مجید اخشابی در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
اگر در دوره ونگوک میزیستیم، قدرمان دانسته نمیشد/ مردم بیحوصله شدهاند/ روند ممیزیها اساسا دچار اشکال است
مجید اخشابی درباره تاثیر ممیزیهای وزارت ارشاد بر کیفیت موسیقی میگوید: روند ممیزیها اساسأ دچار اشکال است. ممیزی باید منجر به تولید آثار باکیفیت شود و جلوی تولید آثار سخیف و نازل را بگیرد که اینگونه نیست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مجید اخشابی، نوازنده سنتور و خواننده موسیقی پاپ است که علاوه بر تولید و انتشار تکآهنگهای متعدد، تیراژ سریالهایی چون «همراز»، «محله بندهنواز»، «مسافری از هند»، «خانه به دوش»، «متهم گریخت»، «گمگشته» را خوانده است. اخشابی طی سالهای فعالیتش، علاوه بر مسئولیتهای مختلف، عضو شورای کارشناسی موسیقی شهرستانها، شورای مرکز موسیقی، شورای موسیقی شرکت سروش، شورای طرح و برنامه مرکز موسیقی صداوسیما و عضو کمیته تألیف کتب درسی هنرستانهای هنرهای زیبا نیز بوده است. مجید اخشابی که در زمینه تحقیق و پژوهش و تالیف کتاب نیز فعال است، طی گفتوگویی درباره چند و چون فعالیتهایش توضیح داد و از وضعیت فعلی موسیقی و کاستیهای آن گفت.
شما بر خلاف بسیاری از همنسلانتان همواره پرکار هستید و به طور معمول ماهی یک تکآهنگ را منتشر میکنید. درباره روند فعالیتهایتان کمی توضیح دهید.
من در زمینه موسیقی آموزش دیدهام و تحصیلات آکادمیک من نیز در زمینه موسیقی است و در حوزههای مختلفی چون اجرا، تولید، آموزش و مباحث کارشناسی مشغول به کارم و در زمینه تألیف و نگارش آثار مکتوب نیز فعال هستم. زمانی که حرفهام موسیقی است، فعالیت در این عرصه را به صورت جدی دنبال میکنم و همواره به کسب تجربه میپردازم و قاعدتأ تمام تجربیاتی که در حوزه موسیقی به دست آوردهام تا سالهای سال به کارم خواهند آمد و تلاشم این است که روز به روز با تجربهتر عمل کنم؛ زیرا برای افراد حرفهای این فرمول که بیایند و یک شبه دیده شوند و بعد هم خداحافظی کنند اعمال نمیشود و کاربردی ندارد. به هرحال موسیقی حرفهای با زمینههای فان و وجود چهرههای یک بار مصرف و یک شبه زمین تا آسمان متفاوت است.
طی این سالها در عرصه موسیقی پاپ چه روندی را طی کردهایم و نگاه آسیبشناسانه شما نسبت به این مقوله چیست؟
عوامل بسیاری دست به دست هم دادهاند تا کیفیت موسیقی تا این حد افت کند. در وهله اول موزیسینهایی که در خیلی از موارد نمیتوان نام آنها را موزیسین گذاشت و بیشتر دستاندرکاران تولید به حساب میآیند، واقعأ از دانش و سواد کافی برخوردار نیستند و اگر نگاهی به سوابق آنها بیندازیم، خواهیم دید که اغلب آنها آموزش ندیدهاند و دوره خاصی را نگذراندهاند! این افراد به صورت دست و پاشکسته به موسیقی میپردازند و به مدد وجود فضای مجازی، حاشیه، آرایشهای ظاهری و نوع پوشش، با روشهای غیرموسیقایی دیده میشوند و مردم نیز به آنها توجه میکنند. این دستاندرکاران از کممایگی هنری برخوردارند و به همین دلیل است که آثارشان نیز کم مایه و سطحی است. نکته دیگر بیحوصلگی مردم است. نمیتوان گفت مردم متوجه فضای فعلی نیستند و آثار با محتوا و کم محتوا را از یکدیگر تشخیص نمیدهند و متوجه آسمان ریسمان بافیهایی موسیقایی و شعری نیستند. آنها با بیحوصلگی به آثار گوش میدهند و با خودشان میگویند؛ خب همین است و خوب است.
البته این خوانندگان و هنرمندان هستند که با تولید آثار سطحی سلیقه مخاطب را تنزل دادهاند. مخاطب همیشه از آثار با کیفیت استقبال میکند.
نمیتوان اینگونه گفت. طی تولید آثار مختلف در هر عرصهای، زمانی که مصرف کننده سلیقه بالایی داشته باشد، تولیدکننده مجبور است در حد و اندازه سلیقه و خواست او به تولید اثر بپردازد. در این میان اگر سلیقه مخاطب پایین باشد تلاشهای تولید کننده در ارائه آثار با کیفیت راه به جایی نخواهد برد و محصولش مورد استقبال مصرفکننده یا همان مخاطب موسیقی قرار نخواهد گرفت. به هرحال این روند کنشی دو سویه است، یعنی هم اینکه کیفیت محصولات تولید کنندگان بسیار پایین است و هم اینکه مردم راضی هستند و نسبت به فضای فعلی و آثار تولیدی رضایت دارند. دلیل دیگر اینکه نسل کنشگرهایی که در عرصه موسیقی سازو کار تولید را فراهم میکردند، عوض شده و هیچکس در صحبتهایش به این موضوع اشاره نمیکند. من طی مصاحبههای قبلی به این موضوع اشاره کردهام. در سالهای قبل تهیهکنندگانی موسیقی از دانش کافی و تجربه تولید برخوردار بودند و آثار با کیفیت تولید میکردند. در حال حاضر تهیهکنندگان افرادی سوداگر هستند که سرمایهشان را از کارهای دیگر تامین کردهاند و برای برخورداری از شغلی با کلاستر پا به عرصه موسیقی گذاشتهاند، تا به این ترتیب به شهرتی نسبی برسند و شناخته شوند. طرف یک میلیارد پول با خودش آورده و آمده تا تهیهکننده شود و کنسرت برگزار کند. این افراد به وضعیت بد فعلی دامن میزنند. این تهیهکنندگان افرادی را که برای دل خودشان میخوانند و هنرمندان و خوانندگان زیرزمینی را پیدا میکنند و مشکلات و فرایند کسب مجوز آثار آنها را با روابطی که دارند، حل میکنند و در نهایت از خوانندگان مورد نظرشان چهرهای موجه میسازند و از آنها جهت منافع خودشان استفاده میکنند. اگر قرارداد خوانندگان نسل جدید را ببیند متوجه خواهید شد که در اغلب آنها حدود هفتاد، هشتاد درصد بندها مربوط به تهیهکننده و به نفع اوست. به طور واضح یعنی اینکه حدود هفتاد، هشتاد درصد سود مالی پروژههای مختلف به تهیهکننده میرسد و تنها 20 درصد سهم خواننده و عوامل است. میتوان گفت پشت هر خواننده، تهیهکنندهای نشسته و در حال چرتکه انداختن است. البته از آنجایی که تهیهکنندگان میدانند تاریخ مصرف خوانندگان بسیار کوتاه است، تمام قدرت و تلاش خود را به کار میگیرند تا در مدت زمانی کوتاه از آنها بهرهبرداری کند. وقتی هم خواننده چنین بلایی سرش بیاید نام محصولش اثر هنری نیست. بخش دیگر این کاستی مربوط به نحوه فعالیت نهادهای نظارتی است. آنها واقعأ عملکرد خوبی ندارند. اگر بخواهم با نگاهی آسیبشناسانه به این موضوع بپردازم باید بگویم روند ممیزیها اساسأ دچار اشکال است. ممیزی باید منجر به تولید آثار باکیفیت شود و جلوی تولید آثار سخیف و نازل را بگیرد که اینگونه نیست. واقعیت این است که ممیزیهای مختلف نه تنها نمیتوانند جلوی تولید آثار نازل را بگیرند بلکه باعث تولید آثار بیکیفیت و سطحی میشوند. با این تفاسیر میتوان گفت روند ممیزیها با شرایط فعلی هیچ کمکی به بهبود وضعیت موسیقی کشور نخواهد کرد.
به نظر میرسد از ابتدای ورود به عرصه حرفهای مسیر مشخصی را برای خود در نظر گرفتهاید؛ اینکه از ابتدای فعالیتتان به تولید آلبوم فکر نکردید و به طور متمرکز با سازمان صداوسیما همکاری کردهاید از سوی شما یک روند انتخاب شده است؟
تلویزیون آن سالها عرصهای بود که امکان بروز و ارائه آثار هنری در آن وجود داشت. تلویزیون حال حاضر ما چنین شرایطی ندارد و میتوان گفت از رسانههای مجازی جا مانده است در صورتیکه تا ده سال پیش تنها منبع و مأخذ انتشار آثار بود. در آن سالها اگر اثری توسط تلویزیون تولید و پخش میشد انعکاس زیادی داشت و فراگیر بود. من نیز در تلویزیون فعالیت داشتم و جزو نوازندگان این رسانه بودم و رهبری ارکستر ملی و دیگر ارکسترهای آنرا به عهده داشتم و اینکه به عنوان کارشناس با تلویزیون همکاری میکردم؛ البته در حال حاضر نیز همکاریام با تلویزیون ادامه دارد. اساسا نسبت به تلویزیون به عنوان رسانه ملی عرق دارم و تا جایی هم که بتوانم در زمینه موسیقی به تلویزیون کمک خواهم کرد، هرچند ممکن است برخی از سیاستهای جاری را قبول نداشته باشم. رسانه ملی همچنان برای من دوست داشتنی است؛ اما به طور کلی در بخشهای مختلف موسیقی فعالیت کردهام و اینگونه نبوده که به خواندن تیتراژ برنامههای مختلف و نوازنده صرف بودن رضایت دهم. طی این سالها تلاش کردهام به درجات بالای علمی و هنری برسم. دوره دکترایام را با سختی و تلاشهای بسیار طی کردهام که این روند شش سال زمان برد. اتفاقأ نکته مهم در سیر حرکت هنری من این بود که هیچگاه به آن چیزی که بودم راضی نشدم و تا سال گذشته درگیر امتحان و شب امتحان و سختیهای تحصیل بودم که به فضل خدا به پایان رسید. الان نیز بازهم به دنبال ارتقای درجه و رتبهام هستم. اعتقادم این است که هنرمند باید با مردمش رشد کند. من و امثال من گاه آن روند رشد را طی میکنیم اما این مردم هستند که برعکس عمل میکنند اما با این حال یک هنرمند باید کارش را مطابق آنچه که به آن ایمان دارد، انجام دهد. یقین دارم هیچ اثر هنری نادیده نخواهد ماند. کار خوب شاید دیر دیده شود اما در نهایت پنهان نمیماند و جای خودش را در میان مخاطبان بازمیکند.
به نظر میرسد سیاستهای فعلی رسانه ملی به نفع موسیقی نیست و یکی از دلایل تنزل سطح کیفی آثار موسیقایی تلویزیون است. به هرحال در دهههای قبل مرکز موسیقی صداوسیما در نوع انتخاب خوانندگان وسواس و دقت بیشتری داشت.
در آن دوران مرکز موسیقی اقتدار بیشتری داشت. در حال حاضر مرکز موسیقی صداوسیما در زمینه تولید آثار، فعالیتهای زیادی ندارد و مانند گذشته مقتدر نیست. متاسفانه در حال حاضر تهیهکنندگان تلویزیون و رادیو خودشان اقدام به شناسایی خوانندگان میکنند، آنها به طور معمول ممکن است اشخاصی را انتخاب کنند که صلاحیت حضور در تلویزیون را ندارند و دلیل اینگونه انتخابها دیده شدن برنامههاست. به طور مثال در شبکههای مجازی حضور باورنکردنی خواننده مورد نظر در فلان برنامه تلویزیونی اعلام میشود و همین اتفاق باعث میشود که نام آن خواننده و برنامه بر سر زبانها بیفتد. چنین روندی است که کار را مشکل میکند وگرنه عزیزان در مرکز موسیقی صداوسیما همچنان مشغول به کار هستند و زحمت میکشند. این برخی تهیهکنندگان بیدانش و سواد و نامتعهد هستند که برای دیده شدن رویهای غلط را طی میکنند و برای دیده شدن از حاشیهها استقبال میکنند و به سراغ خوانندگان ناموجه و بیصلاحیت میروند.
این تهیهکنندگان بر نحوه و چگونگی برگزاری کنسرتها نیز تاثیر میگذارند و انگار در این عرصه مافیای پرنفوذی شکل گرفته است، البته شما در مصاحبه با یکی از رسانهها گفته بودید هنر مافیابردار نیست. همچنان چنین نظری دارید؟
بله. نظرم همچنان همین است و اعتقاد دارم که هنر واقعی درگیر مافیا نمیشود. به هرحال نحوه ساز و کار و اینکه چند نفر و چند گروه دست به دست هم دهند و جریانی را شایع کنند و ناهنرمندان را هنرمند جلوه دهند، اتفاقی مقطعی است؛ یعنی این رویه ممکن است در مقاطع مختلف کارکرد داشته باشد، اما در مجموع آن چیزی که در تاریخ هنر باقی میماند، تحت اختیار و کنترل هیچ کس نیست. همیشه از به کار بردن کلمه مافیا گریزان هستم. ممکن است در مقاطعی کار گروههایی در ارگانها ایجاد شوند و به فعالیت بپردازند که البته با تغییر دولت، کار گروههای جدیدی شکل میگیرند. حال در هنر باید ماجرا فراتر از یارکشیهای مرسوم باشد.
شما علاوه بر خوانندگی در زمینه نوازندگی نیز فعال هستید. در این زمینه به چه فعالیتهایی مشغول هستید؟
مشغول آماده کردن متدی در زمینه سنتور هستم تا پس از کامل شدن، آن را منتشر کنم؛ البته در حال حاضر و پیش از انتشار متد، مشغول آموزش آن هستم و بازدهی فوقالعادهای داشته است. طبق این متد هنرجویی که باید یک سال و نیم برای آموزش وقت صرف کند در آموزشگاه من طی سه ماه به فراگیری مولفههای لازم پرداخته است که اتفاق خوبی است. به هرحال سنتور ساز اول و آخر من است و امیدوارم به زودی بتوانم سلسله قطعاتی را به صورت تکنوازی آماده و منتشر کنم.
نسبت به آینده موسیقی خوشبین هستید؟
خدا را شکر که در عصر و دوره ما مردم نسبت به قدیمیترها هنرشناستر شدهاند که همین موضوع به ارتقای هنر کمک خواهد کرد. به هرحال ما نسبت به هنرمندان اعصار دیگر وضعیت بهتری داریم. به طور مثال اگر در دوره ونگوک میزیستیم، طی دوران حیاتمان قدردانسته نمیشدیم و پس از مرگ کشف میشدیم. امیدوارم مردم روز به روز بر اساس ارتقا دانش و آگاهی هنری و اجتماعیشان به انتخابهای بهتری بپردازند.