خبرگزاری کار ایران

استاد دانشگاه ییل:

جبرگرایان، فیلسوف ایرانی را مرتد می‌دانستند/ سخت‌گیری‌های متکلمان باعث شد بوعلی به زبان رمز و تمثیل سخن بگوید

جبرگرایان، فیلسوف ایرانی را مرتد می‌دانستند/ سخت‌گیری‌های متکلمان باعث شد بوعلی به زبان رمز و تمثیل سخن بگوید
کد خبر : ۷۹۲۴۷۸

دکتر دان فاینالدی معتقد است که ابن سینا، به عنوان یک فیلسوف ایرانی، در تداوم روح متافیزیک یونانی و مقدم بر روح متافیزیک در پدیدار ایدئالیسم آلمانی است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان سده‌های میانی‌ست که علاوه بر جایگاه والایی که در سنت حکمی ـ فلسفی ایران دارد، به علت داشتن اندیشه‌هایی که امروزه در قالب‌های پدیدارشناسی، معرفت‌شناسی، اسطوره‌شناسی و هستی‌شناسی دسته‌بندی می‌شوند، واجد دستگاهی فلسفی‌ست که هم فیلسوفان غیرایرانی دوران قدیم، نظیر ابن رشد و ابن میمون متاثر از دیدگاه‌های فلسفی او بودند و هم فیلسوفان متاخر دوران جدید، نظیر هانری کربن و لئو اشتراوس، جای خالی تفسیر دقیق اندیشه‌های این فیلسوف را نشانه گرفتند و خود دست به کار پر کردن این واجب هرمنوتیکال شدند. افرادی همچون سهروردی، حکمت متعالیه ابوعلی سینا را، آمیزه‌ای از حکمت در ایران باستان، در تلفیق مجتهدانه با فلسفه افلاطون و ارسطو بر بستری از اندیشه‌ورزی اسلامی می‌دانست و معتقد بود که این اندیشه آنچنان که مورد نقد افرادی چون فخررازی و غزالی، فهم نشده و نقدهای این افراد، قشری و ظاهربینانه است و برای فهم این فلسفه، به کشف‌المحجوب (پدیدارشناسی)، نیاز است. دکتر دان فاینالدی، استاد مطالعات فرهنگی و ایرانشناسی دپارتمان شرق‌شناسی دانشگاه ییل، معتقد است که باید بنیان‌های اندیشه متافیزیک بوعلی سینا را دوباره بازخوانی کرد زیرا وی فهم مفصل‌تری از اندیشه‌های فیلسوفان یونان باستان دارد و غرب اگر می‌خواهد که در رابطه با بنیان‌های اندیشگی خود بازاندیشی کند، ناگزیر از بازخوانی بوعلی سینا خواهد بود. مشروح گفتگوی ایلنا با وی را از نظر می‌گذرانید.

چه ویژگی‌هایی در ساختمان اندیشه متافیزیکی بوعلی سینا وجود دارد که او را همچنان بعد از گذشت هزارسال از زمان تولدش، سالم و مهم نشان می‌دهد؟

اجزای بسیار مهمی از ساختمان متافیزیک ابوعلی سینا، مبتنی بر ساختارهای ارسطویی و البته، نئوافلاطونی‌ست! با این حال باید بدانید که اصل ساختمان، یک چیز منحصر به فرد است و فقط متعلق به خود اوست. هرچند او تاثیرات زیادی هم از فارابی پذیرفته است. این فیلسوف در کتاب شفا می‌گوید: «آنچه که من یافته‌‌ام در آثار پیشینیان نبوده است و بدانید اگر چیزی یافت شود (پدیدار شود)، و در همان مکان پیدا نشود و در مکان دیگری پیدا شود، آن چیز تغییر نخواهد کرد!» این اصل در دیدگاه ابن سینا، همان است که هگل و شلینگ به عنوان «روح» مورد اشاره قرار دادند! این روح سرگردان متافیزیک اصیل، یک بار سر از یونان در می‌آورد و بار دیگر از ایران و اکنون از ایدئالیسم آلمانی! او با اینکه در آثار پیشینیانش تامل بسیار زیادی می‌کند اما به شدت متکی به نظرات خودش بوده و حتی از فارابی هم که اثرات فراوانی گرفته بود، بهره برد اما نظام منطق، الهیات و متافیزیک مستقل خودش را بنیان‌‌گذاری کرد. اندیشه او در سده‌های میانی، بسیار مترقی بود و باعث شده بود که در برابر متکلمان اسلامی، مثل غزالی و فخر رازی هم ایستادگی کند چون آن افراد به دنبال فقهی کردن و شرعی کردن هرگونه فکر و فلسفه‌ای بودند.

ایده «رهایی» که فارابی مطرح می‌کند و در فلسفه ابن سینا متحول می‌شود، دقیقا چه موضوعاتی را دربرمی‌گیرد که آن را مهم جلوه می‌دهد؟

 طرح رهایی در اندیشه‌های فارابی به خودی خود یک پروژه بزرگ است و فارابی با توجه به اثری که از ارسطو پذیرفته بود اما ابن سینا اصلاحات اساسی در رابطه با این پروژه شروع کرد و ترسیم دقیق‌تری از نزول موجودات توسط خداوند را مطرح می‌کند و به تمایزات میان جوهر و وجود را به خوبی تفکیک می‌کند. بنابر این باید بگوییم دو طرح مجزای نزدیک به هم در این زمینه وجود دارد! تلاش ابن‌سینا برای ترسیم مسیر تکاملی روح به معنای پدیدارشناسانه آن، سعادت در این دنیا و دنیای دیگری (آخرت) را مورد تعقیب قرار می‌داد و بسیار جامع‌تر از ایده فارابی بود. آموزه‌های ابن سینا در آن ایده‌هایی که به صورت تمثیلی از آفرینش و معنای جهان عرضه می‌کند و سهروردی نیز بعدها از او دنباله‌روی می‌کند، بسیار جذاب و بحث‌‌برانگیز  است و باعث شد تا با دیدگاه‌های متکلمان و دانشمندان دینی (فقیهان)، در رابطه با پیدایش جهان، دچار ناسازگاری بشود! دیدگاه ابن‌سینا در رابطه با «منشاء» آفرینش و هدف نهایی «الهیات»، به قدری با این دیدگاه‌های جبرگرایانه در تضاد بود که بسیاری از آن‌ها او را مرتد اعلام کردند. ابن سینا در این زمینه دیدگاه‌های اتمیستی یونانی‌‌ها را به شدت رد می‌کند و این در حالی‌ست که در سراسر دنیا، او را به عنوان یک فیلسوف مشایی می‌شناسند.

تمثیلات عرفانی ابن‌سینا، تا چه اندازه پدیدارشناسانه بود و تا چه حد، ریشه در نمادباوری این فیلسوف داشت؟

 تمثیلات عرفانی ابن‌سینا، موضوع مورد علاقه هانری کربن، فیلسوف معاصر فرانسوی بود. او معتقد بود که فیلسوف فقط به زمانه خودش تعلق ندارد و باید بتواند، ژرفای مطالب مدنظرش را به زبانی متفاوت از عصر خودش، به شکل یک گنج برای آیندگان به امانت بگذارد! تمثیل‌های عرفانی این فیلسوف هم، برگرفته از تمثیل‌های ایرانیان پیش از اسلام بود که او معنایش را فهمید و این امانت را به سهروردی سپرد تا او با تفصیل بیشتری به این تمثیل‌ها بپردازد و به نظر من، حی بن یقظان، نامه پرنده (رسالة‌الطیر) و سلامان و ابسال، تمثیل‌های داستانی هستند که در سنت هرمسی (هرمنوتیک) غربی هم، قابل فهم است و نیاز به پدیدارشناسی گسترده دارد. به این موضوع، این راهم اضافه کنید که سخت‌گیری‌های دینی و حملات شدید متکلمان، باعث شد تا او به زبان رمزآلود تمثیل سخن بگوید و این هیچ ارتباطی با نمادباوری به مفهوم امروزین آن ندارد!

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز