رضا بانگیز در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد:
برخی میخواهند هنر ما هچل هفت باقی بماند/اقتصاد هنر دست دلالان است
رضا بانگیز را به عنوان نقاش روایتگر تابلوهای سیاه و سفید میشناسیم. نقاشی که نقطه عطف او در دوران نوجوانیاش رقم خورد. با این وجود معتقد است این روزها برخی افراد میخواهند هنر ما همینطور هچل هفت باقی بماند و در این میان اقتصاد هنر در دستان دلالان میچرخد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ در هنرستان ازجمله شاگردان مارکو گریگوریان و هانیبال الخاص بود. اواخر سال تحصیلی بود که با همشاگردیهای خود تصمیم میگیرند نمایشگاه گروهی برگزار کنند و هریک از هنرجوها تابلویی از آثار خود را برای این نمایشگاه ارائه دهد. با ذوق و شوق بسیار زیاد شروع به کار کرد و تابلویی ۶۰ در ۸۰ در قالب انتزاعی که به قول خود، آن روزها تازه مد شده بود برای نمایش در این نمایشگاه خلق کرد. با اینکه نمیدانست چه بکشد ولی تابلویی کشید که در نهایت تبدیل به نقطه عطفی در زندگی او شد.
رضا بانگیز (هنرمند نقاش) از این اتفاق به عنوان اتفاقی ناگوار یاد میکند و میگوید: الان به خود افتخار میکنم که در آن دوران آن اتفاق برایم افتاد. قضیه از آن قرار است که وقتی تابلوی خود را برای نمایش در این نمایشگاه گذاشتم مدیرکلی که برای دیدن آثار آمده بود مرا صدا زد و گفت امضای تابلویی که کشیدهای کجاست؟ هر اندازه به آن تابلو نگاه انداختم؛ نمیتوانستم سر و ته آن را پیدا کنم تا بتوانم در گوشهای از آن امضا بیندازم. هرچند امروزه تمام نقاشیها همانند آنچه که من در آن روزها خلق کرده بودم هچل هفت است اما در آن روزگار از اینکه چنین تابلویی کشیده بودم خجالتزده شدم. الان از آن جهت به آن روزگار خود افتخار میکنم که بیشتر تابلوهای امروزی فقط امضا دارند و از هر طرف به آن تابلو نگاه بیندازیم، امضا همان است.
بانگیز از دوران هنرستان خود به عنوان دوران طلایی زندگیاش یاد میکند و میگوید: هر روز با عشق دیدار استاد و انجام کارهای هنری پا در مدرسه میگذاشتیم و مانند امروز نبود که هنرجوها فقط پول میدهند تا سر کلاس بنشیند.
از آنجا که مارکو گریگوریان و تدریس چاپ در بانگیز بسیار تاثیر گذاشت؛ از این رو امروزه شاهد آثار متنوع چاپ روی بوم توسط بانگیز هستیم که او را تبدیل به نقاشی کرده است که تابلوهای او متشکل از رنگهای سیاه و سفید است و حتی میتوان از او به عنوان نقاش سیاه و سفیدها یاد کرد. این روزها نیز حدود ۴۰ اثر از آثار رضا بانگیز در گالری فردا به نمایش درآمده و این امر بهانهای شد تا با او به گفتگو بنشینیم.
چطور شد به چاپ و اجرای آن روی بوم و خلق نقاشیهای سیاه و سفید علاقمند شدید؟ چرا رنگ سیاه و سفید را انتخاب کردید؟
همه هنرجوهایی که در هنرستان و دانشگاه تحصیل میکنند چند واحد چاپ نیز در زمره دروس تحصیلی آنها گنجانده شده است. با این وجود بیشتر آنها بعد از فارغالتحصیلی دیگر به سراغ چاپ نمیروند چراکه از یکسو این کار بسیار سخت و دشوار و نیازمند کندهکاری است و از دیگر سو به دلیل نیاز به مرکب و رنگ کاری بسیار زیاد، حوصله و صرف وقت را میطلبد. با این وجود من موفق شدم با ارائه آثارم در بینالهای مختلف جوایز متعددی را برنده شوم که این جوایز مشوقی برای ادامه کارم شد.
معتقد هستم بهترین و بالاترین رنگ سیاه است و رنگ سیاه تمام رنگها را در خود دارد. دوست ندارم به فلسفهای که در خصوص رنگ سیاه و سفید وجود دارد، وارد شوم فقط به موضوع شب و روز اشاره میکنم
حدود چهار دهه پیش در خانهای یک خوابه مستاجر بودم و از آنجا که به هنر چاپ علاقمند بودم با همراهی همسرم برای خلق تابلوهای بزرگ چاپی روی پشت بام زیر برف و باران گرما و سرما کار میکردیم. عشق و علاقه سبب شد تا از روشها و تکنیکهای مختلف برای چاپ تابلوها استفاده کنم؛ چنانکه دینام موتور را برمیداشتم و روی آن دستهای قرار میدادم و از آن برای چاپ روی تابلوهای بزرگ استفاده میکردم. اوایل، روی میز میرفتم و پارچهها را لگد میکردم تا کار پرس شود. در ادامه نیز بورس تحصیلی به من تعلق گرفت و این مشوقها همچنان ادامه داشت. در آن دوران به هنر و هنرمندان اهمیت میدادند.
در تمام دنیا هرکسی که چاپ کار میکنند آثارش سیاه و سفید است. از آنجا که تحت تاثیر آثار مارکو گریگوریان بودم و به چاپ علاقه زیادی دارم از این رو رنگ سیاه و سفید رنگ غالب تمام آثارم است. در ادامه نیز با رنگ سیاه و سفید ارتباط خوبی برقرار کردم. معتقد هستم بهترین و بالاترین رنگ سیاه است و رنگ سیاه تمام رنگها را در خود دارد. دوست ندارم به فلسفهای که در خصوص رنگ سیاه و سفید وجود دارد، وارد شوم فقط به موضوع شب و روز اشاره میکنم.
در میان آثار شما که از آن نمایشگاه نیز برگزار کردید، چند تابلوی رنگی نیز وجود دارد. چطور شد که از چاپ و تابلوهای سیاه و سفید به خلق تابلوهای رنگی روی آوردید؟ آیا این تابلوها روح رضا بانگیز را در خود داشتند؟
بعد از آنکه سالهای طولانی تابلوهای سیاه و سفید کشیدم بر آن شدم تا تابلوهای رنگی نیز بکشم چراکه تمام همدورهایهای من تابلوهای رنگ روغن کار میکردند. چند تابلوی رنگ روغن که البته کپی بودند کار کردم و نمایشگاه گذاشتم. محمدابراهیم جعفری برای دیدن آثار آمد و به من گفت، در این دوران همه رنگ روغن و تابلوهای رنگی کار میکنند بنابراین بهتر است تو کار خودت را ادامه دهی. این گفته او سبب شد تا دوباره به سوی تابلوهای سیاه و سفید و چاپهای خود برگردم و در این رشته به تبحر رسیدم. با توجه به آنکه آن آثار کپی بودند، معتقد هستم که این آثار، روح مرا در خود نداشتند.
از نخستین اثری که فروختید برایمان بگویید. در آن دوران نگاه جامعه به هنرهای تجسمی چگونه بود؟
نخستین کارم را در زمانی که میتوانستیم با ۱۲ هزار تومان خانه بخریم، ۵ تومان فروختم. وقتی کارهایم به فروش میرفت لذت میبردم حتی به خاطر دارم حدود سال ۱۳۵۵ در یک نمایشگاه تعدادی از آثارم ۴۰ تومان به فروش رفت. در آن زمان ۴۰ تومان پول زیادی به حساب میآمد.
چند اثر از شما در موزههای دنیا مانند موزه پورت اسموت آمریکا، ویرجینیا به نمایش گذاشته شده است. این روزها اثر دیگری از شما توسط موزههای بینالمللی خریداری نشده است؟
اوایل سال ۱۳۹۶ بود که یکی از آثار چاپی من با موضوع صلح در ایرلند به نمایش گذاشته شد که در نهایت نیز توسط موزه ایرلند خریداری و در این موزه به نمایش گذاشته شده است. این اثر ۲۰ در ۲۰ است و در قالب کارت پستال خلق شد و کبوتری را در بالای صفحه نشان میدهد که بالهایش را گشوده و از بالا به پایین نگاه میکند، در پایین تصویر نیز کره زمین را با مدارهای آن طراحی کردم که در بالای آن پنج ستاره با رنگهای مختلف به عنوان پنج قاره دنیا کشیدم.
در سال ۲۰۰۸ نیز از طرف یونیسف از من خواستند تا تابلوی رو با موضوع کودکان پناهنده خلق کنم که در نهایت نیز این اثر در تقویم سالانه آنها منتشر و در عرصه جهانی پخش شد.
نخستین کارم را در زمانی که میتوانستیم با ۱۲ هزار تومان خانه بخریم، ۵ تومان فروختم
از شما به عنوان نقاش روایتگر یاد میشود چراکه آثار شما مملو از داستانها و افسانههای مختلف است. چطور شد که شما نقاش روایتگر شدید؟
وقتی نقاش میخواهد اثرش را روی بوم پیاده کند یا باید از ترکیببندی که جلوی خود گذاشته استفاده کند یا باید تصویرهای ذهنی خود را روی بوم پیاده کند. من نقاشی هستم که تصویرهای ذهنی خود را روی بوم پیاده میکنم و این تصویرها از زندگی گذشته من نشات گرفته است. در گذشته زندگی با آنچه که امروز در جریان است تفاوتهای بسیار داشت.
در نوجوانی در هیئتهای عزاداری حضور داشتم. همچنین در محلهای زندگی میکردم که مملو از داستانهای فولکلور بود. از میرآب گرفته تا آبانبارها و مراسم روحوضی در عروسیها؛ تمام این داستانها در ذهن من نقش بست و در تابلوهایم ظهور کرد.
نظر شما در خصوص آنچه که این روزها در عرصه هنرهای تجسمی و نقاشی در حال وقوع است، چیست؟ آیا معتقد هستید آثاری که نقاشان ایرانی خلق میکنند، میتواند در عرصه بینالملل نیز حرفی برای گفتن داشته باشد؟
به عقیده من فعالانی که در عرصه هنرهای تجسمی بینالملل حضور دارند از یکسو از هنرمندان ایرانی توقع دارند که ایرانی کار کنند و از دیگر سو مخاطب پذیرایی تفکر بینالملل است. هنرمندان باید نوآوری و خلاقیت در کارهای خود داشته باشند تا بتواند حرفی برای گفتن در عرصه بینالملل ارائه دهند. از این رو تعداد انگشتشماری از هنرمندان ما هستند که میتوانند در عرصه بینالملل مطرح شوند. هرچند این روزها شاهد تعداد زیادی از هنرمندانی هستیم که انتزاعی کار میکنند و کار آنها مورد قبول قرار نمیگیرد.
نظر مخاطب و خریدار در گرایش هنر و هنرمند به سمت و سویی آثاری خاص تاثیرگذار است. البته معتقد هستم که برخی افراد میخواهند هنر ما همینطور هچل هفت باقی بماند
به نظر شما گرایش هنر به سمت کارهای انتزاعی و آبستره آیا به دلیل تقاضای بازار برای خرید چنین آثاری است؟ آیا این روزها بازار و نظر مخاطب است که راه و روش هنر و هنرمند را مشخص میکند؟
بله؛ معتقد هستم، نظر مخاطب و خریدار در گرایش هنر و هنرمند به سمت و سویی آثاری خاص تاثیرگذار است. البته معتقد هستم که برخی افراد میخواهند هنر ما همینطور هچل هفت باقی بماند. در دورهای مباحث سیاسی و اجتماعی به بروز گرایشهای مختلف مکاتب هنری منجر میشد و امروزه اقتصاد هنر و بازار هنر است که این خط و سمت و سو را مشخص میکند.
ارزیابی شما از آنچه که در عرصه اقتصاد هنر در جریان است، چیست؟
در همه دنیا عرف بر آن است که کارخانهها و تشکیلات بزرگ میتوانند به جای ارائه مالیات درصدد خرید آثار هنری برآیند اما این امر در ایران محقق نمیشود. هنرمند باید پشتیبان مالی داشته باشد، اگر این امر محقق نشود شاهد به وجود آمدن هنرهای زیرزمینی خواهیم بود. در گذشته گالریداران افتخار میکردند که میزبان برگزاری نمایشگاهی از آثار هنرمندان عرصه تجسمی شوند. حتی برای برگزاری نمایشگاه کارت پستال چاپ میکردند و میهمانی میدادند اما امروزه گالریداران نه تنها چنین کارهایی انجام نمیدهند بلکه برای برگزاری نمایشگاه پولی جداگانه از هنرمند میگیرند و همچنین درصدی از فروش آثار هنرمند را دریافت میکنند.
طی سالهای گذشته شاهد برگزاری حراجیهای متعدد عرصه هنرهای تجسمی بودهایم. نظر شما در خصوص برگزاری این حراجیها چیست؟
حضور در حراج آثار هنری به خواست هنرمند بستگی ندارد چراکه این حراجیها در انحصار عدهای خاص است. این انحصار سبب شده تا خرید و فروش آثار هنری در دست دلالان قرار گیرد چنانکه یک دلال میتواند راه را برای حضور یا عدم حضور هنرمند در حراج آثار هنری باز یا بسته بگذارد و درصد خود را بگیرد.
از حال و روز این روزهای خود برایمان بگویید. آیا همچنان در دانشگاه تدریس میکنید؟
با وجود آنکه سالها در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز تدریس میکردم اما این روزها با انتقال این واحد به سوهانک با مشکلاتی برای رفت و آمد روبه رو شدهام. هرچند دانشگاه از من خواست تا در ترم جدید نیز تدریس داشته باشم اما امکاناتی برای رفت و آمد به سوهانک برای ما در نظر نگرفت و از آنجا که این رفت و آمد برایم دشوار است نمیتوانم به تدریس ادامه دهم.
آیا با فروش آثار هنری میتوانید امور زندگی را بچرخانید؟
از آنجا که حقوق بازنشستگی دارم بخشی از هزینههای زندگی را تامین میکند. خدا را شکر میتوان با فروش تابلوها بخشی از هزینههای زندگی را نیز تامین کرد هر چند کافی نیست اما زندگی میگذرد. در جامعه ما فرهنگ خرید آثار هنری جا نیفتاده؛ این در حالیست که در اروپا برای هنرمند ارزش قائل هستند.
گفتگو: معصومه دیودار