یادداشتی از محمدرضا مقیسه؛
سفر سیل
محمدرضا مقیسه (فعال سیلسی) در یادداشتی آنچه بر مردم سیلزده کشور میگذرد را ترسیم کرده و آن را دقایقی دهشتناک از طبیعت توصیف میکند که هرگز باورش نمیکنیم.
آنچه تاکنون (ظرف یک ماه گذشته) ازوقوع اولین سیل و پیامدهای ناشی ازآن را در اخبار و گزارشهای رسمی و غیررسمی و فضای مجازی شنیده یا مشاهده کردهاید، همه و همه را به کناری بگذارید، عزمتان را جزم کنید وبه مناطق سیل زده بویژه استان لرستان سفرکنید تا با دو دیدهی خویش ماتم عظمی اهالی سیل زده و محروم شهر و روستای این دیار کهن را از نزدیک مشاهده کنید، که گفتهاند: شنیدن کی بود مانند دیدن...
بیشک آنچه را که مشاهده خواهید کرد تنها در کمتر از دقایقی به وقوع پیوسته است. یعنی به طرفه العینی آثاری پدید آمده به پهنا ی نابودی چند هزارزندگی و به وسعت عمر هزاران انسان این دیار. به عبارتی دیگر؛ شیره و ثمره عمرشان به اندک دقایقی از هست به نیست مبدل گردید و آثار تلخش برتن افراد آسیب دیده این خطه از کشورمان، تا ته زندگی همواره همراهشان خواهد بود.
البته باید خدا را شکر کنیم و سپاس بگوئیم که همه اهالی مناطق سیل زده، زنده و جانشان از این بلا به سلامت و در امان مانده و این اتفاق دهشتناک خوشبختانه با کمترین خسارت جانی همراه بوده است. اگرچه از گلستان تا خوزستان و از خراسان تا لرستان و از سیستان تا فارس و کرمان ردی ازخطای انسانی وجود دارد و میشود آ را با چاشنی هیجان در قالب کلمات موهن نثار فرد، سازمان و دولت و... نمود، اما حکایت حوادث لرستان و بویژه پلدختر و معمولان و روستاهای اطراف آن حکایت دیگری است که مثنوی هفتاد من کاغذ طلب میکند.
تصورکنید، سیل با خروشی دهشتناک و هیبتی هیولایی از کنارتان عبورکند و شما فقط قدرت نگاه کردن داشته باشید!! و در کمال ناباوری ببینید که آب به جای حرکت افقی معمول سیرعمودی گرفته و ارتفاع هم بگیرد وآنقدر بالا و بالاتر بیاید که از وحشت و بیم جان به اجبار سربه بیابان بگذارید و در بازگشت؛ خانه و کاشانهات، با مجموع اسباب و اثاثیه که حاصل یک عمر تلاش و اندوختهات بوده است، نیست شده یا آن را فرو رفته درگل و لای ببینی و خود نیز دیواری نیابی تا تن تکیده و بیرمقات را برآن تکیه دهی و امیدت را بازیابی و به جریان زندگی بیاندیشی، و دلخوش داشته باشی که سیل کمکهای مردمی روان شده که شده، اما عمق فاجعه حکایتی دیگراست که در تداوم این گزارش بدان خواهم پرداخت.
دکتر مصطفی خانقلی درباره سیل استان لرستان میگوید: لرستان به لحاظ اقلیمی و وسعت سرزمینی، جمعیت و تنوع طوایف از قوم دلاور ،صبور و فهیم لر، تاریخ وفرهنگ و هنر، و خاستگاه تمدنی در شریان تاریخ و...شرایط و ویژگیهای خاص و منحصر به خودی دارد که بیش و کم خوانده و یا شنیدهاید.
و اینک در این سرزمین ، از زیردست نهاوند (گاماسیا)و پهن دشت بروجرد و شهر تا محدوده نسبتا وسیع و پر آب سیلاخور و چالان چولان، ازدو سوی درود متاثر از سیلاب برخاسته از دو بلندای جنوب و شمال آن در شمال شرق، و قلمرو جغرافیایی سلسله و دلفان (الشتر و نور آباد) و تمام روستاهای اطراف واقع در حاشیه سرچشمههای اولیه رود خشن، سرکش و غیرقابل مهارسیمره دروقت خروش در یک سو به سمت جنوب غربی و خرم رود به سمت جنوب در حوزه مرکزی همچنین حاشیه خرمرود در شهر خرم آباد و کوچک رودخانههای متعدد و به هم پیوسته فصلی پهنه جنوب کوههای منتهی به زاغهعلیا که در محدوده بالادست طالقان به هم پیوسته و سیلی معظم پدید میآید که به ناگاه بخشی از جاده اصلی و ترانزیتی منتهی به مدخل مرکزاستان را در سه نقطه محو و یا غیرقابل عبور میسازد، ازسویی دیگر منطقه کوهدشت و چگینی در جنوب غربی خرم آباد و روستاهای واقع در سرشاخههای اصلی کشکان و...همه و همه متاثر از ویرانگریهایی هستند که سیل ناشی از بارشهای اخیر پدید آورده است و دراین میان گاه تصور میشود ماجرا ختم شده لیکن زهی خیال باطل که تازه آغاز ماجرایی غمانگیز و زایش یک مبداء تاریخی دیگر در مصائب این سرزمین است، صرفنظر از سیمره که راهش به سمت سد سیمره و سپس به کرخه ختم میشود، دو رود خروشان کشکان و خرم رود با مجموعهای از رودهای فصلی در محدودهای در بالادست معمولان و قبل از روستاهای چم حسین در(دو آب) به هم پیوسته و قدرت خود را تمام توان در محو کامل روستاهای مسیر به رخ میکشند. حالا دیگر این رود نیست که میخروشد، رودخانه است و محل امنیتی برای آب رونده که روداش میخوانند، این روح خشن و وحشت آفرین هیولای ست که بر کالبد رود نفوذ کرده و سرعت و هیبت آن را به اژدهایی بیرحم و غضبناک مبدل نموده و حالا به خود میبالد که تا اینجا دستمایههای تمام عمر جماعتی کشاورز را بلعیده و سرمست و متکبرانه و قساوت آفرین به پیش میتازد، روستای قالبی سفلی و علیا در دو دوسویه تنگه تیر و روستاهای چم حیدر و چمرود و حتی جاده ترانزیتی مقاومسازی شده توسط مهندسان !!! نیز نمیتوانند مقاومتی داشته باشند و ناگزیر تسلیم قدرت و هیبت این سیل بنیانکن میشوند، اکنون این اژدها سرخوش و مست بربلعیدن، سرعت و خشونتاش افزون و هر بیننده ای را به وحشت میاندازد. از روستای دمرود عبورکرده و در پایین دست و در تنگه معمولان با پایههای باستانی و سترگ پل کلهر بازمانده از دوره ساسانی مواجه میشود، پایهها مانع عبوراند و خودی نشان میدهند تا بگویند ما سازههای مهندسین دوران تمدنی ایرانیم و محال است تسلیم این خروش شویم، درختان و تیرهای چوبی در بدنه پایه ها گرفتار شده و اژدهای سرکش را به رام شدن فرا می خواند آب ارتفاع میگیرد تا روزنهای برای عبوربیابد؛ به آستانه تونل کنار دست پایههای باستانی میرسد اما حجم آن به حدی است که همچنان در حال اوج است و درحال ارتفاع یافتن و دراین اثنا مردم ساکن در روستای دمرود که تا به حال هشدارها را شوخی پنداشته بودند باورشان میشود در صورت توقف توسط اژدها بلعیده خواهند شد، پس هراسان به سمت بلندیها میگریزند. حالا ارتفاع آب در پهنه ماقبل پل کلهر به بیش از ۲۰ متر رسیده و در حال عقبگرد بهسان گرد آبی خشمگین روستای دمرود را به کام خود میکشد و در پایین دست با فشاری غیرقابل وصف راه خود به سمت معمولا پیش میگیرد، سازه پل جدید ساز که قرار است به زودی به دست مقامات افتتاح گردد، مفتضحانه هر قطعهاش به سویی پرتاب میشود و اژدها دو سوی رود را در جنوب رود روستای ابراهیم آباد و درسمت شمال خود و به خصوص ضلع جنوب شهر معمولان را به کام خود می گیرد و دهشتی می آفریند و شبی خوفناک را برای اهالی که حالا نه راه پس دارند و نه راه پیش به یادگار میگذارد، و رود همچنان خروشان به درگاه افرینه محل جلوس یکی از زیباترین آبشارها و محل تلاقی رسیده و برای تلاقی با آب وارده ازآبشار وبه آغوش کشیدن آن بخشی از سازه جاده ترانزیتی را با خود همراه میسازد و مردم و اموال ساکنان افرینه و سپس روستای زورانتل و سرنجه زیودار و چم شهران و هر آنچه در مسیر است را نیز میبلعد. و این است روایت بخشی از آنچه که لرستان در این برهه به تجربه نشسته است و نباید لرستان را تنها گذاشت.
معمولان 28 فروردین 98