افشین یزدانی در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد:
از دزدانی که به تخت جمشید زدند تا کشف آثار هخامنشی در محل دستشوییها
تخت جمشید و یافتههایی که به هخامنشیان ارتباط پیدا میکند همواره مورد توجه کارشناسان و عموم جامعه بوده و هست. در این راستا با یکی از باستانشناسانی که سالها در تخت جمشید کاوش انجام داده به گفتگو نشستیم تا از زرافههای نقش شده در پلکان تخت جمشید و کشف بزرگترین مجموعه قمقمههای هخامنشیان و دیگر کشفیات این منطقه برایمان سخن بگوید.
به گزارش خبرنگار ایلنا، افشین یزدانی ازجمله باستانشناسانی است که تحصیلات اولیه خود را در حوزه علوم پایه پشت سر گذاشته اما در حوزه تحصیلات تکمیلی؛ رشته باستانشناسی را انتخاب کرد. او انگیزه درونی را عامل این انتخاب میداند چراکه از کودکی با آثار باستانی شاخصی چون محوطههای پاسارگاد و تخت جمشید از نزدیک آشنا بوده و همواره علاقمند میراث کهن پیشینان بوده است. به خاطر میآورد که در دوران نوجوانی، به هر نقطهای که سفر میکردند، نخستین چیزی که نظرش را جلب میکرد، محوطههای تاریخی، مساجد، قلعهها و .. بود و این جذابیتها سبب شد که در سال ۱۳۸۰ و پس از اتمام دوره کارشناسی خود در رشته زیستشناسی دانشگاه تهران وارد حوزه باستانشناسی شود.
یزدانی، دکترای باستانشناسی دوره تاریخی، کارشناس و مشاور در حوزه میراث فرهنگی، پژوهشگر و عضو شورای فنی تخت جمشید است.
ادامه گفتگوی ایلنا را با افشین یزدانی میخوانید:
یکی از اولین موضوعات پژوهشی که درخصوص تخت جمشید مورد بررسی قرار دادید، اشکال حیوانی و جانوری واقعی است که در تخت جمشید نقش شدهاند. در این خصوص برایمان بگویید.
اشکال حیوانی و جانوری که به صورت تزیینی در تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفته، به دو بخش اسطورهای و واقعی تقسیم میشود. با توجه به تنوعی که در این اشکال وجود داشت. روی انواع حیواناتی که در تخت جمشید به صورت واقعی نشان داده شدهاند به عنوان رساله کارشناسی ارشد در قالب یک موضوع میان رشتهای مطالعه کردم که به نتایج و دریافتهای جالبی در ادامه و تکمیل پژوهشهای پیشین منجر شد.
داریوش بزرگ سازنده دژ تخت جمشید در سال ۵۲۰ پیش از میلاد همانگونه که در نوشتههای بازخوانی شده میخی نیز به روشنی بر گونهگون بودن مردمان به جهت نژادی و قومی و زبانی زیر سلطه اشاره دارد، در تلاش بود با نمایش اقوام گوناگون که به جهت پوشاک، چهره و تحفههایی از صنایع دستی و ازجمله حیوانات اهلی و وحشی شاخص متفاوت هستند، تأکیدی مضاعف بر گستردگی و پهناوری حوزه قدرت خود داشته باشد.
این تنوع در پلکان کاخ آپادانا، آنجا که ۲۳ هیات هدیهآور نقش شدهاند به تفصیل دیده میشود. این هیاتها در قالب اقوام مختلف ترسیم شدهاند که هدایای مختلفی ازجمله هدایای جانوری را با خود به همراه دارند که تأکیدی بر زیست بوم خاص هر هیات است. از میان ۲۳ اقوامی که در نمای پلکان کاخ آپادانا به تصویر کشیده شدهاند. تعداد ۲۰ هیأت از آنها با خود یک حیوان یا پوست آن را به همراه دارند.
در تحقیقات خود به چه موضوعات و نکات جالبی دست پیدا کردید؟ آیا این تحقیقات منجر به شناسایی حیوان خاصی شد؟
بله. در یک مورد منجر به معرفی حیوانی شد که پیش از آن با نام بز آفریقایی معرفی شده بود اما بررسی موقعیت جغرافیایی هیأت و شاخصههایی چون شکل شاخ حیوان ما را متقاعد کرد که با یک نمونه از آهوی آفریقایی مواجه هستیم.
در رابطه با هیأت دیگری که اهل حبشه معرفی شدهاند و یک عاج فیل نیز به همراه دارند، متوجه شدیم که در حقیقت موقعیت دقیق آنها بخشهای جنوبی مصر و سودان بوده است و با وجود تردیدهایی که توسط گروهی از محققان در خصوص هویت حیوانی که همراه آنهاست، مطرح شده بود؛ به این نتیجه رسیدم که بیتردید هدف طراح چیزی جز زرافه نبوده.
البته به نظر میآید دلیل اصلی تردیدهایی که در شناسایی زرافه همراه سودانیها مطرح میشد این نکته بود که طراحان هخامنشی نسبت به آناتومی این حیوان اشراف نداشتند و دلیل دیگر این که به واسطه وجود محدودیت فضا، کار برای طراح مشکل و سخت شده بود. بر این اساس میتوان گفت که شاید هیچگاه این حیوانات به صورت منظم و پیوسته و همزمان آنگونه که به بیننده القا میشود به تخت جمشید آورده نشدند و آنچه در نقش برجستهها میبینیم همان بیان نمادین مفهوم تنوع قومی و گستردگی و پهناوری شاهنشاهی پارس است.
در این نقش برجستهها شترهای دوکوهانه که در سرزمینهای شمال شرقی بیشتر مورد استفاده قرار میگرفتند، گاوهای کوهاندار ویژه مناطق گرمسیری، اسبان ریز جثه از نژاد کاسپین که برای کشیدن ارابه شاهی مورد استفاده قرار میگرفتند تا اسبهای بارکش قدرتمند و سواری، همچنین شتر تک کوهانه که در مناطق عربنشین فراوان بوده و حتی شیر و گورخر آسیایی که توسط مردمان ساکن دره رود سند در هندوستان و پاکستان امروزی مورد استفاده قرار میگرفتند، تصویر شده است.
یکی از نادرترین جانورانی که در میان نقشهای تخت جمشید مشاهده میشود در کنار نقش زرافه، یک آهوی آفریقایی با شاخهای بسیار زیبا و جذاب است که نام آن «کودو» است و همراه با هیاتی از مناطق غربی مصر و لیبی نمایش داده شده. پیش از پژوهشهای بنده این جانور نوعی بز آفریقایی معرفی شده بود.
همچنین، در حوزه کاخهای اختصاصی تخت جمشید مانند کاخ تچر و هدیش، یکی از عناصر تزیینی شاخص نمایش خدمهایست که در جدارههای پلکانها همراه با ظرفهای خوراک به سوی کاخها بالا میروند. در این بخش نیز با تصاویری از برهها و بزغالههای میش و آهو و حتی گوزن زرد ایرانی با آن شاخهای شاخص خود که در آغوش خدمتکاران قرار گرفتهاند، مواجه هستیم.
یکی از تصورات این بود که این کاخها، قربانگاه هستند و این حیوانات برای قربانی شدن به این مکان آورده شدهاند. باتوجه به مستندات موجود، هیچ مدرک مطمئنی برای قربانگاه تصور کردن تمامی این کاخها موجود نیست. فرضیه دیگری که مطرح است این است که، خدمه درحال آوردن خوراک آماده هستند چراکه ظرفهای خوراک سرپوش دارند و اینگونه به نظر میرسد که ترسیم حیوان زنده بعد از نمایش یک سینی بزرگ که محتویات برجسته درون آن با پارچهای پوشیده شده است چیزی جز تلاش برای نمایش محتویات خوراک آن سینیها نیست.
گوزن زرد و آهو ازجمله حیواناتی هستند که در این بخش نقش شدهاند و جالب آنجاست که براساس تحقیقات انجام شده متوجه شدیم، تا چندین سال پیش و قبل از کاهش تعداد گونههای حیوانی مانند گوزن زرد در منطقه فارس، شاهد آن بودیم که زیست بوم آنها در این محدوده وجود داشت و حتا امروزه دشتی در نزدیکی مرودشت وجود دارد که آهوچر نامیده میشود.
از چه سالی وارد پایگاه تخت جمشید شدید و نخستین کار کاوش که انجام دادید چه بود؟
از سال ۱۳۸۲ و به واسطه انجام کار پایاننامه خود و با لطف یکی از دوستانم به عنوان کارشناس باستانشناسی، جذب پایگاه تخت جمشید شدم. در آن زمان محمدحسن طالبیان مدیر پایگاه تخت جمشید بود. خوشبختانه در نخستن کار پژوهشی خود با پژوهش روی قطعههای سنگی ناقص و جابجا شده یک کاخ و پلکان ویران شده از دوران اردشیر سوم که از شاهان آخر هخامنشی بود، موفق شدم تا طرحی جدید ترسیم کنم و به نوعی در پلان و نقشه پلکان آن کاخ یک بازنگری و ویرایش تازه انجام دادم که خوشبختانه گزارش کامل آن کار نیز به چاپ رسیده است.
آن دوران همزمان بود با کاوشهای گسترده باستان شناسی در دره تنگ بلاغی در پاسارگاد که من هم برای چندین فصل کاوش به عنوان معاون هیأت کاوش در آنجا حضور داشتم. در یکی از محوطهها یکی از یافتههای جالب پیدا شدن یک کف کوبیده شده با ملات ساروج و آهک بود که بعدها متوجه شدیم مربوط به استخرها یا حوضچههایی است که برای انباشت و استخراج شیره انگور مورد استفاده قرار میگرفتند. به این معنا که شیره انگور را به صورت صنعتی و انبوه تولید میکردند.
از دیگر فعالیتهای من در پایگاه تخت جمشید که اثری ماندگار داشته و تا به امروز به عنوان مبنای کار قرار گرفته، بازنگری محدودههای حریم تخت جمشید و تلفیق آن با محدوده حریم محوطههای مهم دیگری در دشت مرودشت ازجمله نقش رستم و شهر استخر بود. خوشبختانه این طرح، پس از ۵ سال کار مستمر میدانی و پژوهشی در سال ۱۳۹۰ به تصویب سازمان میراث فرهنگی کشور رسید و به موجب آن، تحول و پیشرفتی جدی در حوزه حفاظت از محدودههای طبیعی و تاریخی پیرامون تخت جمشید ازجمله شهر پارسه و آثار فراوان شد.
هم اکنون به طور قاطع میتوان ادعا کرد که حریم و ضوابط حفاظتی محوطه میراث جهانی تخت جمشید نه تنها در ایران که در دنیا یکی از بهترین و بزرگترین محدودههای حفاظتی میراث فرهنگی است. اگرچه در همین حال مشکلی که امروزه این محدوده گسترده چند هزار هکتاری را تهدید میکند عدم تعامل سازمانهای متولی فعالیتهای توسعهای با سازمان میراث فرهنگی و وجود ضعفهای کارشناسی و نظارتی در حوزه میراث فرهنگی است که امیدواریم روز به روز بهبود حاصل کند.
به عنوان مثال امروزه نصب تیرهای برق در چشم انداز گردشگری منطقه و در حریم ممنوعه تخت جمشید یک معضل بسیار جدی است که با کوتاهی مدیران پیشین میراث فرهنگی منجر به ایجاد صدمه و آسیب جدی به زیبایی چشمانداز منطقه و ارزش و هویت باستانی آن شده است.
در همان سالهای دهه ۸۰ که موضوع احداث خط راهآهن شیراز به اصفهان مطرح بود، شاهد بودیم که طراحان، مسیر را از نزدیکی صخره زیبای نقش رستم با هزاران سال تاریخ و آثار ارزشمند ترسیم کرده بودند. کار تا جایی پیش رفته بود که حتی زمینهای واقع در مسیر را تملک و تسطیح کردند. با این وجود با ممارست و همکاری رسانهها موفق شدیم مسیر راهآهن را از فاصله ۳۰۰ متری به ۱۱۰۰ متری نقش رستم ببریم.
طی سالهایی که در تخت جمشید کاوش داشتید با چه مورد جالبی روبه رو شدید؟ از خاطرات آن دوران برایمان بگویید.
یکی از جالبترین کاوشهایی که انجام دادم زمانی بود که به دستور اسفندیار رحیم مشایی (رییس وقت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری) قرار شد با توجه به افزایش تعداد گردشگران، جانمایی مناسبی برای ساخت سرویسهای بهداشتی در مجموعه میراث جهانی تخت جمشید انجام دهیم. ساخت سرویس بهداشتی باید خیلی سریع انجام میشد. از این رو بر آن شدیم تا محل مناسبی را برای ساخت سرویس بهداشتی انتخاب کنیم.
مجموعه تخت جمشید، پارکینگ بزرگی دارد که گوشهای از آن در فاصله ۵۰۰ متری پلکان بزرگ ورودی تخت جمشید فضای خالی بود از این رو این محل را برای ساخت سرویس بهداشتی انتخاب کردیم. باتوجه به شناختی که از لایههای مدفون باستانی داشتیم، انتظار میرفت که اگر لایه سکونتی هخامنشی در محل بود، در عمق یک متری مشاهده شود. این درحالی است که محل پروژه به دلیل ساخته شدن در سطحی پایینتر از سطح زمین تا عمق ۴ متری خاکبرداری شده بود و هیچ نشانهای از دورههای باستانی بدست نیامده بود.
با این وجود یک روز که برای بازرسی محل مراجعه کرده بودم متوجه شدم گوشهای از کف محل حفاری شده با بیل مکانیکی، خاک، خاکستری رنگ است. این رنگ خاک نظرم را جلب کرد و بعد از کنار زدن آن متوجه محدودهای دایرهای شکل شدم. در نهایت کار را متوقف و شروع به کاوش کردم. با تمیز و خالی کردن آن محدوده، روشن شد که تیغه بیل مکانیکی با حفره پر شده یک چاه باستانی برخورد کرده است. حتا بقایایی از آثار باستانی مانند ظروف سفالی و سنگی شکسته شده و تزیینات کاخها که به عنوان دور ریز در آن چاه انداخته شده بود را پیدا کردیم.
با ادامه کاوش در چاه، هرچه پایینتر میرفتیم با آثار باستانی جذابتری روبه رو میشدیم. از جای دست کند مقنیهای باستانی گرفته تا مجموعهای از سفالها و ظروفی که به شکلی کاملا سالم در کف چاه روی هم انباشت شده بودند. در نهایت متوجه شدیم که این چاه آب برای استفاده روزانه بوده و گذشتگان زمانی که برای برداشتن آب به پای چاه میآمدند، گاها ظروف آنها از دستشان رها میشد و به درون چاه میافتاد.
در نتیجه ادامه کاوشها، بزرگترین مجموعه قمقمههای سفالی هخامنشیان که برخی از آنها تا ۹ لیتر آب را در خود جای میدهند و همچنین انواع مختلفی از آبخوریهای سفالی در حجمها و اندازههای مختلف نیز از این منطقه بدست آمد.
یک ظرف مفرغی دود زده دستهدار نیز پیدا کردیم که وارونه در کف چاه مدفون شده بود. حتا ظرف آبخوری سفالی پیدا کردیم که سوراخ شده بود و آن را با قیر اندود کرده بودند تا قابل استفاده باشد. در ادامه متوجه حضور چاههای باستانی دیگری در همان محل اجرای پروژه شدیم که از یکی از آنها نیز اشیای بسیاری بدست آمد. همین یافتهها موجب شد تا درخواست توقف ساخت پروژه عمرانی را در محل چاههای آب باستانی به پایگاه تخت جمشید و انتقال آن به محل دیگری بدهیم که خوشبختانه مورد قبول واقع شد.
آنچه که در آن کاوش پیدا کردید کجاست؟
درحال حاضر تمام کشفیات آن کاوش در گنجینه تخت جمشید نگهداری میشود.
در سال ۸۷ شاهد انتشار خبری با این مضمون بودیم که «سرپرست هیأت کاوش باستانشناسی پایتختگاه تخت جمشید (پارسه) امروز دوشنبه از سرقت اشیای عتیقه کشف شده در ششمین چاه هخامنشی درست یک روز پس از کشف آن و در فاصله یک صد متری مقر یگان حفاظت از بزرگترین گنجینه تاریخی و تمدنی ایران خبر داد.» این خبر توسط شما به عنوان سرپرست هیأت کاوش باستانشناسی پایتختگاه تخت جمشید (پارسه) رسانهای شده بود. داستان آن دزدی چه بود؟
چند روز مانده به پایان مجوز کاوش بود که دیدن یک قطعه آجر در دیواره کارگاه و در سطح خاک بکر موجب شد تا درصدد کاوش آن بخش و آگاهی از دلیل وجود آن قطعه آجر برآییم. یافته ما در این بخش نیز بسیار غیرمنتظره بود و منجر به کشف یک گور آجری باستانی شد. گوری که اندکی پس از فروپاشی هخامنشیان و با استفاده از آجرهای بکار رفته در ساختمانهای هخامنشی درست شده و کف آن نیز قیراندود شده بود. ظاهرا این گور سقف آجری شیروانی شکلی داشت که البته آوار شده و موجب فشرده و نابود شدن استخوانهای اسکلت شده بود با این وجود بقایا و نشانههای موجود به خوبی حاکی از آن بود که شکل تدفین به صورت جنینی و رو به غروب آفتاب بوده است.
تنها بخشی از جمجمه کمی سالم مانده بود که متوجه شدیم در هنگام دفن زیر سر جسد یک چراغ پی سوز شاخص دوران هخامنشی به صورت واژگون قرار داده بودند و نکته مهم و جالب اینکه هنوز در زمان کشف آثار دوده در آن مشخص بود. گویی این چراغ پیه سوز تا آخرین لحظه دفن و در طی مراسم تدفین روشن بوده است. دیگر یافته این گور که از اهمیت مهمی در رابطه با موضوع ایدئولوژی مردمان باستان دوران هخامنشی در منطقه تخت جمشید بسیار حائز اهمیت بود، وجود یک آبخوری کوچک سفالی دهانه تنگ درست جلوی صورت جسد بود. اینها تنها یافتههای این گور باستانی بودند که سندی بود بر اهمیت جایگاه آیینی آب و آتش مظهر دو ایزد یکی ایزد بانوی آناهیتا و دیگری ایزد میترا در اندیشه و ذهن ایرانیان باستان و احترامی که برای این دو عنصر زندگی بخش قائل بودند.
اما داستان دزدی چه بود؟
در روز کشف گور و آشکار شدن دهانه ظرف سفالی کوچک واقع در آن به دلیل پایان وقت کاوش روزانه و حساسیت موضوع دقت در کاوش ادامه کار را به روز بعد موکول کردیم. معمول این بود که در زمان تاریکی و شب هنگام، مأموران یگان حفاظت از محل کاوش حفاظت و نگهبانی لازم را طبق نامههای ابلاغ شده و وظایف تعریف شده به انجام برسانند. با این وجود فردای آن روز متوجه شدیم به محل کاوش و به ویژه گور کشف شده دستبرد زده شده و آسیبهایی نیز وارد شده است. گویا شبانه آمده بودند و حتا چاقوی آنها هم در منطقه افتاده بود. بخشی از گور که آجری بود آسیب دید. در واقع بعد از دوماه کاوش و زحمت مشاهده چنین دستبردی بسیار تلخ و ناراحت کننده بود.
چگونه این امکان وجود دارد که دزدان و قاچاقچیان اشیای عتیقه یک شبه متوجه کشف چنین اشیایی در تخت جمشید شوند و برای دزدیدن آن اقدام کنند؟ به نظر شما چه دلایلی سبب بروز چنین اتفاقاتی میشود؟
تصور اشتباهی که به دلیل فعالیتهای حفاران قاچاق در محل گورهای باستانی در کوهستان مهر در اطراف تخت جمشید برای بسیاری از مردم منطقه بوجود آمده این است که در هر قبر لزوما یک یا چند سکه باستانی در اطراف اسکلت وجود دراد و به گمان بنده پس از انتشار خبر کشف گور در محل کاوش افرادی تصمیم گرفتند که با دستبرد به آن و به ویژه برداشت ظرف سفالی کوچک که در حقیقت برای نگهداشت آب بود شانس خود را برای دستیابی به یک گنج آسان امتحان کنند. این دلیل سبب شد تا این قبر مورد دستبرد قرار گیرد چراکه تا زمانی که در چاه کاوش میکردیم و ظروف آبخوری پیدا میکردیم کسی دستبرد نمیزد.
درباره اینکه آن دزدان چگونه متوجه کشف این قبر شدند تا حدودی حدسهایی زده شد. نمیتوان منکر این شد که ممکن است افرادی در تیم کاوش نفوذ کرده باشند و این خبر را منتشر کرده باشند. با این وجود شخص بنده را به دادگاه فراخواندند و با شگفتی بنده را که شاکی این موضوع بودم به عنوان متهم به تخریب و سرقت اشیای باستانی مورد بازپرسی قرار دادند.
به قیراندود کردن گور اشاره داشتید. چرا در آن زمان درون گورها را قیراندود میکردند؟
شاید به دلیل عایق بندی کردن، گورها را قیراندود میکردند تا به اسکلت آسیب نرسد.
آیا کاوشهای باستانشناسی با دزدیهایی از این دست روبه رو میشوند؟
ممکن است برخی کاوشها با دزدیهایی روبه رو شوند اما معمولا خبری، نمیشوند مگر آنکه آن دزدی در ابعاد وسیع باشد. در مورد اخیر نیز، خود بنده بودم که موضوع را گزارش کرده و کوتاهی یگان حفاظت تخت جمشید را خبری کرده بودم و در حقیقت عصبانیت سازمان میراث فرهنگی هم همین بود. گاها ممکن است کارگرانی که در کاوش همکاری دارند، سابقه حفاریهای غیرمجاز هم داشته باشند که البته شناسایی و احراز هویت آنها برعهده دستگاه حراست و یگان حفاظت سازمان است.
در روزگاری که در تخت جمشید فعال بودید با موارد تخلف از سوی افراد دیگر نیز روبه رو بودید؟
یکی از این موارد، تخلفاتی بود که حین فیلمبرداری مدار صفر درجه با آن روبه رو شدم چنانکه عوامل تیم فیلمبرداری به دور از استانداردها کار میکردند و آسیبهای زیادی را متوجه تخت جمشید کردند. در عین حال یکی از این عوامل درصدد کندن نقش برجسته یک قوچ برآمده بود که به محض دیدن این کار مانع شدیم اما گوشهای از این نقش برجسته توسط شی فلزی کنده شده و آسیب دیده بود.