گفتوگو با کارگردان فیلم موج اف ام ردیف ۴۸؛
در مدیریت فرهنگی کشور جسارت وجود ندارد/ عدم اعتقاد به خرد جمعی باعث سانسور میشود
کیارش اسدیزاده معتقد است که در مدیریت فرهنگی کشور جسارت وجود ندارد و به صورت کلی مدیران حاضر به این جسارت نیستند که مخاطب را در مقابل مسائل روز قرار بدهند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، کیارش اسدیزاده با سومین فیلم سینمایی خود به نام موج اف ام ردیف 48 در سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور پیدا کرده است. این فیلم به مسئله رسانه و گفتگو در جامعه امروز میپردازد. به مناسبت نمایش این فیلم که با استقبال منتقدان و اهالی رسانه روبرو شده، با کارگردانش گفتوگو کردیم.
ایده فیلم چگونه شکل گرفت زیرا داستان فیلم موج اف ام ردیف 48 از جمله ماجراهایی نیست که بتوان در صفحات روزنامهها یا سطح جامعه آن را یافت؟
قصه فیلم واقعی نیست البته به لحاظ فنی آنچه در فیلم رخ داده با توجه به تکنولوژیهای امروز امکانپذیر است ایده این فیلم از زمانی شکل گرفت که من حدود سه سال پیش به برنامههای رادیویی بسیار گوش میدادم و بیشتر برنامههایی را میشنیدم که شکل جنگ و مجله داشتند و به مسائل روز میپرداختند و بعد از آنکه ایده فیلمنامه شکل گرفت آن را با طوفان مهردادیان که سالها در رادیو کار میکرد مطرح کردم و باهم نگارش فیلمنامه را آغاز کردیم.
فیلم نشان میدهد که رادیو به عنوان یک رسانه فراگیر و جزئی از رسانه ملی آنچه که باید بگوید را بیان نمیکند و به نوعی حرف مردم را نمیزند. امکان داشت که در این فیلم انتقادات شدیدتری به رادیو مطرح شود اما این مساله رخ نداده است.
هدف اصلی من از ساخت این فیلم الزاما صداوسیما و انتقاد از رسانه ملی نیست. ما در جامعهای زندگی میکنیم که در همه ابعاد و شکلهای مختلف اعم از صداوسیما، اینترنت، روزنامه و فضای مجازی هر کسی که تریبونی در دست دارد، اصولا بسیاری از حرفها را بیان نمیکنند البته این به این معنی نیست که مسائل را غیرواقعی بیان میکنند و یا حذف میکنند بلکه بسیاری از حرفها گفته نمیشود آن هم به دلیل تابوهای غلطی که در جامعه وجود دارد. درحالیکه بعد از یک دورهای وقتی حرفی که گفته نشده بیان میشود متوجه میشویم که هیچ اتفاقی رخ نداده است. امروز متاسفانه در جهان راهحل اول برای حل مشکلات، جنگ و مجادله است و من در این فیلم تلاش کردم بگویم که با گفتوگو و تعامل میتوان بسیاری را مشکلات را حل کرد و گفتوگو سوپاپ اطمینانی برای هر جامعهای است. اگر فلش این فیلم به سمت صداوسیما و رسانه ملی رفته است فقط بهانه است تا بحث اصلی که لزوم گفتوگوست، مطرح شود.
نکته قابل توجه در این فیلم این است که قبل از آنکه از بیرون رادیو به آن هجمهای صورت بگیرد در درون این رسانه بین مدیران و گویندگان اختلافاتی وجود دارد و مدیران رادیو با کارمندان خود نمیتوانند به یک فهم مشترک برسند؟
نبود تفاهم و درک مشترک یک معضل بزرگ جهانی است که از جزئیترین بخشهای جامعه تا کلانترین آنها وجود دارد و حتی ممکن است من فیلمساز با گروهم نیز به یک فهم درست نرسیم و دلیل آن این است که اصولا تعامل و گفتوگو در جامعه ما نهادینه نشده است و ما در هر پوزیشنی که قرار میگیریم میخواهیم فقط حرف خودمان باشد و زمانی که به قدرت میرسیم به هیچ عنوان به حرف دیگران گوش نمیکنیم.
فیلم به مساله سانسور اشاره میکند آیا سانسور نیز به نوعی نتیجه نبود گفتوگوست یا دلایل دیگری دارد؟
وقتی شما به عنوان مدیر یک رسانه (اعم از رادیو، تلویزیون، خبرگزاری، روزنامه) مخاطب را در معرض یکسری از اتفاقات قرار نمیدهید و همچنین بخشی از اطلاعات را به او نمیدهید ناخودآگاه ترس از واکنش مخاطب در صورت دیدن و شنیدن آنچه که شما نمیخواستید بداند به سراغتان میآید. وقتی شما به عنوان یک مدیر پشت میز به خرد جمعی اعتقاد ندارید و احساس میکنید که اگر مطلبی را منتشر و یا برنامهای را پخش کنید، باعث شود آگاهی به مخاطب بدهد که بر علیه شما دست به شورش بزنند، طبیعی است که پای سانسور وسط بیاید. به همین دلیل ما شاهد هستیم که در مدیریت فرهنگی کشور جسارت وجود ندارد و به صورت کلی مدیران حاضر به این جسارت نیستند که مخاطب را در مقابل مسائل روز قرار بدهند.
فیلم قابلیت این را دارد که دو جهتگیری را در پیش بگیرد اول تبدیل بشود به یک فیلم پلیسی و گروگانگیری و دوم آنکه تبدیل به یک فیلم سیاسی بشود اما شما عمدا از این دو مساله خودداری کردید؟
فیلمی که به نمایش درآمد با فیلمنامهای که ما به وزارت ارشاد ارائه کرده بودیم و بعد ساختیم هیچ تفاوتی ندارد و ممیزی نشده است. از ابتدا که من میخواستم این فیلم را بسازم رویکردم صرفا بحث رسانه بود و اصلا دنبال وجه پلیسی و امنیتی و همچنین وجه سیاسی برای این فیلم نبودم و نمیخواستم شکل اپوزیسیون بگیرد. وجه پلیسی به هیچ عنوان مورد علاقه من نیست و اگر نیز شکل اپوزیسیون میگرفت احتمال داشت انگهایی دیگری به فیلم بخورد که من اصلا با آن موافق نبودم و تلاش کردم به نوعی نجیبانه حرفم را بزنم زیرا معتقدم اگر ما به دنبال اصلاح شرایط جامعه هستیم نباید فضای جامعه را با آثاری که میسازیم تبدیل به یک فضای دوقطبی بکنیم زیرا در فضای دوقطبی اصلاحات صورت نمیگیرد. رویکرد من این بود که بگویم وقتی رسانهای مانند صداوسیما که بزرگترین تریبون در جامعه است و با پول مردم اداره میشود در دست یک گروهی قرار میگیرد آن گروه در قبال مردم و جامعه وظیفه دارد که مسائل روز را بدون سانسور مطرح کند.
در پایان فیلم فردی به گروهی که از بیرون رادیو را در دست گرفتهاند اضافه میشود که مسئول فنی اصلی رادیوست و به نوعی نفوذی است؟
واقعیت این است که ما نمیتوانیم بگوییم که همه افرادی که در یک سازمان کار میکنند افرادی هستند که از فیلترهای سخت رد شده و دیگر هیچ اشکالی ندارند بلکه در هر لحظه میتوانند تغییر کنند و نفوذی باشند و صداوسیما و رسانه ملی نیز از این مساله مستثنی نیست و نمیتوان گفت که تمام افرادی که در صداوسیما کار میکنند کاملا با این سازمان همسو هستند و اهداف و حرفهای آن را قبول دارند و هیچ کسی خلاف جهت حرکت نمیکند بلکه زمان و شرایط هر فردی را تغییر میدهد.