شعرا و نویسندگان کرد در آن زمان یا در تبعید و آوارگی نوشته شدهاند یا برای سالها در پستوی خانههایشان پنهان شدهاند. بعد از پیروزی انقلاب، مجالی برای نوشتن به زبان کردی و دیگر زبانها فراهم شد و ما علیرغم مشکلاتی که در آغاز بر سر راهمان بود از این فرصت استفاده کرده و شروع به نوشتن و چاب و نشر آثارمان کردیم.»
او با بیان اینکه «من اولین مجموعه داستان کردی بعد از انقلاب را نوشتم و همزمان با من و در طول این سی و چند سال شعرا و نویسندگان بسیاری به زبان کردی نوشتهاند و آثار خوب و گاها برجستهای تولید کردهاند.» ادامه داد: «متاسفانه به دلیل همان نگاه مرکزگرا و سانترالیستی که در فضای فرهنگی و ادبی ایران و حتی در میان بسیاری از نویسندگان و روشنفکران هم وجود دارد، با کمتوجهی و بیمهری زیادی روبرو میشوند.»
این نویسنده و مترجم خاطرنشان کرد: «تعلق جایزه ویژه مهرگان به رمان من و تقدیر از یک اثر دیگر به زبان ترکی و به قلم خانم رقیه کبیری، به باور من گام اول و فتح بابی است برای توجه بیشتر به آثاری که به زبان کردی، ترکی آذربایجانی و دیگر زبانهای مردم ایران نوشته شده و میشوند. این اتفاق خوشایندی است و برای این بیشگامی بایستی از مدیر مسول مهرگان و داوران فرهیخته تشکر کرد. بایستی امیدوار بود که دیگر موسسات مستقل فرهنگی و در مجموع جامعه فرهنگی و ادبی کشور به تاسی از آنها اهتمام ویژهای به زبان مادری و آثار ارزشمندی که به این زبانها نوشته میشوند، بدهند.»
او تصریح کرد: «فراموش نکنیم که جامعه ایران از نظر اتنیکی، فرهنگی و زبانی یک جامعه موزائیکی است و اگر در این صد ساله به بخش عظیمی از زبانهای داخل کشور کمتوجهی شده، امروز وضعیت جدید دیگر این مساله را برنمیتابد.»
نویسنده رمان «آخرین روزهای زندگی هلاله» خاطرنشان کرد: زبان کردی پس از زبان فارسی، دومین زبان کتابت در ایران است و در این سی و پنج سال تا امروز، حدود ۵۰ انتشارات آثار کردی را منتشر میکنند و سالیانه حداقل صد اثر به زبان کردی چاپ میشود. فراموش نکنیم که در کردستان جوانان مستعد بسیاری هستند که شعر، داستان و رمان مینویسند و در میان آنها کسانی هستند که آثاری با ارزشهای ادبی و انسانی چشمگیری خلق کردهاند.»
نهایی تشریح کرد: «تازهترین نمونه آن، این است که در آخرین مرحله داوری جایزه مهرگان که از میان بیش از هزار رمان رسیده، ۵ اثر برتر معرفی شد، به جز رمان من در بخش ویژه، دو اثر برگزیده دیگر که از آنها تقدیر شده، توسط دو نویسنده کرد یعنی آقای فرهاد گوران و زاهد بارخدا نوشته شدهاند. به باور من جایزه مهرگان در این دوره توجه فضا و جامعه ادبی و کتابخوانهای ایرانی را به خطهای جلب کرده است که سرشار از استعداد در حوزه ادبیات همچون سایر حوزههای فرهنگی و هنری است.»
او در باسخ به این خواسته که کمی راجع به رمانش، «آخرین روزهای زندگی هلاله» حرف بزند، گفت: «احتمالا برای هر نویسندهای سخت است که درباره داستانش بگوید. اما میخواهم چند جمله از آغاز رمان را، با اتکا به حافظه خرابم نقل بکنم. داستان اینگونه شروع میشود «این تقدیر توست هلاله که خنجری کوه به کوه، شهر به شهر و دیار به دیار دنبالت کند تا در اینجا، در استکهلم، محله فلمینسبرگ، طبقه چهارم آبارتمان شماره ۱۸ سینهات را بشکافد...» داستان در واقع، روایت این تقدیر است. تقدیر زنی که در یک جامعه مردسالار متولد و بزرگ شده و بعدا به اروپا مهاجرت کرده است، اما این خنجر دنبال او راه افتاده و سینهاش را شکافته است. این نه فقط تقدیر زنِ کرد، که تقدیر زن ایرانی و خاورمیانهای است. چون حتی در آغاز سده 21 هم ما در یک جامعه مردسالار زندگی میکنیم؛ نه فقط در کردستان، که در ایران و در دیگر کشورهای خاورمیانه هم متاسفانه وضع به همین منوال است.»
این نویسنده و مترجم خاطرنشان کرد: «این کتاب قصه زندگی هلاله است که میخواهد از تقدیر خودش که زندگی در سایه نظام مردسالار است، بگریزد و به جامعهای با فرهنگی دیگر فرار کند. اما این خنجر او را تا سوئد دنبال میکند؛ خنجری که در رمان اینگونه معرفی میشود: «خنجری با مشته کهربا که سرآن کله عقابی فلزی است با نک باز و چشمانی همچون دو چاله سیاه و تاریک...» خنجری که بعد از هزار سال از زیر خاک بیرون آمده. چه کسی میداند این خنجر در پرِ شالِ چند مرد از مردان سرزمین سنگستان بوده و سینه چند زن از زنان اقلیم باران را شکافته؟»
او با تاکید بر اینکه این داستان در موازات روایت زندگی هلاله بهعنوان یک زنِ شرقی، در واقع روایت خنجری است که به شکلی نمادین، فرهنگ این منطقه را نمایندگی میکند، گفت: «خنجری که از زیر خاک بیرون آمده، به دست پدر هلاله رسیده و پدر آن را به دامادی هدیه داده که از کردستان برای هلاله به اروپا میفرستد. خنجری که قرار بوده به عنوان یک شیء عتیقه در موزه کوچک خانه هلاله باشد، اما سینه او را میشکافد. یعنی کشتن هلاله و شکافتن سینهاش تنها به دست یک فرد یعنی شوهرش نبوده، بلکه توسط یک فرهنگ با پیشینه هزار ساله اتفاق افتاده است.»
این نویسنده تصریح کرد: «این داستان اگرچه روایتی است بومی و روایت چند شخصیت کرد در یک مقطع تاریخی سی ساله از قبل و پس از انقلاب، اما در عینحال داستان بسیاری از زنان خاورمیانه است. فراموش نکنیم که در واقع یکی از جنبههای دیگر این رمان، حضورش در تاریخ است. اگرچه داستان، داستانی هزار ساله است اما در بستر تاریخی سه دهه قبل و بعد از انقلاب روایت میشود.»
نهایی با اشاره به اینکه «آخرین روزهای زندگی هلاله» در میان کردها توجهات زیادی را جلب کرده و تاکنون چندین پایاننامه دانشگاهی در ایران و عراق و حتی اروپا در باره اش نوشته شده، اظهار امیدواری کرد ترجمه این کتاب به زبان فارسی هم خوانده و دیده شود، چون رمانی است که هر خواننده زنی با شخصیت هلاله همذات پنداری میکند.