موسیقی و لباس زنان قشقایی از زبان پروین بهمنی:
امروز هر طایفه قشقایی چند گروه موسیقی دارد
پروین بهمنی با ذکر خاطرهای درباره علاقه زندهیاد نورعلی برومند به خودش میگوید: آن زمان که به اتفاق خانواده در شیراز زندگی میکردیم، زندهیاد نورعلی خان برومند که از دوستان پدربزرگم بود به ایل میآمدند. با آنکه ایشان چشمهایشان مشکل داشت و نابینا بودند، اما از میان بچههای هم سن و سالم، مرا انتخاب کردند. ایشان که فرزندی نداشت تا آن حد به من علاقه نشان میداد که از پدرم خواست مرا به عنوان بچهاش به او بسپارد تا همراهش به تهران بروم، اما خانوادهام نپذیرفتند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، با توجه به تنوع بالای گونههای موسیقی ایرانی اعم از موسیقی دستگاهی، نواحی و بخشهای مختلف آنها، پاسداری از این هنر پرمخاطب و حفظ آداب و رسوم موسیقیمحور و پرقدمت مناطق مختلف کار بسیار سختی است که تا امروز با تعصب و تلاش برخی افراد از نسلهای گذشته تا حدودی میسر شده است. طی سالها و دهههای گذشته برخی از موسیقیدانان ایرانی به تحقیق و پژوهش درباره موسیقی منطقه خود و دیگر مناطق کشور پرداختهاند. پروین بهمنی، بانوی موسیقیدان ایرانی که اهل ایل قشقایی است، یکی از همین افراد است.
پروین بهمنی خواننده، پژوهشگر موسیقی فولکوریک و محقق ادبیات و فرهنگ شفاهی قشقایی است. او فارغالتحصیل دانشسرای تربیت معلم است و به پاس فعالیتهای پرثمرش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به او نشان درجه یک هنری اعطا کرده است. او که 16 سال سابقه تدریس دارد، همزمان با آموزش شاگردانش به تلاش بیوقفه در عرصه موسیقی پرداخته و به این وسیله ادبیات، آواهای ایلیاتی و موسیقی ایل قشقایی را احیا کرده است. بهمنی که بر موسیقی دستگاهی ایرانی و مقوله ردیف نیز اشراف دارد، از محضرر بزرگانی چون مرتضی شریف، نورعلی خان برومند، محمدحسین کیانی، حبیبخان گرگین پور، غلامرضاخان بهمنی، محمدقلی خورشیدی و برخی دیگر از هنرمندان مطرح همدورهاش کسب فیض کرده است.
یکی از مهمترین کارهای پروین بهمنی، همکاری با معدود پژوهشگران عرصه موسیقی است. او علاوه بر همکاری طولانیمدت با محمدرضا درویشی (آهنگساز، پژوهشگر موسیقی و مؤلف دائرةالمعارف سازهای ایران) با افرادی چون پرفسور علی کافکاسیالی و دیگر پژوهشگران دانشگاه آتاتورک کار کرده است. گرچه این همکاری محدود به استادان و پژوهشگران دانشگاه آتاتورک نبوده است. او علاوه بر کار با اعضای موسسه فرهنگی «گونش وقفی» با فعالان مراکز فولکلوریک دیگر کشورهای ترک زبان نیز همکاری کرده است.
پروین بهمنی در سال 1380 گروه «حاوا» را تشکیل داده به اتفاق اعضای آن در ایران و دیگر کشورها به اجرای کنسرت پرداخت و جزو ۳۶ استاد موسیقی مقامی کشور و یکی از شش بانوی پیشکوت موسیقی ایرانی است. او همچنین عضو مشاهیر و مفاخر کشور (میراث فرهنگی ) به حساب میآید که تا به حال چند اثر بااهمیت نیز منتشر کرده است.
پروین بهمنی که او را احیاگر لالاییها و موسیقی از بین رفته «عاشوقلر» میدانند، آثاری چون منظومه داستانی «اصلی و کرم»، «زندگینامه هنرمندان قشقایی»، «زنان نامدار قشقایی»، سه سی دی پژوهشی به همراه کتابچه از موسیقی «عاشقلر» و سی دی پژوهشی آوازهای قشقایی را در کارنامه دارد. بهمنی در گفتگوی پیشرو درباره اهمیت موسیقی ایل قشقایی و چگونگی احیای آن توضیح داد و از ویژگیها و کاستیهای موجود سخن گفت.
بسیاری از موسیقیدانان و کارشناسان شما را احیاکننده موسیقی و کارآواهای ایل قشقایی میدانند. این موفقیت چطور به دست آمد؟
من از کودکی به موسیقی و ایل خودم علاقه داشتهام و بعدها در دوران مدرسه نیز به نوشتن علاقمند شدم. دایهای داشتم که بسیار خوش صدا بود و در دوران کودکی همیشه برایم لالایی میخواند. از سویی پدرم صدای بسیار خوبی داشت و این موضوع باعث شد بیشتر به موسیقی علاقمند شوم. پس از آنکه ایل قشقایی اصطلاحأ یکجانشین شد، پدرم در روستایی حومه شهر فیروزآباد که «جایدشت» نام داشته یک باغ و یک خانه خرید و من به اتفاق خانواده در آن ساکن شدیم. در آن دوران پدرم با موزیسینها ارتباط داشت و آنها به خانه ما رفت و آمد داشتند. در آن مقطع با زندهیاد بیژن سمندر، ترانهسرا، شاعر و نوازنده تار و هنرمندان دیگر ارتباط داشتیم و همه اینها باعث شد به موسیقی علاقمند شوم.
موسیقی در زندگی ایل قشقایی چه جایگاهی دارد؟
به طور کلی موسیقی برای اهالی ایل قشقایی مقولهای جدی است. عموی مادربزرگم حبیبخان گرگینپور یکی از بهترین نوازندگان سهتار بود. یکی دیگر از اقوام ما منصورخان بهمنی بود که در زمینه آواز تبحر داشت و به نوعی صاحب سبک بود. استاد محمدقلی خورشیدی نیز یکی از استادان بزرگ قشقایی بود که در نزدیکی ما زندگی میکرد.
بیشک در آن مقطع آموزشگاهی وجود نداشته. شما موسیقی را از این هنرمندان آموختید؟
بله در آن زمان به معنای واقعی آموزشگاهی وجود نداشت. استادان من همان افرادی بودند که شبها گردهم میآمدند و مینواختند و میخواندند. به طور مثال مقام «کرم» را متعلق به محمدحسین کیانی میدانند و من آن را از خودشان آموختم. در دوران مدرسه نیز علاوه بر بیژن سمندر از عباس عفیفی نیز موسیقی شیرازی آموختم.
شما بر موسیقی دستگاهی و ردیف اشراف دارید. چگونه این مباحث تخصصی را فرا گرفتید و این رویه چگونه طی شد؟
در آن زمان که به اتفاق خانواده در شیراز زندگی میکردیم، زندهیاد نورعلی خان برومند که از دوستان پدربزرگم بود به ایل میآمدند. با آنکه ایشان چشمهایشان مشکل داشت و نابینا بودند، اما از میان بچههای هم سن و سالم مرا انتخاب کردند. ایشان که فرزندی نداشت تا آن حد به من علاقه نشان میداد که از پدرم خواست مرا به عنوان بچهاش به او بسپارد تا همراهش به تهران بروم، اما خانوادهام نپذیرفتند. زمانی که بزرگتر شدم و پیش از آنکه به کشور ایتالیا بروم، به تهران رفتم و نزد خانم هنگامه اخوان به یادگیری موسیقی دستگاهی و دستگاه شور پرداختم. پس از آن بود که به ایتالیا رفتم و به مدت دو، سال آنجا ساکن شدم. آنجا نیز در زمینه موسیقی قشقایی فعالیت میکردم و با آنکه در آن کشور با کمبود نوازنده مواجه بودیم، اما گروهی تشکیل داده بودم. دو نوازنده داشتیم که از شهر «باسانو این تورینا» میآمدند. کلیسایی بود که به ما مکانی برای تمرین داده بود و گاه کنسرتی هم برگزار میکردیم.
چه شد که به ایران بازگشتید؟
علاقه بسیاری به وطنم داشتم و به همین دلیل به ایران برگشتم. همکاران و دوستانم در ایتالیا تلاش کردند مرا در آن کشور نگاه دارند، زیرا صدای بالا نداشتند و مایل بودند نزدشان بمانم و به همکاریام با آنها ادامه دهم.
شما سالها درباره موسیقی فولکوریک و ادبیات و فرهنگ شفاهی ایل قشقایی پژوهش کردهاید. وضعیت فعالیتهای پژوهشی در این حوزه را چگونه میبینید؟
به هرحال در بخش منابع مکتوب کمبودهایی وجود دارد اما خوشبختانه برخی هنرمندان دغدغه این بخش را دارند و گاه آثار با اهمیتی تالیف کردهاند. آقای محمدرضا درویشی در این بخش زحمات بسیاری کشیدهاند. اصلا به تشویق ایشان بود که من فعالیتهای پژوهشیام را ادامه دادم.
درباره موسیقی عاشیقی ایلتان نیز پژوهش بسیار کردهاید و به این وسیله این بخش از موسیقی قشقایی را به دیگران شناساندهاید. کمی درباره اهمیت و جزییات موسیقی قشقایی بگویید؟
ببییند، موسیقی قشقایی دارای سه رپرتوار عاشیقی، چنگی، ساربانی و چوپانی است. در مقطعی ساز عاشیقها چگور بود اما به مرور زمان تغییر کرد و جای خود را به سازهای دیگر داد. در دورهای صولتالدوله قشقایی به فعالان موسیقی عاشیقی مستمری میداد و آنها برای ایل منظومه میخواندند و ساز میزدند. میتوان گفت موسیقی آنها اپرایی بود. میخواهم بگویم در آن مقطع، موسیقی و موسیقی عاشیقی تا این حد برای مردم ایل اهمیت داشت. از طرفی یکی از بخشهای مهم موسیقی قشقایی به حساب میآید. این اهمیت باعث شد حدودا سی سال پیش به دنبال موسیقیدانان عاشیقی گشتم. برایم مهم بود که از آن هنرمندان بگویم و یادشان را زنده نگه دارم. اگر اشتباه نکنم سال 1373 بود که آقای محمدرضا درویشی برخی از هنرمندان موسیقی نواحی را به تالار اندیشه آوردند و به اجرای برنامه پرداختند. من نیز هنرمندان قشقایی را پیدا کردم و در قالب گروه سرپرستی آنها را به عهده گرفتم و پس از آن نیز این رویه را ادامه دادم.
منظورتان گروه «حاوا» است؟
گروه «حاوا» ماجرای دیگری دارد. آن زمان یعنی سی سال پیش به این فکر میکردم که گروهی داشته باشم تا خودم نیز بتوانم بخوانم، در آن زمان موسیقی نواحی بیشتر مورد حمایت بود. مثلا در آن سالها آقای علی مرادخانی که مسئول بود، مدیریت بسیار خوبی داشت و آن اوائل خیلی راحتی به من جواز خواندن میداد. او به معنی واقعی مدیر بود. در همان مقطع بود که تصمیم گرفتم عاشیقهای قشقایی را پیدا کنم. برای یافتن آنها زمان صرف کردم و بسیار گشتم و بالاخره توانستم سه، چهار نفر از عاشقهایمان را پیدا کنم. سپس آنها را دعوت به کار کردم که بازهم برای به سرانجام رسیدن کارهایم آقای مرادخانی کمکم کرد و توانستم مجوز بگیرم. سازمان عشایر نیز مکانی را برای اسکان آن هنرمندان به من داد و توانستیم به تمرین بپردازیم. اما عاشیقهایی که با من همراه شده بودند ساز نداشتند. شما اگر موزیسین باشید میدانید ساز نداشتن یعنی چه. در چنین شرایطی، همنوازی به چه کار مشکلی بدل خواهد شد. این را هم بگویم که در آن مقطع ساز و حمل ساز قدغن بود. برخی از آن عاشیقها ساز پدرانشان را با خود آورده بودند اما حتی پول تعمیر و مرمت آنها را نداشتند. همانطور که گفتم عاشیقهای ما زمانی «چگور» میزندند، اما این ساز پس از مدتی کنار رفت و جای آن را کمانچه و گاه تار و سهتار گرفت که قشقاییها این سازها را نیز به نوعی بومی خودشان کردند. البته در قزاقستان نمونه «چگور» را دیدهام.
و بعد چه اتفاقی افتاد و ساز عاشیقهای گروهتان چگونه تامین شد؟
آقای محمدرضا درویشی در تهیه ساز به ما کمک کرد و دو کمانچه نیز با همکاری آقای شهاب اولیا و آقای نعیمایی که در آن زمان ریاست انجمن موسیقی را برعهده داشتند، تهیه شد. تمرینها آغاز شد و پس از آن با کمک سازمان عشایر که مهمانسرایی را به ما اختصاص داده بود عدهای را دعوت کردیم. باور کنید زمانی که آن عاشیقها روی صحنه به اجرا پرداختند من و آقای اولیا پشت صحنه گریه میکردیم. آنها حتی ساز نداشتند و حال داشتند اجرا میکردند و از اجرایشان استقبال خوبی به عمل آمد که اتفاق بسیار خوبی بود.
پس از آن هنرمندان قشقایی بازهم به اجرای برنامه پرداختند؟
بله. آقای هوشنگ جاوید جشنوارهای را راه انداخته بود که من قشقاییها را در آن رویداد به روی صحنه بردم.
ایل قشقایی در گذشته فعالیتهای موسیقایی بیشتری داشت یا الان؟
در مقطعی هنرمندان و اهالی موسیقی ایل تعدادشان زیاد نبود و آنها نیز در خانه ساز میزنند. یادم هست آن زمان فقط زندهیاد فرود گرگینپور ساز میزد آن هم در خانه. اما در حال حاضر هر طایفه چند گروه موسیقی دارد.
ایل قشقایی چند طایفه دارد؟
کلا قشقاییها پنج طایفه بزرگ هستند. گویا پیشتر اجازه نداشتهاند به ساز دست بزنند، اما حال اینگونه نیست. البته توضیح درباره این مقوله زمان بیشتری میطلبد؛ اما در کل موسیقیدانان قشقایی دو گروه هستند، عادی و حرفهای. که حرفهایها همانطور که گفتم به سه گروه «عاشیقها»، «چنگیها»، «ساربانها و چوپانها» تقسیم میشوند. چنگیها سرنا و کرنا و نقاره میزنند و ساربانها و چوپانها نیز نی مینوازند و صدای بسیار رسایی دارند. درباره عاشیقها نیز که توضیح دادم.
این دستهبندی هنوز وجود دارد و چوپانها، ساربانها، عاشیقها و چنگیها همچنان به رویه قبلی ادامه میدهند؟
بله. آنهایی که دور از شهر زندگی میکنند، هنوز در کارهای روزمرهای چون مشکزنی و دیگر امور از موسیقی استفاده میکنند و لالایی میخوانند.
به جز شما افراد کمی درباره لالاییهای ایل قشقایی به پژوهش و تحقیق پرداختهاند. چرا افراد کمی به سراغ این گونه قدیمی و مهجور میروند و این مقوله در حال حاضر چه وضعیتی دارد؟
لالایی مبحث مفصلی است. همانطور که گفتید و میدانید من بر روی آن لالاییها خیلی کار کردهام. به هرحال پرداختن به این مقوله سواد موسیقایی و علاقه بسیار میخواهد و به همین دلیل است که افراد کمی به سراغ آن میروند. خوشبختانه این بخش نسبت به گذشته وضعیت بهتری پیدا کرده است.
تقدیر از پروین بهمنی در سومین دوره از جشنواره موسیقی نواحی و آیینی
چه شد به سراغ لالاییها رفتید و از چند سالگی به آن توجه نشان دادید؟
از همان ابتدا به واسطه حضورم در ایل گوشم با لالاییها آشنا بود. اما 11 ساله بودم که به طور جزییتر با با لالایی و لالاییخوانی آشنا شدم.
اساس و محور لالاییهای ایل قشقایی چیست؟
به طور کلی، لالایی مانند داستان است. یعنی در پس آن، اتفاقهایی رخ داده که باعث به وجود آمدن و شکل گرفتنش شده است. من آنها را از جاهای مختلف جمع آوری کردم و به آنها پرداختم.
شما در محافل رسمی و کنسرتها همواره با لباس ایل قشقایی حضور یافتهاید و میتوان گفت با این کار تا حدودی از فراموش شدن آن لباسهای پرکنتراست جلوگیری کردهاید.
لباسهای زنان قشقایی که بسیار زیباست در حال از بین رفتن بود که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. بله درست است از گذشته تاکنون در اغلب استانها و در کنسرتهای خارجی و هر محفل و مجلس دیگر، لباس قشقایی پوشیدهام تا این سوال را از من بپرسند که لباسم متعلق به کجاست و من نیز توضیحات لازم را ارائه دهم. به طور کلی، رنگ عنصر مهمی است و قشقاییها در ییلاق و قشلاق و حد فاصل این دو، با رنگهای مختلف مواجه میشدهاند. به همین دلیل رنگ برای آنها بسیار مهم است که اتفاقا در این بخش بسیار پیشرفت کردهاند.
این تنوع رنگ بر موسیقی ایل قشقایی تاثیر گذاشته است؟
بله بیشک. رنگ نه تنها بر موسیقی، بلکه بر صنایع دستی و هنر فرشبافی نیز تاثیر گذاشته است. به نظرم نقشهای فرش ایل قشقایی خودش نت است و اگر به آنها نگاه کنید، میتوانید نتهای موسیقی را بر آن نقشها بیابید و ببینید.
آیا آن لالاییها و مقولات مرتبط با آن در قالب آثار مکتوب ثبت شدهاند؟ یعنی اگر کسی به دنبال جزییات آن باشد میتواند آنها را در کتابی بیابد؟
بله وجود دارد. اما افراد زیادی آنها را در اختیار ندارند.
در حال حاضر مشغول چه کارهایی هستید؟
سه اثر آماده دارم که اگر بیماری نبودم تا به حال چاپ شده بودند. آقای درویشی به من لطف دارند و انسانی واقعی هستند و همواره به من کمک کردهاند. حتی کتاب بیوگرافی هنرمندان قشقایی مدتی دست ایشان بود. این اثر پس از ویراستاری منتشر خواهد شد.