خبرگزاری کار ایران

استاد دانشگاه هومبولت آلمان مطرح کرد:

غرب نیازمند گفت‌وگو با فرهنگ‌های دیگر است/ درس‌های زیادی از تمدن‌های دیگر برای غرب وجود دارد/ همه فرهنگ‌ها برای بقا باید گفت‌وگو کنند

غرب نیازمند گفت‌وگو با فرهنگ‌های دیگر است/ درس‌های زیادی از تمدن‌های دیگر برای غرب وجود دارد/ همه فرهنگ‌ها برای بقا باید گفت‌وگو کنند
کد خبر : ۷۸۵۳۱۰

پروفسور «بویکه ربوین» معتقد است: گفت‌وگوهای میان‌فرهنگی، باعث یادگیری و به اشتراک گذاشتن دستاوردهای فرهنگی و تمدنی ملل مختلف می‌شود و کشورها باید در فضایی برابر از یکدیگر، در حوزه فرهنگ بیاموزند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، بیش از پنج سده از آغاز و بسط استعمار و استثمار غرب در سراسر جهان می‌گذرد و کمتر از یک سده از پایان عصر استعمار و پیدایش موج انقلاب‌های ضدغربی. با این حال زمان چندانی از توجه غرب به داشته‌های فرهنگی دیگر سرزمین‌های غیراروپایی نمی‌گذرد و در بسیاری از مراکز پژوهشی مطالعات فرهنگی و مردم‌شناسی در غرب به این نتیجه رسیده‌اند که باید در نتایج و دستاوردها و البته پیشینه فرهنگی سرزمین‌های شرقی و کشورهای کمتر توسعه‌یافته که موسوم به کشورهای «جنوب» هستند، تاملات و تحقیقات گسترده‌تری را روا بدارند. زمانی نسبتا طولانی گذشت تا غربی‌ها به این نکته التفات کنند که در سرزمین‌های آسیایی، از بین‌النهرین تا سینای غربی و از آناتولی تا مرزهای ایرانشهر، از شبه قاره هند تا حوزه فرهنگی و تمدنی چین، گنجینه‌های عظیمی از تمدن و فرهنگ وجود دارد که سرشار از منابع حکمی و فلسفی برای آموختن هستند؛ فرهنگ‌های توتمیک آفریقایی و فرهنگ‌های تابومحور آمریکای لاتین که آمیختگی‌های گسترده‌ای نیز با فرهنگ لاتینیک دارد، درس‌های قابل توجهی برای فرهنگ غربی دارد که باید از موضع روبرو و نه با نگاهی از بالا به پایین، به مطالعه آن‌ها بپردازد.

پروفسور «بویکه ربوین»، استاد رشته مطالعات اجتماعی دانشگاه هومبولت برلین (که سابقه دو مرتبه سفر به ایران را نیز دارد) در رابطه با نتایج دستاوردهای مطالعاتی خود در این زمینه، با ایلنا گفتگو کرده است.

چه نتیجه‌ و دستاوردی از گفتگوی میان فرهنگ‌های مختلف حاصل می‌شود؟ انتقال مفاهیم درون‌فرهنگی از مسیر گفتگو یا ترجمه، به فرهنگ‌های متفاوت میسر است؟

هر فرهنگ و تمدنی در مسیر تاریخی خود که به امروز رسیده است، پیرامون نسبت و ارتباط خود با محیطش، تاملاتی داشته و در دستاوردهای مادی و معنوی انباشته شده تاریخی‌اش نیز، خودش را نشان می‌دهد. با توجه به اینکه اقلیم‌های گوناگونی در جهان وجود دارد و در نتیجه، نگاه‌های مردم درون آن فرهنگ‌ها، متناسب با جغرافیای تاریخی‌شان شکل گرفته است، پس نمی‌شود انتظار داشته باشیم که تمام دستاوردهای مهم فرهنگی و مادی جهان، متعلق به یک یا چند تمدن و حوزه تمدنی خاص باشد. باید در کنار یکدیگر، دانشگاهیان و نخبگان ملت‌های مختلفی که به جنبه‌های متفاوت یک فرهنگ آشنایی یا تسلط دارند، به گفتگو بپردازند و دستاوردهایشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. این سیاره خاکی متعلق به تمامی ساکنان آن است و همه باید در بهبود وضعیت جهان سهیم باشند و در عین حال می‌توانند به داشته‌ها و دستاوردهای فرهنگی و تاریخی خودشان هم افتخار کنند. به نظرم می‌شود از طریق گفتگو، راه‌های مختلفی برای انتقال و مبادله دستاوردهای فرهنگی میان ملل داشته باشیم. این دستاوردها می‌توانند یکسری از داستان‌های فولکلوریک آغاز شود و به پیشرفت‌های فلسفی یک ملت بازگردد.

 مرکزگرایی فرهنگی و هژمونیک غربی، با محوریت فرهنگ آنگلوساکسون و نظام حقوقی رومی ـ ژرمن در پیشتازی فرهنگ غرب در گذشته، چه تاثیری بر جلب اعتماد کشورهای دیگر برای قرار گرفتن در مسیر گفتگوهای میان‌فرهنگی دارد؟

غرب در دوران استعمار، حداکثر افراط و زیاده‌روی را در قبال کشورهای مختلف مستعمره و اشغال شده به کار گرفت و این باعث شد که بسیاری از دستاوردهای انباشته شده تاریخی، تمدنی و فرهنگی و حتی دینی این کشورها از بین برود و یا دچار تخریب و آسیب‌دیدگی شدیدی بشود. این کشورها، چه در سطوح سیاستمداران و چه در سطوح دانشگاهیان، بدبینی سرسختانه‌ای نسبت به فرآیند گفتگو با مراکز مطالعات میان‌فرهنگی دارند و شما می‌توانید نمودهای آن را در دولت ـ ملت‌های آمریکای لاتین، شاخ آفریقا و برخی از کشورهای تاریخی آسیایی ببینید.

من از نظر تاریخی و حتی سیاسی و تجاری، کاملا با این ملت‌ها همدلی می‌کنم و بابت آنچه که در گذشته اتفاق افتاده ابراز تاسف می‌کنم اما گفتگو در هر حالتی یک ابزار پیش‌برنده است. به همین دلیل به تمام دانشگاهیان و نخبگان این کشورها می‌گویم که برای شناساندن کشورهایشان از فرصت گفتگو استفاده کنند. گفتگو باعث می‌شود که سوژه‌های سینمایی و نمایشی و موسیقایی، به وجود بیاید و کشورها از این فرصت استفاده کنند، در گالری‌های مهم دنیا حضور داشته باشند و اشیای تاریخی و آثار هنری‌شان را در گالری‌ها و موزه‌های بزرگ مثل متروپلتین، مادام تسو و موزه لوور نمایش بدهند! سرعت تحولات فرهنگی در جهان اینترنتی ما، بسیار زیاد است و کسی منتظر بازخوانی توانایی هویت و دستاوردهای تمدنی ملت‌های «جنوب» نمی‌ماند. این باعث می‌شود که این کشورها بیشتر از گذشته با دشواری برای حفظ فرهنگ‌هایشان مواجه شوند.

 چه مزیت‌هایی برای دنیای مرکزگرا و توسعه‌یافته، در گفتگوهای میان فرهنگی با آن سرزمین‌هایی‌ست که شما به آن‌ها «جنوب فرهنگی» می‌گویید؟

فرهنگ در جهان، دیگر مرکزیت خود از محورهای قدرت پیشین را از دست داده است و ملت‌های مختلف، با عطش بسیار بیشتری به سمت حفظ داشته‌های فرهنگی خودشان تلاش می‌کنند. به همین دلیل نمی‌شود با ادبیات فرهنگی مرکزگرا در رابطه با این کشورها، آن‌ها را به گفتگو فراخواند. دنیا در شرایط کنونی به گفتگوهای هرچه بیشتر نیاز دارد و این امکان برای این کشورها بیش از پیش فراهم شده است.

تعبیر جنوب فرهنگی را من در مقابل «اتوپیای شرقی» ادوارد سعید به‌کار بردم. می‌دانید که از اواخر دهه شصت قرن گذشته میلادی، کشورها را با توجه به ظرفیت‌های اقتصادی (و نه وابستگی‌های سسیاسی و ایدئولوژیکی‌شان)، در دو دوسته کشورهای شمال و جنوب قرار دادند و کشورهای جنوب، بیشتر به کشورهای توسعه نیافته اطلاق می‌شد. با توجه به اینکه نگاه غالب در جهان، هنوز با توجه به مناسبات اقتصادی تعریف می‌شود، نگاه مبتنی بر جنوب فرهنگی، شاید ادبیاتی نزدیک به ادبیات اقتصادی داشته باشد با این حال، نوعی دعوت به کمک برای همکاری و گفتگو با این کشورها را در درون خود دارد.

کشورهای مرکزی یا شمال، بعد از حدود چند قرن، متوجه شدند که می‌توانند در بکارگیری منابع اقتصادی مختلف کشورهای جنوب، از مسیر تعامل وارد شوند و نیازهای خود را با شکلی غیراستعماری و متمدنانه، از این کشورها تامین کنند؛ در شرایط حاضر نیز، کشورهای غربی می‌توانند بخش‌های اساسی و جدی از نیازها و خلاءهای فرهنگی خود را در گفتگو با کشورهای جنوب فرهنگی تامین کنند و دست از تحقیر و یا نادیده گرفتن این کشورها بردارند. این برای همه جهانیان مفید خواهد بود و باعث کاهش تنش‌های مختلف جهانی خواهد شد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز