خبرگزاری کار ایران

آهنگساز و نوازنده دیجیریدو در گفت‌وگو با ایلنا:

کاربردهای «دیجیریدو» در سلوک و مدیتیشن/ سازی که به قطع گفتگوی درون منجر می‌شود

کاربردهای «دیجیریدو» در سلوک و مدیتیشن/ سازی که به قطع گفتگوی درون منجر می‌شود
کد خبر : ۹۱۷۹۲۹

پیام رونق که ساز بومی استرالیایی «دیجیریدو» را به ایران آورده، درباره آن می‌گوید: دیجیریدو پیش از آنکه ساز محسوب شود، ابزاری برای بهتر زندگی کردن است. دیجیریدو باعث قطع گفتگوی درون می‌شود چون زمانی که شما در خلوتتان آن را می‌نوازید و شروع به انجام تکنیک‌های نفس‌گیری می‌کنید و تکنیک نفس برگردان را اجرا می‌کنید، تکرار آن موتیف و افکت تبدیل به ذکر خواهد شد. این همان چیزی است که در مدیتیشن نیز وجود دارد.

 به گزارش خبرنگار ایلنا، وجود یک ساز در موسیقی (هر کشور با هر نژاد و فرهنگ) به معنای صدایی است که معمولا مشابهی (به لحاظ فرکانس) ندارد و همان صدای منحصر به یک ساز، در کلیت و جزییات آثار موسیقایی با هر سبک و سیاق، تاثیر خواهد شد و اگر نوع چیدمان سازها به درستی انجام شده باشد، اتفاقی جدید و گوش‌نواز رقم خواهد خورد. طی طول تاریخ برخی موسیقی‌ها و سبک‌ها به دلیل محدودیت‌هایی که دلایل مختلف داشته در بخش سازها (یا همان صداها) با کمبود مواجه بوده‌اند و با ارائه تمهیداتی از سوی سازندگان و نوازندگان گاه این خلاء برطرف شده است. موسیقی دستگاهی و مقامی ایرانی نیز از این کاستی در امان نبوده و گاه به نظر برخی بزرگان، جای خالی برخی سازها در آثار تولیدی یا اجرای احساس شده است. بر همین اساس طی سال‌ها و دهه‌های گذشته هنرمندان مطرحی چون استاد شجریان، حسین علیزاده، کیهان کلهر با طراحی و ساخت سازهای مختلف برای رفع کاستی‌های موجود تلاش کرده‌اند که این تلاش‌ها گاه با نتایج مثبت همراه بوده و در اغلب موارد نتیجه‌ای نداشته است (به این معنا که آن سازهای ابداعی در میان ارکسترها و گروه‌ها جایگاه ثابت و موثری به خود اختصاص نداده‌اند.)

 اما برای ارتقا و تکمیل موسیقی و سبک‌های مختلف آن تنها طراحی و ابداع ساز کارساز نیست و گاه معرفی سازی خارجی و متعلق به مردم سرزمین‌های دیگر اتفاقی نو و کارساز خواهد بود. از سویی دیگر، موسیقی هر کشور گویای بخشی از فرهنگ مردم آن سرزمین است و بر اساس وقایع تاریخی و اجتماعی و سیاسی آن به وجود آمده است. حال از آنجایی که رکن اصلی موسیقی ساز و نوع سازبندی‌هاست، می‌‌توان گفت سازهای مختلف نیز بخشی از هنر و فرهنگ مردم هر کشور و منطقه به حساب می‌آیند و استفاده کاربردی از آنها در موسیقی ملل دیگر اتفاق های نو و گاه بدیعی را رقم خواهد زد و در نهایت با وجود این اتفاقات است که تبادلات فرهنگی و هنری صورت خواهد گرفت و آثاری فرامرزی و ماندگار تولید خواهد شد. 

کاربردهای «دیجیریدو» در سلوک و مدیتیشن/ سازی که به قطع گفتگوی درون منجر می‌شود

پیام رونق (آهنگساز، تنظیم کننده، نوازنده و مدرس موسیقی) یکی از افرادی است که طی سال‌های گذشته ساز بومی استرالیایی «دیجیریدو» را به مخاطبان و فعالان موسیقی ایرانی معرفی کرده وطی همکاری با گروه‌های مختلف آن را به نوعی وارد موسیقی ایرانی کرده است و در آلبومش «گیلگمش» به نوازندگی با آن پرداخته است. او که در زمینه آموزش ساز دیجیریدو نیز فعال است شاگردان زیادی تربیت کرده درباره این ساز می‌گوید: دیجیریدو سازی است که طول لوله‌اش کوتاه و بلند نمی‌شود، بنابراین تغییر فرکانس توسط آن امکان‌پذیر نیست و نمی‌توان توسط آن ملودی‌سازی و ملودی‌نوازی کرد، در نتیجه با سازی ملودیک مواجه نیستیم. کاری که من کردم باعث شد دیجیریدو از ساز بادی به پرکاشن بادی تبدیل شود. در واقع کاری که من انجام می‌دهم این است که توسط دیجیریدو مانند یک طبال و درامرز بوسیله اسلپینگی که با پرتاب هوا در درون لوله انجام می‌دهم، پرکاشن می‌زنم. از آن مقطع دیجیردو تبدیل به سازی شد که جای خود را روی صحنه باز کرده است. 

ساز دیجیریدو چگونه و در چه مقطعی به ایرانیان معرفی شد؟

من دیجیریدو را به عنوان سازی تخصصی وارد ایران کردم. نسل ما در اواسط دهه آخر قرن بیستم یعنی سال‌های 1994و 1995 با این ساز آشنا شد. می‌توان گفت ما اولین نسل نوازندگان غیربومی و غیراسترالیایی هستیم که به نوازندگی دیجیریدو پرداختیم.

از قدمت و پیشینه ساز دیجیریدو بگویید.

 قدمت دیجیریو بسیار زیاد است و یکی از قدیمی‌ترین سازهای تاریخ بشر به حساب می‌آید. اصولا سازهای باستانی جنبه تغزلی و غنایی ندارند و طرب انگیز نیستند. اینگونه سازها از 50 هزار سال پیش به این طرف در عصر شکار و کشاورزی، بیشتر جنبه آیینی داشته‌اند و در مراسم و مناسک آیینی مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند و دیجیریدو نیز یکی از همین سازهاست.

اصولا سازهای باستانی و قدیمی فلسفه، ماجرایی یاحکایت و افسانه‌ای را پشت خود پنهان دارند.  دیجیردو نیز چنین سازی است؟

همیشه به شاگردانم می گویم دیجیریدو پیش از آنکه  ساز محسوب شود، ابزاری برای بهتر زندگی کردن است. دیجیریدو باعث قطع گفتگوی درون می شود. چرا؟ چون زمانی که شما در خلوتتان آن را می‌نوازید و شروع به انجام تکنیک‌های نفس‌گیری می‌کنید و تکنیک نفس برگردان را اجرا می‌کنید، تکرار آن موتیف و افکت تبدیل به ذکر خواهد شد. این همان اتفاقی است که در مدیتیشن نیز وجود دارد. استاد مدیتیشن کلمه‌ای را به عنوان «مانترا» در گوش شاگردش می‌گوید و از او می‌خواهد که حین مدیتیشن (مثلا بیست دقیقه در صبح و بیست دقیقه هنگام عصر)، آن را تکرار کند. شاگرد می‌پرسد معنی این کار چیست؟ و استاد در پاسخ می‌گوید تو آن کلمه را تکرار کن و تکرار کن تا ذهنت از فکر خالی شود و سپس روح و جسمت در بیداری استراحت کنند و آرامش یابند. آنچه گفتم به صورت خطی روال و هدف مدیتیشن به معنای واقعی است. یعنی ذهن باید از فکر و گفتگوی درونی خالی شود تا به تبع آن روح و جسم در بیداری استراحت کند.

یعنی این رویه طی نواختن دیجیریدو رخ می‌دهد و فرد نوازنده به آرامش روحی و جسمی خواهد رسید؟

بله این اتفاق حین نوازندگی دیجیریدو با رعایت اصول نفس‌گیری رخ می‌دهد و طی آن لوپ یا تکرار موتیف تبدیل به ذکر می‌شود. اصلا معنای ذکر گفتن همین است، مانند تسبیح چرخاندن. در واقع کسی که دیجیریدو می‌نوازند دارد از مدیتیشن و فواید آن بهره می‌برد. ما نوازندگان دیجیریدو پس از یک سال یا دوسال ساز زدن نیازمان به خواب شبانه کم می‌شود. به طور مثال خودم در طول شبانه روز به بیش از چهار ساعت خواب نیاز ندارم. به هرحال تصور اینکه یک انسان با 75 سال سن، بیست و پنج سال از زندگی‌اش را در خواب بوده خیلی ترسناک است. شما اگر بتوانی نصف این زمان خواب بودن، یعنی دوازده سال و نیم را بدون احساس نیاز و بدون آسیب‌ها و صدمات جسمی به مطالعه بپردازید، اتفاقات و زندگی بهتر و مفیدتری را رقم زده‌اید و مدیتیشین در بروز چنین رویه مفیدی تاثیر بسزایی خواهد داشت. بگذارید برای روشن‌تر شدن موضوع و شفاف شدن اهمیت این روند مثال دیگری بزنم. شخصی  تصمیم می‌گیرد در رشته طب تحصیل کند. از روزی که وارد دانشکده می‌شود به مدت 8 سال درس می‌خواند تا دکترای خود را بگیرد و دوسال برای دریافت تخصص زمان صرف می‌کند. دوسال نیز برای کسب فوق تخصص زمان لازم است. با این حساب می‌توان گفت او به اندازه گذارندن صفر تا صد دریافت فوق تخصص در حوزه سنگین، جدی و انسانی طب، زمان برای زیستن دارد.

یعنی نوازنده سازی چون دیجیریدو خواه ناخواه با روندی سلوک‌گونه مواجه است و طی مدت زمانی مشخص به اهدافی متافیزیکی و شاید عارفانه (نه به معنای صرف کلمه) دست می یابد؟

دقیقا همینطور است. به همین دلیل است که دیجیریدو به دلیل فرکانس‌ها و صدایی که بر اساس لرزش ایجاد می‌شود و درون را می‌لرزاند، جزو سازهای مادر و سازهای پایه موسیقی تراپی است. ما انسان‌ها چگونه و با چه فکر می کنیم؟ با کلمات. یعنی اگر کلمات را از انسان بگیریم اصولا تفکر را از او گرفته‌ایم. یعنی اگر من و شما حتی صدهزارسال کنار یک میز بنشینیم و تعریف مشترکی از آن شی چهارپایه نداشته باشیم و کاربرد آن را ندانیم و متوجه این موضوع نباشیم که میز وسیله‌ای برای ایجاد اختلاف سطح است و برای راحت‌تر زیستن ابداع شده، آن وقت همان میز برای من و شما با یک تخته سنگ تفاوتی نخواهد داشت. همه اینها گویای اهمیت زبان و تفکر است. تا آنجا که من و بسیاری از نوازندگان حرفه‌ای سازهای بادی می‌دانیم، کامل‌ترین تکنیک‌های تنفسی در تمام سازهای بادی دنیا متعلق به دیجیریدو است. زیرا اساس این ساز مبتنی بر تنفس و سیستم نفس‌گیری است. از سوی دیگر یک هنر، تکنیک، آیین و ورزش زیبا و دوست داشتنی و باستانی دنیا با نام یوگا با تمام فوایدی که دارد بر اساس تنفس صحیح استوار است.

قطعا اساس و پایه یوگا و مدیتیشن و ورزش‌ها و آیین‌های این چنینی، تنفس صحیح و کنترل آن است.

دقیقا همینطور است. حال اگر کسی بخواهد نوازندگی دیجیریدو را یاد بگیرد، اما نتواند تکنیک نفس‌گیری (نفس برگردان یا تنفس چرخشی) را بیاموزد سازش به دکور تبدیل خواهد شد. در نتیجه یادگیری و فراگیری و انجام و ارائه این کار (نوازندگی دیجیریدو) به بالاترین ضریب تمرکز نیاز دارد. در واقع نوازنده دیجیریدو تمام مواهب و فواید یک مدیتیور (کسی که به مدیتیشن حرفه‌ای می‌پردازد) و یک یوگی (کسی که به ورزش یوگا می‌پردازد) را داراست.

پیش از آنکه دیجیریدو را به ایران بیاورید کسی این ساز را نمی‌شناخته و در موسیقی خودمان از آن استفاده نمی‌کرده‌ایم؟

من در دهه هشتاد این ساز را برای اولین بار به ایران آوردم و پیش از آن مقطع چیزی درباره آن ثبت نشده است. به هرحال این ساز توسط خودم معرفی شد و من طی سه، چهار سال اول تمام تلاشم فقط این بود که بتوانم آن را به همکارانم معرفی کنم. باید کاری می‌کردم که آن تنه تو خالی را به عنوان یک ساز بپذیرند؛ زیرا من قبل از دیجیریدو نوازنده تنبور بودم و دوستان نیز مرا به این عنوان می‌شناختند.

معرفی سازی جدید و وارداتی آنهم از کشوری دیگر با فرهنگی متفاوت به نوازندگان و فعالان موسیقی ایرانی گاه متعصب، کاری دشوار به نظر می‌آید.

بله بسیار دشوار. زیرا به هرحال مردم بومی استرالیا بیابان‌نشین هستند و زمانی که شما در منطقه‌ای بکرتر زندگی کنید، نگاهتان به جهان آفرینش، نگاهی ساده‌تر و خطی‌تر خواهد بود و این منظر در حوزه هنرتان نیز نمود پیدا می‌کند. برای انسان مدرن شهرنشین اما قضیه متفاوت است، زیرا نگاهی وسیع‌تر و غیرخطی‌تر از بومیان بیابان‌نشین دارد. حال زمانی که قرار است سازی مانند دیجیریدو به روی استیج برود و در کنار سازهای جدیِ هامورینک و ملودیک مانند ویلون‌چلو، پیانو، ساکسیفون و انواع گیتار قرار گیرد کار سخت خواهد شد؛ زیرا باید به آن ابزار جدید به عنوان ساز شخصیت دهیم و با استفاده‌های کاربردی برایش احترام کسب کنیم. باتوجه به ناشناس بودن دیجیریدو و نوپا بودنش برای مخاطبان ایرانی کاری سخت در پیش داشتم. من این ساز را به سرزمینی آورده بودم که ده هزار سال تاریخ تمدن دارد و قدمت موسیقی‌اش به هفت، هشت، ده هزار سال پیش بازمی‌گردد. دیجیریدو را باید به مردم معاصری معرفی می‌کردم که در تمام حوزه‌ها کارشناس و صاحب نظر هستند. مردم ما چه موزیسین باشند، چه نباشند درباره موسیقی حرف دارند. به هرحال در چنین شرایطی  تلاش کردم ساز دیجیریدو را به مخاطبان و همکاران معرفی کنم.

و در نهایت دیجیریدو را به عنوان چه سازی معرفی کردید؟

همانطور که گفتم من نوازنده تنبور بودم و بر مقامات مربوط به این ساز تسط داشتم، لذا دیجیریدو را به عنوان یک افکتور یعنی سازی که کارش ساختن افکت است و فضاسازی می‌کند مد نظر قرار دادم و پس از آن تکنیک‌هایی را ابداع کردم و ریتم‌های مقامات تنبور را با این ساز اجرا کردم. 

 نتیجه این عملکرد چه بود؟

دیجیریدو سازی است که طول لوله‌اش کوتاه و بلند نمی‌شود، بنابراین تغییر فرکانس توسط آن امکان‌پذیر نیست و نمی‌توان توسط آن ملودی‌سازی و ملودی‌نوازی کرد، در نتیجه با سازی ملودیک مواجه نیستیم. کاری که من کردم باعث شد دیجیریدو از ساز بادی به پرکاشن بادی تبدیل شود. در واقع کاری که من انجام می‌دهم این است که توسط دیجیریدو مانند یک طبال و درامرز بوسیله اسلپینگی که با پرتاب هوا در درون لوله انجام می‌دهم،  پرکاشن می‌زنم. از آن مقطع دیجیردو تبدیل به سازی شد که جای خود را روی صحنه باز کرده است. 

اینکه شما پیش از پرداختن به ساز دیجیریدو و تمرکز بر آن تنبور می‌نواخته‌اید، اتفاق جالبی است زیرا اساس این ساز پرقدمت و شناسنامه‌دار ایرانی نیز سلوک و عرفان است.

بله حرفتان درست است و برای نواختن چنین سازهایی اصطلاحا باید اهل دل بود و من نیز سعی می‌کنم چنین باشم. به هرحال حوزه عرفان و معنویات و سلوک همیشه برای من با اهمیت و جذاب بوده زیرا بر خلاف حوزه‌هایی که صرفا به طرب محدود هستند، به اصل قضیه کار دارد. زمانی که آدم بتواند موسیقی را با سلوک و تفکرات انسانی و عمیق آمیخته کند، قاعدتا لذت و اثرگذاری بیشتر و بهتری را ایجاد خواهد کرد.

آلبوم «گیلگمش» از این ویژگی‌ها بهره برده است؟

بله به نظرم آلبوم اولم «گیلگمش» یک اثر کاملا عارفانه است. این مجموعه یک روایت شاعرانه و موسیقایی از تجربیات روحانی و درونی متناسب با قرن بیست و یکم است.

یعنی تعریف و مفاهیم عرفان با گذشت قرن‌ها و هزاره‌ها تغییر می‌کند؟

ببینید زمانی که از عرفان حرف می‌زنیم اصولا مخاطب و شنونده یاد مولانا جلاالدین بلخی و حضرت حافظ و امام محمد غزالی می‌افتد، در صورتی که در دنیای مدرن امروز دراویش و عرفایی داریم که به غایت عارف‌تر هستند و حوزه تفکرشان عمیق‌تر و انسانی‌تر و بسیط‌تر است اما در مقابل بسیار گمنامند. مثلا در آمریکا سیاه پوستانی داریم که در عین عارف بودن بی‌نظیر هستند. نویسندگانی داریم که در داستان های کوتاهشان سراپا از عرفان و آن سلوکی صحبت می‌کنند که نیاکان و بزرگان ما، شاعران عارف مسلک و عارفان شاعر مسلک ما، از آنها حرف می‌زده‌اند. 

یعنی در عرفانی که مد نظر ایرانی‌هاست عرفا صرفا شاعر بوده‌اند و شعرا نیز عارف؟

خیر اینطور نیست. اما متاسفانه ما در مورد عرفان و آن حکمت خاص ایرانی فقط درباره عرفایی صحبت می‌کنیم که توانایی سرودن شعر داشته‌اند. این بدان معنی نیست که هر عارف باید شاعر باشد. ما در طول تاریخ پر قدمتمان عرفای بسیاری داشته‌ایم که در عین گمنامی آمدند و رفتند و شعر هم نمی‌سرودند و شاعر نبودند. آنها اصلا زمانی برای سرودن شعر نداشته‌اند. طرف به دنبال فنا فی الله بوده است.

و در نهایت ساز دیجیریدو با گروه موسیقی «دارکوب» به مخاطبان معرفی شد و شکل و شمایلی رسمی به خود گرفت. درست است؟

بله همینطور است و ساز دیجیریدو نخستین بار طی همکاری‌ام با گروه «دارکوب» معرفی شد. البته سه‌، چهار سال پیش از آنکه دیجیریدو در گروه ایرانی «دارکوب» توسط من به عنوان نوازنده ایرانی معرفی شود. یک گروه فرانسوی جز به ایران آمد و برخی از هنرمندان ایرانی ازجمله زنده‌یاد پیتر سلیمان‌پور، درشن و کوروش بابایی چند روزی با آنها همکاری کردند و از تلفیق موسیقی جز اروپایی با لحن و لهجه فرانسوی و همراهی چند ساز ایرانی کنسرتی را ترتیب دادند که در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه رفت. در آن گروه فرانسوی دوستی ایرانی حضور داشت که مرتضی اسماعیلی نامش بود که من همیشه از ایشان به عنوان نوازنده چیر‌دهست دیجیریدو یادم می‌کنم و همواره برایشان احترام قائلم. ایشان نخستین فرد ایرانی است که دیدم دیجیریدو می‌نوازد. البته ایشان از کودکی در فرانسه زندگی کرده و به مدت چهل است که در این کشور ساکن است و اصولا فرانسوی محسوب می‌شوند. البته ما در آن مقطع دیجیریدو داشتیم، اما در کنسرت‌های‌مان از آن استفاده نکرده بودیم. نام من به عنوان کسی که اثرش برای اولین‌بار در کتابخانه ملی و در وزارت ارشاد قید شده و برای اولین بار دیجیریدو را روی صحنه برده و اولین آلبوم را در این زمینه منتشر کرده، ثبت شده است. به هرحال «دارکوب» به عنوان گروهی پرکاشن محور بهترین بستر برای ساز دیجیریدو بود و در همین راستا، همیشه در گفتگوها و مصاحبه‌هایم گفته‌ام که من و دیجیریدو به عنوان یک شخصیت، همواره و بسیار مدیون آقای همایون نصیری هستیم. آشنایی با همایون نصیری باعث شد که این ساز در ایران جا بیفتد و جایگاه خود را پیدا کند. شاید اگر همایون نصیری بر اساس یک اتفاق به خانه من نمی‌آمد، این اتفاقات خوب رخ نمی‌داد. آن مقطع مصادف با زمانی بود که گروه «دارکوب» تازه فعالیتش را آغاز کرده بود و شاید اعضای آن، کنسرتی را نیز در فرهنگسرای اندیشه برگزار کرده بودند، اما یادم هست که هنوز کنسرتی جدی برگزار نشده بود. پیش از آلبوم اول بود که در اریکه ایرانیان به روی صحنه رفتیم. شاید اگر همایون نصیری آن تفکر نو و آن خصلت ریتمیک را نداشت و این حوزه فرکانسی برایش جذاب نبود، الان در ایران دیجیریدو نداشتیم. 

آیا همچنان در زمینه آموزش نیز همچنان فعال هستید؟

بله من شاگردان متعددی را تربیت کرده‌ام که حال برخی از آنها در کنسرت‌ها می‌نوازند و زمانی که به دیدن اجراهای خوب آنها می‌نشینم لذت می‌برم و خستگی و مرارت و زحمت‌ها و نقدهای عجیب و غریب از وجودم پاک می‌شود. در پایان باید بگویم همایون نصیری برادر عزیز من است و از من بسیار حمایت کرد و امیدوارم هرکجا که هست موفق باشد و خودم را همیشه مدیون او می‌دانم. 

اجرای پیام رونق در کنسرت گروه دارکوب

گفتگو: وحید خانه‌ساز

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز