در مراسم یادبود نجف دریابندری مطرح شد؛
نجف دریابندری یک روشنفکر بود که نگاهی خیام وار به مرگ داشت/ مردی که نوشتههایش هرگز بوی پیری نداد
مراسم یادبود مجازی نجف دریابندری با میزبانی سهراب دریابندری و با حضور چهرههای شاخص فرهنگ و هنر کشور در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مراسم یادبود مجازی نجف دریابندری با میزبانی سهراب دریابندری با حضور چهرههای شاخص فرهنگ و هنر کشور شامگاه روز گذشته در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
سهراب دریابندری در ابتدای این مراسم گفت: منوچهر انور، صفدر تقیزاده، ضیا موحد، منوچهر بدیعی به دلایل مختلف امشب نمیتوانند در بین سخنرانان حضور داشته باشند ولی به شخصه به خاطر همراهی که داشتند از آنها تشکر میکنم. همچنین از روزنامهنگاران و نویسندگان تشکر میکنم که در این مدت در رسانههای خود مطالب بسیار زیادی را درباره پدر نوشتند.
سیمین اکرامی به عنوان اولین سخنران در این مراسم گفت: عکس پوستری که برای این مراسم در نظر گرفته شده همان نجف دریابندری است که من میشناختم؛ نجف طنازی که وقتی ماجرایی را برای شما تعریف میکرد، منتظر بود تا شما بخندی و بعد قهقهه معروف خود را سر بدهد. قهقههای که طبق روایت خودش باعث شد از رستورانی در پاریس بیرونش کنند. در یک مهمانی که اشخاص خیلی مهمی حضور داشتند، از قضا من پیش نجف نشسته بودم، او برایم ماجرایی تعریف میکرد و من وحشیانه میخندیدم. این وضعیت به صورتی ادامه پیدا کرد که صاحبخانه به ما تذکر جدی داد. نجف با این کارش عبوسترین آدمها را به خنده وادار میکرد.
وی ادامه داد: دلم میخواهد درباره کتاب آشپزی حرف بزنم که در این روزها خیلی به آن مراجعه کردم و با دستور نجف نانهای مختلفی درست کردم. سلیقهای که در این کتاب به کار رفته، چیدمانهایی که در آن به کار رفته و میدانم سلیقه فهمیه است و موارد دیگری که کار هر دو آنهاست. طنز نجف حتی در کتاب آشپزیاش موجود بوده و همین بینظیر است. خواندن این کتاب برای من بسیار جذاب بوده است.
ایرج کلانتری (معمار و سازنده خانه نجف دریابندری) در ادامه این مراسم اظهار داشت: درباره نجف دریابندری صحبتهای بسیاری شده و هنوز جا دارد که درباره شخصیت او صحبت شود. چیزی که من میخواهم بگویم، این است که نجف دریابندری چطور تصمیم گرفت خانهای بسازد و موقعیت زمین خود را چطور انتخاب کرد و من برای اینکه از این مسئولیت بر بیایم، ناگزیر بودم تا با شما که خانواده او بودید، رابطهای برقرار کنم. البته ما وابستگی اجتماعی خیلی وسیعی در آن دوره داشتیم و در حال آشنایی با دیدگاههای هم بودیم. اما با همه این توضیحات خیلی زمان برد تا متوجه شوم این خانهای که نجف میخواهد چه ویژگیهایی باید داشته باشد.
وی ادامه داد: خواستههای نجف خیلی فراتر از چیزی بود که فکر میکردم. او دائم به من تاکید میکرد که در این خانه باید او بتواند انواع سرگرمیهایی که میخواهد را برای خودش فراهم کند. بنابراین این موضوع مستلزم یک گفتگو و حوصله به خرج دادن زیادی بود که چطور بتوانیم به خانه مورد نظر برسیم. در نهایت باهم تعامل زیادی داشتیم و خانه خیلی هم ساده ساخته شد.
کلانتری در ادامه بیان کرد: در اینجا نمیخواهم به طور خاص به وصف آن معماری بپردازم ولی قصدم این بود که بگویم من گوشههایی از شخصیت نجف را در معاشرتهای طولانی شناختم. یک چیز خیلی جالبی که در رابطه با نجف تجربه کردم، این بود که نجف هم به من یاد میداد و هم از من یاد میگرفت. البته این موضوع را از بعد خودخواهی نمیگویم ولی در بین سفارشدهندگان به من فرد استثنایی بود.
وی افزود: به دلیل سن و سال بالای ما، در همه جای دنیا به ما خانهنشین میگویند. ولی این خیلی هم بد نیست، من از آدمی مثل نجف یاد گرفتم که به تنهایی خودم خو کنم و سرگرمیهایی داشته باشم و حد سلیقه و انتظارات خودم را برای انتخاب این سرگرمیها به کمک آدمهایی همچون نجف بالا بردم و تلاش در جهت حفظ آن میکنم.
حسن کیاییان (موسس نشر چشمه و ناشر کتاب گوربه گور اثر ویلیام فاکنر به ترجمه نجف دریابندری) نیز در این مراسم عنوان کرد: ابتدا میخواهم مسئلهای را مطرح کنم؛ چراکه شاید خیلی از دوستداران نجف دریابندری ندانند که ایشان در مقطعی یک فعال در عالم انتشارات بود. او بعد از بیرون آمدن از زندان در اواخر دهه ۳۰، در فرانکلین استخدام میشود. فرانکلین یک انتشاراتی به مدیریت همایون صنعتیزاده بود که به آن کتابهایی را سفارش میدادند. ابتدا به آنجا تنها کتابهای آمریکایی را سفارش میدهند. اما بعد از اینکه نجف به آنجا میرود، کتابهای انگلیسی را هم سفارش میدهند.
وی ادامه داد: وقتی نجف دریابندری به فرانکلین رفت، منوچهر انور سردبیر بود ولی بعد از یکی دو سال آقای انور از آنجا رفت و نجف سردبیر آنجا شد که این مسئولیت ۱۴، ۱۵ سال به طول انجامید. کار او در آنجا این بود که کتابها را سفارش میداد و بین مترجمین مختلف توزیع میکرد. همچنین برای اینکه سبک و سیاق یکسانی در کار ترجمه به وجود بیاید، یک بخش ویراستاری را اضافه کرد. در آن بخش که از حضور ویراستاران نخبه و درجه یک کشور بهره میبرد، کتابها به صورت نهایی ترجمه شده و با انتشارات مختلف برای توزیع آنها قرارداد بسته میشد. البته ویراستاری کتابها از فرانکلین شروع نشد و دانشگاه تهران این کار را آغاز کرده بود. ولی با آمدن نجف و سرعتی که به کار داد، این داستان وارد فاز تازهای شد.
کیاییان در ادامه بیان کرد: در حقیقت فرانکلین با امکاناتی که داشت و مدیریتی که آقای دریابندری در آنجا اعمال کرد، مثل موتور محرکه کوچکی بود که موتور صنعت نشر کشور را به حرکت درآورد. با امکانات خود تعداد زیادی کتاب وارد کرده بودند و در اختیار ناشران مختلف قرار میدادند که این کار را انجام دهند. آقای نجف دریابندری در آنجا کارهای تازهای انجام داد که بسیار ارزشمند است.
بهرام دبیری (نقاش) نیز در این مراسم اظهار داشت: در دوره ارتباط شگفتانگیز و شورانگیزی که در دوستی و ملاقات با نجف داشتم به چند نکته توجه میکنم. چیزی که در مورد نجف برای من بسیار اهمیت دارد این است که او را روشنفکر بدانم. لغت شریفی که در سرزمین و زبان من درست تعریف نشد و دچار توطئهها شد. درک روشن واژه روشنفکر کسی است که به هیچ قطعیتی باور ندارد. اهل دوباره فکر کردن و دوباره و دوباره فکر کردن است. روشنفکر کسی است که به جهان و مردم اعتنا دارد. نجف یک نشانی از روشن فکر ایرانی بود. آنچه که درباره او خیلی مهم است، رابطهای بوده که با نقاشی داشت. من شانس آشنایی با نویسندههای مختلفی داشتم ولی معدود آدمهایی هستند که بتوانند آن رابطه را با نقاشی و درک و جهان نقاشی داشته باشند. نجف بیش از همه با نقاشها معاشرت داشت و خودش نیز نقاش بود.
وی ادامه داد: نجف آدم خوش سلیقهای بود که در لباس پوشیدن، طراحی قسمتهای مختلف و حتی معماری خانهاش آن را نشان میداد. قصه دیگری که باید درباره او بگویم، درکی است که نجف از مرگ داشت. در سخنرانیهای آخر خود اشاره شگرفی به مرگ کرد و گفت که یک دفتری است که هر روز برگی از آن کنده میشود و معنای آن این است که شیرازه بندی این دفتر خوب نیست. این یک نگاه خیام وار به مرگ است. آدم شگفتی بود و عالیترین کار نجف کتاب آشپزی است که آن را تمام کرد. این کتاب یک آبروی فرهنگی برای این سرزمین است. تحقیقی که کرد و سفرههای چین، ایران و روم را معرفی کرد که یک تحقیق جانانه به شمار میآید. کتابی که برای زبان فارسی و فرهنگ ایرانی یک آبروست و من بسیار از آن چیز آموختم. به شخصه متاسفم که نجف دیگر در این جهان نیست و من دیگر آن شکوه را تجربه نخواهم کرد.
در بخش دیگری از این مراسم پیام تصویری محمدعلی موحد و محمود دولت آبادی نیز پخش شد.
محمدعلی موحد در پیام تصویری درباه نجف دریابندری گفت: ۶۹ سال از آن ایام میگذرد، او را از کارگزینی برای کار در اداره خبرهای روز آبادان معرفی کرده بودند. گفتم خودش هم بیاید تا ببینمش. آمد، چیزی که از ملاقات اول در خاطرم نقش بست، جوانی لاغر اندام و سرزنده و کمی خجالتی و با اعتماد به نفس بود. از آن پس نجف در زندگی فراز و فرودهایی داشت، اما یک چیز را هرگز گم نکرد و آن سرزندگی بود که با بلوغ بیشتر توام با شوخ طبعی شد و یک نوع سبک روحی که محضرش را دلپذیرتر و جذابتر میساخت و نوشتههایش را رونق و جلا میبخشید. هرچه بر دامنه اطلاعات و معلوماتش میافزود در طنز پرمایه و دلنشینش منعکس میشد. او پیر شد اما نوشتههایش مادامی که قلم به فرمانش بود و مینوشت هرگز بوی پیری نداد. هرچه نوشت شوقناک بود و بوی زندگی میداد. هرجا که بود، ذوق و شادی هم بود.
محمود دولتآبادی نیز در پیام تصویری خود درباره نجف دریابندری گفت: وجود نجف دریابندری برای جامعه ما در بیش از نیم قرن اخیر بسیار لازم و حتی ضروری بود. نجف ما را با بخش مهمی از ادبیات و اندیشه غرب آشنا کرد و به سهم خود شخصا قدرشناس زحمات او هستم. زحماتی که با صمیمیت و خوش رویی انجام گرفت. نجف صمیمی کار کرد و عزیز و با عزت زندگی کرد. در پایانه عمر البته او دچار وضعیت آزارندهای برای خود و شاید اطرافیان شد. دوستداران نجف دریابندری میبایست قدردان زحمات سهراب دریابندری و همسر نازنین او باشند که تا پایان عمر با مدارا و مهربانی با زندگی نجف همراه بودند. شخصا از زحمات این زوج جوان قدرشناسی میکنم و امیدوارم که زندگی برقرار باشد.