در مراسم تجلیل از حمید سهیلی مطرح شد؛
سینمای مستند برای برخی کارگردانها بهانهایست تا حرفهای دیگری بزنند
مراسم نکوداشت حمید سهیلی (مستندساز) با حضور اهالی سینما و رسانه در خانه سینما برگزار شد.
به گزارش ایلنا، همایون امامی که اجرای برنامه را برعهده داشت با اشاره به فرازهای از زندگی هنری و شخصی حمید سهیلی گفت: «این مستندساز بیش از چهل سال به فرهنگ و هنر سرزمین ما یاری رسانده و این نکتهای است که شاید تنها به گفتن ساده باشد. وقتی فعالیتهای فرهنگی و سینمایی این فیلمساز را ارزیابی میکنیم تازه متوجه میشویم چه گوهر بیبدیل و گرانبهایی را در کنار خود داریم و به همین خاطر چهقدر باید خداوند را شاکر باشیم.»
پیروز کلانتری نیز با اشاره به عمده فعالیتهای حمید سهیلی در سالهای پس از انقلاب که به گفتهی او به ایجاد فضای مناسبی برای فعالیتهای این فیلمساز منجر شده بود، گفت: «سینما برای سهیلی ابزاری است تا به وسیلهی آن موضوع فیلمهای خود و همچنین جهان تاریخی ما را به درستی ثبت کند. به گونهای که به عنوان یک مرجع دقیق و قابل استناد در دسترس ما و همچنین آیندگان قرار گیرد.»
وی سپس مجموعهی «معماری ایرانی» را «بخش کوچکی از حجم مفصل کارهای این مستندساز» توصیف کرد و افزود: «این مجموعه که در آغاز دههی 1370 از تلویزیون پخش میشد و من خودم جزء بینندگان پر و پا قرص آن بودم، برای این فیلمساز بهانهای بود تا در فضای مورد علاقهی خود بماند و این کار را به صورت مستمر انجام دهد. در حال حاضر میتوان گفت آنچه که او از خود به یادگار گذاشته اصلاً محصول کوچکی نیست و همچنان میتوان آن فیلمها را دید و با آنها ارتباط برقرار کرد.»
کلانتری همچنین گفت: «زمانی که حمید سهیلی آن مجموعهها را میساخت، بین مستندسازها به عنوان یک آقا شناخته میشد و این تشخص، جدا از نوع پوشش این فیلمساز، در حضور و یگانگی او در مقایسه با جمع هم دیده میشد.»
آیدین آغداشلو دیگر سخنران این مراسم با اشاره به امکانپذیر نبودن «ثبت واقعیت محض» در فیلمهای مستند گفت: «زمانی با عباس کیارستمی دربارهی فیلمهای او و دلبستگیاش به مستندگونه بودن آثارش صحبت میکردیم اینکه اگر تغییری در موقعیت دوربین ایجاد شود واقعیت نیز تغییر میکند.»
آغداشلو افزود: «از سوی دیگر سینمای مستند برای برخی کارگردانها بهانهای بوده تا از این طریق حرفهای دیگری بزنند. در این زمینه میتوان به ابراهیم گلستان و مستند «موج و مرجان و خارا» یا هژیر داریوش و فیلم «گود مقدس» اشاره کرد که اصلاً دربارهی چیز دیگری بود.»
وی گفت: «گمان میکنم سینمای مستند حمید سهیلی در جای درستتری حرکت میکند و در حالی که تا حد توان خود سعی میکند موضوعها را درست ثبت کند، معنایی را هم دنبال میکند. حمید سهیلی خوب راه رفته و درست کار کرده؛ و از آنجا که سالها با او دوستی کردهام ترجیح میدهم بعد از رفتنام او یکی از کسانی باشد که دربارهی من حرف بزند.
وی گفت: «وقتی به دههی شصت برمیگردم میبینم کار او چه دشوار بوده؛ و شاید اگر الآن میخواست این فیلمها را بسازد کار او دشوارتر هم میشد. چراکه تلویزیونِ آن زمان دنبال آن بود که بخواهد چیزهایی را از فرهنگ و ساختار این سرزمین ثبت کند اما الآن دیگر فکر نمیکنم چنین اعتنایی وجود داشته باشد.»
آغداشلو سپس «مجموعه مستند حمید سهیلی دربارهی نقاشی ایرانی» را «یک کلاس درس قابل اعتنا و همچنین تاریخ مفید و فشردهای از این هنر» توصیف کرد و افزود: «خوشبختانه فیلمهای او از سلامت محض برخوردار است؛ و این، ریشه در سلامت ذهنی، درستکاری و فروتنی خود او دارد. چنین فیلمساز هنرمندی در تاریخ معاصر ما خیلی حضور نداشته و این در حالی است که در اغلب موارد، منیّتها جایی برای نگاه کاونده و کشفکننده نمیگذارد.»
ارد عطارپور کارشناس فرهنگی و مستندساز با اشاره به نقطهی آغاز آشنایی خود و حمید سهیلی گفت: «من همواره پایمردی ایشان را تحسین کردهام. پایمردی خاصی که نه تنها در سلوک و اخلاق و رفتار او بلکه در شیوهی کار ایشان هم دیده میشود.»
وی گفت: «پرداختن به چنین سوژهای که میتوان گفت یکی از مهمترین مجموعههای تاریخی است مورد پذیرش خیلی از فیلمسازها هم نبود و آنها حتی همکارانی را که در این زمینهها کار میکردند، مورد شماتت قرار میدادند. اما حمید سهیلی توجهی به این حرفها نداشت و با قدرت به کار خود ادامه میداد.»
عطارپور افزود: «در فیلمهای او شکلی از ثبت تصویر وجود دارد که الآن به ارزش و اهمیت آن پی میبریم. متاسفانه بسیاری از بناهای تاریخی که در این مجموعه به ثبت رسیده دیگر یا وجود ندارند یا بسیار تغییر کردهاند و اگر ما بخواهیم شکل و کالبد قدیمی آنها را به دست بیاوریم همین سندهایی است که حمید سهیلی در سفرهایی که به مدت حدود یک دهه در سراسر ایران انجام داد، از خود به جا گذاشته است.»
وی همچنین گفت: «اگر حمید سهیلی کار خود را زودتر شروع کرده بود شاید این فرصت نصیب ما میشد تا از چهرههایی نظیر استاد فروزانفر تصویرهایی میدیدیم. کسانی که متاسفانه نسل امروز ما آشنایی چندانی با آنها ندارند و حضور آنها در چنین مجموعهای میتوانست جاودانه شود.»
شادمهر راستین کارشناس معماری و سینما گفت: «سال 1362 زمانی که در رشتهی معماری قبول شدم، خوشبختانه همان شبها مجموعه مستند «معماری ایرانی» از تلویزیون به نمایش درمیآمد و من این فرصت را داشتم که به نوعی از آن فیلمها سوءاستفاده کرده و هر جا باید صحبت میکردم، بیآنکه به منبع حرفهایم اشاره کنم، نکتههایش را به عنوان درکهای خودم از معماری بیان میکردم!»
وی افزود: «خیلی ممنون که ما را از دانش خود پربار کردید اما مهمترین چیزی که از شما آموختم این بود که چهگونه میتوان روشنفکر بود؛ بدون این که نگاهی از بالا به پایین داشته باشد.»
راستین همچنین گفت: «من امروز متوجه شدم شما ثبت را با سند برابر کردهاید و سند باید قابلیت ارجاع، طبقهبندی، آموزش و درک تجربی داشته باشد؛ نه درک حسی، هنری، مفهومی و تاویلی. سند به نوعی مدرک است و منِ نوعی را به درک میرساند. درحالیکه یکی از چالشهای بزرگ معماری، درک فضاست؛ و شما کاری کردید تا ما این ثبتهای قابل اعتنا را درک کنیم.»
وی در ادامهی صحبتهای خود خطاب به حمید سهیلی گفت: «بد نیست بدانید طبق مادهی 1285 قانون مدنی، هیچ نوشتهی مکتوب، دیداری و شنیداری سند نیست مگر اینکه تایید شده و در جای دیگری قابل ارائه باشد؛ و شما کاری کردید که هرکدام از بناهای تاریخی ما شناسا، متمایز و قابل ارجاع شوند. در حقیقت، شما چیزی ورای آن عکسها به کار اضافه کردید که همان روش تشخص یک روشنفکر فروتن به حساب میآید. روشی بدون اشاره به ناآگاهی مخاطب و شامل آموزش، در نهایت آرامش.»
اسماعیل میرفخرایی، همکار قدیمی حمید سهیلی و گوینده گفت: «من کلمهی مناعت طبع را با حمید سهیلی تجربه کردم. در سالهای آغاز انقلاب و زمانی که از شرایط خانهنشینی دلخور بودم حمید سهیلی کسی بود که مرا به کار دعوت کرد. وقتی در استودیو گلستان به دیدارش رفتم یکی دو قطعه از کارهای او را دیدم که هنوز آماده نبود اما من را کاملاً مسخ کرد و کاری کرد تا در سفرهای سهیلی همراه او باشم.»
سیدمحمد بهشتی نیز با اشاره به تفاوتهای موجود در بناهای تاریخی حافظیه و سعدیهی شیراز گفت: «با وجود این که بنای سعدیه توسط یک معمار ایرانی (محسن فروغی) ساخته شده اما اغلب مردم، بنای حافظیه (که توسط آندره گودار ساخته شده) را بیشتر دوست دارند؛ و این ریشه در ارتباط عمیق و طولانی این معمار فرانسوی با معماری ایرانی دارد.»
حمید سهیلی تنها در یک جمله گفت: «امشب خاطرهی فیلمهایی که در گذشته ساخته بودم برایم زنده شد و ممنونم که به این مراسم تشریف آوردید.»
همسر سهیلی نیز با اشاره به دشواریهای تولید مجموعه مستند «معماری ایرانی» گفت: «آقای سهیلی در طول تولید این مجموعه، از مادر خود نیز مراقبت میکرد و ساخته شدن این مجموعه، یادآور پشتیبانی و حمایتهای ایشان از اعضای خانوادهی ماست.»
وی افزود: «افتخار میکنم که در کنار ایشان بزرگ شدم. خامیهایی بود که در طول زندگیمان گذشت و قوام پیدا کردیم. خوشحالم که کنار هم هستیم و امیدوارم آقای سهیلی پس از بهبودی، پروژهی بعدی خود که موضوع آن دربارهی کاشان است را هرچه سریعتر آغاز کند.»
رئیس انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند نیز به نمایندگی از اعضای انجمن متنی را قرائت کرد که در آن آمده بود «خوشحالیم میزبان مردی هستیم که پس از سفرهای فراوان، رهاورد ارزشمند خود را بیهیچ چشمداشتی با ما قسمت کرد و فرهنگ این سرزمین را از خوان هنرش بهرهمند ساخت. باید دلی بزرگ داشت و دستی گشاده و پایی استوار تا چهار دهه، چهل سال، دم نزنی و پیوسته آثاری بیافرینی.»
در بخش دیگری از متن آمده بود: «از خودگذشتگی میخواهد چهل سال در فضای مهجور سینمای مستند از شهری به شهری هجرت کنی تا بر شهرت فرهنگی سرزمینت بیفزایی. بردباری میخواهد تا چهل سال ناسازگاریها را تحمل کنی و با کمترینها بسازی و بسوزی تا فرهنگ این سرزمین، فروزان باشد.»
سپس محسن استادعلی از فرهاد ورهرام برای اهدای نشان عالی انجمن به آقای سهیلی دعوت کرد تا روی سن بیایند و اهدای نشان عالی انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند پایانبخش این مراسم بود.