در گفتوگو با ایلنا مطرح شد:
نوحهسرایان میان دو راهی ماندهاند/ اگر عزاداریهای عاشورایی نبود امروز چیزی به نام موسیقی ملی در دست نداشتیم
مهدی امینفروغی میگوید ما باید بر مصائب محبوب خود گریه کنیم اما نباید توقف کنیم. این گریه باید باعث حرکت ما شود تا خود را به محبوب نزدیک و آن گونه زندگی کنیم که او میخواهد ولی نوحههایی که در روزگار ما شنیده میشود عمدا بُعد عاطفی را در نظر میگیرد و طبق آن جمله معروف فقط زخمهای حسین(ع) را شماره میکند و به جنبه عاطفی عاشورا میپردازد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مهدی امینفروغی (موسیقیدان، کارشناس ادبیات فارسی و ادبیات عرب، پژوهشگر موسیقی آئینی، مترجم، عاشوراپژوه و مولف کتابهایی متعدد در این حوزه) در گفتگویی که با نگاهی تاریخی آغاز شد، ابتدا به سابقه پیوند موسیقی و مذهب پرداخت، سپس به روی ناخوشی که مذهبیون به موسیقی سازی نشان میدهند و در ازای آن به روی خوش دین به موسیقی آوازی اشاره کرد و به عنوان نمونه از سوره مریمِ عبدالباسط نام برد که از منظر موسیقایی شگفت است و شاهکار.
موسیقی از ابتدا، پیوسته از آنِ ادیان و مذاهب بوده است
امینفروغی در پاسخ به اولین سوال در مورد نسبت موسیقی و مذهب و پیوستگی این دو گفت: جملگی جامعهشناسان، فلاسفه و موسیقیدانان بر این باورند که موسیقی اساسا ماهیتی مذهبی، روحانی و قدسی دارد و سر و کارش با معنویات و اخلاقیات انسانی است. ما این را در آثار حُکمای غرب و شرق میبینیم که به بانگ بلند گفتهاند؛ از آثار افلاطون و ارسطو در غرب بگیرید تا آثار ابنسینا، خوارزمی، غزالی، سهروردی و... در شرق که موسیقی را به وضوح امری قدسی میخوانند. موسیقی از ابتدا پیوسته از آنِ ادیان و مذاهب بوده است، به جهت همخوانی ماهیتش با ماهیت تعالیم مذهبی. پس ما با مرور تاریخ میبینیم که هر کجا دین، مذهب، آیین پرستش، آیین ستایش و این قبیل مفاهیم هست، موسیقی هم حضور دارد و این نکته در گوشه، گوشه فرهنگ بشری و تاریخ و جغرافیای بشر به وضوح قابل مشاهده است و تحلیلی نیست که من ارائهاش بدهم، این را تاریخ به صراحت و به بانگ بلند گفته است که موسیقی ابتدا از آنِ ادیان بوده و رفته رفته شاخههای مختلفی از آن منشعب شده است؛ ازجمله موسیقی برای تفریح، موسیقی برای مسائل اجتماعی، موسیقی کار، لالاییهای مادرانه و شکلهای دیگر تا روزگارِ ما که شاهد گونههای مختلف موسیقی در حوزههای مختلف هستیم.
اسلام از ابتدا روی خوشی به موسیقی سازی نشان نداد ولی به موسیقی آوازی چرا
پژوهشگر، مصحح و نُتنویس کتاب «شعر و موسیقی در نوحههای طهران قدیم» ادامه داد: اما در دین اسلام وضع به گونه دیگری رقم خورد. اسلام از ابتدا روی خوشی به موسیقی سازی نشان نداد و کسانی که در حوزه موسیقی سازی فعالیت میکردند نادیده گرفته شدند ولی موسیقی آوازی توانست وارد تعالیم اسلامی شود. به گونهای که مسلمانان در شبانهروز، پنج نوبت که به محراب عبادت میروند با یک موسیقی آوازی به نام اذان همراه میشوند. اذان کلماتی است که روی آن ملودی گذاشته شده است و بانگ موذن که از ماذنه بلند میشود، مسلمانان را به محراب میکشاند. شکل دیگر موسیقی در دین اسلام در قرائت قرآن است که در واقع قُراء به تعبیر من، روی آیات قرآن آهنگسازی کردند و نمونههای شگفتانگیزی آفریدند ازجمله آثار مصطفی اسماعیل (قاری مصری) که به راستی باید در کنسرواتوارها تدریس شود. اگر از منظر موسیقی به آثار بعضی از این قُراء نگاه کنید به وجد میآیید، به عنوان مثال سوره مریمِ عبدالباسط، از منظر موسیقایی شگفت است و شاهکار.
در تشیع مهمترین علت پیوند موسیقی با شعائر مذهبی، واقعه عاشوراست
نخستین هنری که با عاشورا بیعت کرد، موسیقی بود
گردآورنده کتاب «محتشم نامه» که گزیدهای از ترکیببندهای عاشورایی را در استقبال از ترکیببند محتشم کاشانی به مخاطبان ارائه کرده است، افزود: در جهان اسلام شکلهای دیگری هم وجود داشته و دارد مانند ابتهالها، مناجاتخوانیها و غیره اما در تشیع پیوند موسیقی را با شعائر مذهبی به شکلی بسیار وسیع میبینیم و مهمترین علت این پیوند واقعه عاشوراست. پس از واقعه عاشورا که شیعیان به سوگواری نشستند، کمکم شکلهای مختلف سوگواری به وجود آمد و موسیقی در تمام این شکلها حضور داشت و این سخن درست است اگر بگوییم نخستین هنری که با عاشورا بیعت کرد، موسیقی بود. دلیل من برای گفتن این سخن چیست؟! ممکن است بعضی بگویند این کلام و شعر بود که در ابتدا از زبان مرثیهسرایان با واقعه عاشورا پیوند خورد اما با توجه به تقدم نوا بر کلام، که ابتدا صدا بود و سپس کلام به وجود آمد میتوانیم بگوییم در نخستین آهی که از دلی دردمند در کربلا برخواست موسیقی وجود داشت چراکه تعبیر ما از موسیقی این است که صدایی که حالتی را منتقل کند موسیقی است. بنابراین شکلهای مختلف عزاداری رفتهرفته پدید آمد و در تمام اینها میبینیم که موسیقی آوازی و در برخی موسیقی سازی حضور دارد.
در سال 352 هجری برای نخستین بار به فرمان معزالدوله دیلمی، در دهه عاشورا مراسم سوگواری برپا شد
این کارشناس ادبیات فارسی و مسلط بر ادبیات عرب، با بازگشت به سابقه عزاداری برای امام حسین(ع) تصریح کرد: از سال 61 هجری که سوگواریها پس از واقعه عاشورا آغاز شد، پیوسته در خفا انجام میشد و در واقع شیعیان برای برگزاری این مراسم با مشکلاتی روبهرو بودند و حکومتهای وقت، به آنها اجازه نمیدادند که مراسم سوگواری برگزار کنند اما از قرن چهارم هجری به واسطه حکومت آلبویه که تفکرات شیعی داشت و نخستین دولت شیعیِ پس از اسلام بود که قسمت اعظم ایران به تصرفش درآمد و بغداد را تصرف کرد و المستکفی بالله (خلیفه عباسی) مقهورش شد و از دستوراتش تمکین کرد، اوضاع عوض شد. در تاریخ ادبیات ادوارد بروان، در الکامل فیالتاریخ ابنالاثیر، در البدایه و النهایه ابنکثیر و سایر کتب تاریخی آمده است که در سال 352 هجری برای نخستین بار به فرمان معزالدوله دیلمی در دهه عاشورا مردم مراسم سوگواری به پا کردند و او فرمان داد بازارها را تعطیل و در و دیوار را سیاهپوش کنند و دستور منع طباخی را صادر کرد و شیعیان با آزادی عمل کامل شروع به انجام شعائر مذهبی کردند.
روضه الشهدا و نامگیری روضهخوانان و مجالسشان به اعتبار یک کتاب
سرمنشا عناوین «روضهخوان» و «روضهخوانی»
نویسنده مجموعه کتاب 12 جلدی «هنر مرثیهخوانی» با اشاره به عصر تیموری و کتاب روضه الشهدا ادامه داد: از این دوره به بعد میبینیم کسانی که از آوازی خوش برخوردار بودند و از لحنی جذاب و گیرا، هنر خودشان را که موسیقی باشد آوردند و در خدمت این مراسم قرار دادند. در دورههای بعد، مثلا در عهد تیموری میبینیم که شکلی از عزاداری ظهور میکند که سرنوشتساز است و دانشمند بزرگ سبزوار؛ کمالالدین حسین بیهقی سبزواری معروف به ملاحسین کاشفی از سبزوار به هرات، پایتخت آن دوران عصر تیموری و به دربار سلطان حسین بایقرا میرود و مورد توجه او و ارکان حکومت قرار میگیرد.
این عاشورا پژوه افزود: ملاحسین کاشفی شاعر بوده است و نویسنده و کتابی تالیف میکند به نام روضه الشهدا که این کتاب در واقع شرح مصائب و زندگی ائمه اطهار است و قسمت اعظم آن در ارتباط با واقعه عاشورا. این کتاب به واسطه نثر جذابش به قدری مورد توجه مردم قرار میگیرد که خُطَبا بر سر منبر میبرندش و از روی آن برای مردم میخوانند. آرام آرام مجالس سوگواری به اعتبار نام این کتاب، با عنوان مجالس روضهخوانی شناخته شد و کسانی که مطالب این کتاب را میخواندند روضهخوان نام گرفتند. رفته رفته خواندن کتاب از رو، منسوخ شد و روضهخوانان که صدایی خوش و آوازی جذاب داشتند و از رموز موسیقی مطلع بودند مطالب کتاب روضه الشهدا را حفظ کردند و از بَر خواندند. این اتفاق در درخشانترین عصر تیموری یعنی عصر سلطان حسین بایقرا رخ داد.
عصر صفویه و دستهگردانی
اضافه شدن نوحهخوانی از عصر قاجار
مصحح مجموعه اشعار میرزا یحیی مدرس اصفهانی (بیدآبادی) در قالب مربع ترکیب با عنوان «چهار باغ»، با پیگیری این روند تاریخی گفت: در دوره بعد که عصر صفویه بود، گونههای دیگری از عزاداری که مهمترین آن دستهگردانی است شکل گرفت که پیترو دلا واله (جهانگرد ایتالیایی) در سفرنامه خود به آن اشاره و دستهگردانی را در اصفهان در زمان شاه عباس توصیف کرده است. در دوره زندیه گونه دیگری از عزاداری که از منظر هنرهای نمایشی میتوان نمایش موزیکال نامیدش، به نام تعزیه شکل میگیرد و برای نخستین بار ویلیام فرانکلین انگیسی در سفرنامه خود به آن اشاره میکند. در عصر قاجاریه در واقع میبینیم که تمام گونههای سوگواری اعم از روضهخوانی، دستهگردانی، تعزیه، منقبتخوانی و غیره رواج دارد و شکلی جدید هم به آن افزوده میشود به نام نوحهخوانی.
امینفروغی با تمرکز بر نوحهخوانی ادامه داد: یغمای جندقی (از شعرای غزلسرای سده سیزدهم در عهد محمدشاه قاجار) با استفاده از قالبهایی مانند مستزاد و پس از آن هنر جندقی و صفایی جندقی با ارائه شکلهایی تازه در شعر و موسیقی پدیدهای به نام نوحه را رواج دادند و در تمام این گونهها میبینید که موسیقی تمام قامت ایستاده و ادای دین کرده است. چنانکه پیش از این هم گفتهام و شما میدانید اگر موسیقی را، چه موسیقی آوازی و چه موسیقی سازی را از شعائر مذهبیمان بگیریم، حیات بسیاری از آنها خاتمه مییابد. مثلا اگر از نوحهخوانی، ریتم را بگیریم و ملودی را، چیزی باقی نمیماند. اگر از تعزیه موسیقی آوازی را بگیریم و موسیقی سازی را، حیاتش به پایان میرسد.
واعضان، عقلانیت را تحت تاثیر قرار میدادند و ذاکران احساسات را
پیوند عقل و عشق در مجالس حسینی
مترجم کتاب «چهلچراغ: گزیدهای از میراث عاشورایی ادبیات عرب)» ادامه داد: این نگاهی بود اجمالی به سرگذشت این پیوند و اینکه به راستی این ذاکران و مرثیهخوانان بودند که با استخدام صحیح موسیقی و تلفیق آن با مراثی، مردم را به سوی شعائر حسینی جذب کردند و در واقع احساسات مردم را تحت تاثیر قرار دادند. از سوی دیگر واعضان با مواضع خود و با مطالبی که میگفتند عقلانیت مردم را تحت تاثیر قرار دادند و این گونه بود که در مجالس حسینی واعضان از یک سو، عقلانیت را تحت تاثیر قرار میدادند و ذاکران احساسات را و در این مراسم عقل و عشق در کنار هم میزیستند و به گسترش پیامهای معنوی میپرداختند. در آن دسته از مجالس حسینی که درست برگزار شود عقل و عشق را با هم میتوان دید.
اگر عزاداریهای عاشورایی نبود الان چیزی به نام موسیقی ملی در دست نداشتیم
امینفروغی تصریح کرد: این سرگذشتی بود از این پیوند و این پیوند به گونهای بود که ما به خصوص از عهد قاجاریه به بعد، میبینیم که بزرگان عرصه موسیقی ما تماما برخاسته از بستر نوحه و مرثیهخوانی هستند و این را در کلام بزرگان موسیقی، مانند ابوالحسن صبا، روحالله خالقی و غیره میبینیم که در آثارشان آمده است که اگر نوحهخوانی، تعزیهخوانی و در یک جمله اگر عزاداریهای عاشورایی نبود ما الان چیزی به نام موسیقی ملی در دست نداشتیم و موسیقی ما از بین رفته بود اگر این سوگواریها نبود.
مترجم «فیض روحالقدس: گزیدهای از میراث شیعی ادبیات عرب» ادامه داد: دلیل این سخن چیست؟! دلیل این سخن این است که از عصر صفویه به واسطه سیاستهای آن دوران، بسیاری از هنرها مورد بیمهری قرار گرفت و ازجمله شعر و مخصوصا موسیقی و بسیاری از شاعران از ایران مهاجرت کرده و به هند رفتند و آرام آرام سبک هندی را شکل دادند و شاعرانی مثل بیدل و صائب تبریزی و غیره آنجا تحت حمایت همایون شاه و اکبر شاه پرورش پیدا کردند و موسیقی نیز به همین صورت مهجور شد. از آنسو شعائر مذهبی گسترش پیدا کرد. در شعائر مذهبی خوانندگان نیاز داشتند صدای خود را پرورش دهند و با ظرایف موسیقی آشنا شوند. این فنون را از کجا باید میآموختند؟! نزد موسیقیدانان خانهنشین و مهجور! پس نزد آنها میرفتند و اینگونه شد که موسیقی ما که با بنبست مواجه شده بود راه خود را عوض کرد و از کوچه کناری به مسیرش ادامه داد و با باری از مفاهیم مذهبی و عاشورایی همراه شد.
نویسنده کتاب «شمس و چهار قمر: ترجمه منتخب اشعار مرحوم آیتالله محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی)» تصریح کرد: این را در تکمله بحث قبلی عرض کنم. در دوران قاجار میبینیم که بزرگان موسیقی ما همه برخواسته از مکتب سوگواریها هستند. ازجمله ابوالحسن اقبال آذر معروف به اقبال السلطان خواننده افسانهای و بلندآوازه آن عصر شاگرد یک تعزیهخوان بوده است؛ شاگرد عبدالرحیم تعزیهخوان یا غلامحسین بنان، شاگرد ضیاء الذاکرین بوده است؛ نوحهخوان معروف یا جلال تاج اصفهانی فرزند تاج الواعظین اصفهانی بوده است و در مکتب پدری که روضهخوان بوده پرورش پیدا کرده و تبدیل به یکی از استوانههای موسیقی ما شده است. همین طور سیدحسن طاهرزاده، رضا قلی میرزا ظلی، عارف قزوینی و دیگران که همگی برخواسته از این فضا بودند. بنابراین این پیوند، پیوند بسیار شگفت و گستردهای است که بین موسیقی و شعائر مذهبی و به خصوص شعائر حسینی وجود دارد.
امینفروغی ادامه داد: اهالی موسیقی اطلاعات خود را به مرثیهخوانها دادند و آنها گوشهها، نغمات، آوازها و دستگاههای موسیقی ایرانی را فراگرفتند و از دوره صفویه به بعد در واقع روضهخوانان بودند که موسیقیدانان زمان خود شدند. آنها بودند که حاملان موسیقی شامخ ایرانی شدند تا عصر قاجاریه که اتفاقی که عرض کردم رخ داد؛ یعنی اساتید موسیقی عصر، مرثیهخوانها هستند و خوانندگان و نوازندگانی که اسامیشان را بردم مجددا راهشان از مکتب آنها جدا میشود و مرثیهخوانی راه خودش را میرود و موسیقی ملی راه خودش را. یعنی آن اساتید خانهنشین، دومرتبه با یک وقفه به صحنه برمیگردند و اهالی مذهب امانتی را که بر دوش داشتند مجددا به اهلش میسپارند. پس با توجه به این دوره است که بزرگانی مثل ابوالحسن صبا و روحالله خالقی گفتهاند که اگر مرثیهخوانیهای عاشورایی نبود اعم از تعزیهخوانی، نوحهخوانی و گونههای دیگر، ما امروز چیزی به نام موسیقی ملی در دست نداشتیم.
وقتی مرثیهخوانی و شکلهای مختلف سوگواری، آینهای است برای مشاهده تحولات اجتماعی
نویسنده کتاب صوتی «کتیبه (دوازده بند محتشم کاشانی)» ادامه داد: از ابتدای این پیوند بین شعائر مذهبی و موسیقی ما میبینیم که در واقع الحان و نغمات موسیقی سنتی ما در خدمت این مراسم و گونههای مختلف عزاداری هستند. رفته رفته که جامعه تغییر کرد و پس از عصر قاجاریه، دوره مشروطه از راه رسید و پس از مشروطه، دوره پهلوی اول و سپس پهلوی دوم، جامعه دچار تحولاتی شد و هنرها بیشک آینهای هستند که تحولات اجتماعی را میتوان در درونشان دید. بنابراین مرثیهخوانی و شکلهای مختلف سوگواریها هم آینهای شدند برای تحولات اجتماعی، یعنی اینکه در پیش از مشروطه میبینیم که وقتی یک مرثیهخوان کار خود را ارائه میدهد، کاملا تابع موسیقی سنتی است و موسیقی اصیل اما در عصر بعد، که دوران مشروطه است و موج تجددخواهی و نواندیشی کشور را فرامیگیرد میبینیم که تغییراتی در شیوههای عزاداری پیش میآید و شکلهای جدیدی مشاهده میشود. مثلا با نوحههایی مواجه میشویم که تصنیفگونه است، نوحههای حاج حسین بابامشکین و غیره که کاملا تصنیف است یعنی بسیار طولانی است، از ابتدا که شروع میشود مثلا درآمد را در دستگاه سهگاه میخواند، به سمت مویه میرود و بعد زابل، مخالف و بعد فرود میآید. یعنی تصنیفخوانی که در آن دوران رایج میشود نوحهها را هم تحت تاثیر قرار میدهد. در دوران پهلوی اول، عزاداریها به خفا میروند، چنانچه این کار سالها ممنوع میشود. در دوران پهلوی دوم که مقدمات انقلاب سال 57 هم به وجود میآید به نوحهها که نگاه کنید، میبیند که آینهای است که وضعیت اجتماعی را درش میبینید؛ روح برخواستن و تحولاتی که منجر به انقلاب شد. از نظر ملودی میبینید که حماسیاند و به عنوان مثال در دستگاه چهارگاه و از نظر مفهومی و شعری پیوسته مردم را به برخواستن تشویق میکنند. بنابراین به این نوحهها که نگاه کنید آینهایاند که وضعیت اجتماعی را در آنها میبینید.
او افزود: پس از انقلاب در دوره جنگ هشت ساله باز نوحهها آینهای هستند که وضعیت جامعه در آنها منعکس شده است و اتفاقاتی که ماحصل جنگ بودند و جوانانی که در جنگ کشته میشدند و برایشان نوحهسرایی میشد و در روزگار ما هم چنین است. ما وقتی وضعیت مراسم سوگواری خود را اعم از تعزیه و به خصوص نوحهها میبینیم چه برایمان خوشایند باشد و چه نباشد آینهای است که وضعیت جامعهمان را منعکس میکند و به ما مینمایاند.
نوحهسرایان بین دوراهی ماندهاند
این پژوهشگر موسیقی آیینی با گذر از سیر تاریخی و رسیدن به دوران معاصر، پرسید: ما الان در چه وضعیتی به سر میبریم؟! در وضعیتی که از یک سو به سرعت از سنتها فاصله میگیریم و از سوی دیگر با سرعتی افسارگریخته به سمت مدرنیتهای حرکت میکنیم که آن را نفهمیدهایم و درنیافتهایمش و با برداشت خودمان حرکت میکنیم و هر روز با یک پدیده جدید مواجه میشویم و سکونی در جامعه نیست به خصوص در روحیه هنرمندان مردمی مانند نوحهسرایان.
او ادامه داد: نوحهسرا بین دو راهی مانده است. اگر بخواهد سنتها را پاس بدارد با جوانی مواجه است که سرعت میخواهد، نه سنت. جوان امروز سرعت میخواهد، نه پایبندی به سنت، او میخواهد فرار و فضاهای جدید را کشف کند. فضای سنتی میگوید نه! آرام بنشین، تامل کن و بعد به آهستگی حرکت کن. خب! نوحهسرا، شاعر و سایر هنرمندان این عرصه میخواهند با این جوان که فرزند زمان خود است و مخاطب آنهاست حرکت کنند و سرعتشان را تند میکنند. بنابراین شما میبینید که نوحه وقتی سروده میشود، به عنوان مثال دیگر در افشاری نیست. به این معنا که نوحهسرا بنشیند و یک نوحهای در افشاری با آن سکون، با آن سوز و حال بسازد و میبینید که برمیدارند از موسیقیهای غربی، موسیقی فیلم، موسیقی پاپ و موسیقیهایی که مناسب این فضا نیست استفاده میکنند و شما میبینید که در مجالس سوگواری به مردم چنین چیزهایی خورانده میشود و این گونه است که با نوحههایی مواجه میشوید که یکبار مصرفاند. چون همان جوانی که شما به سودای به دست آوردن دل او سرعت خود را تند کردید و دیشب یک نوحه سرودید و امشب یک نوحه دیگر، همین طور در حال حرکت است و نوحه دیشب شما دیگر برای او جذاب نیست. یعنی او اصلا به شما مجال نمیدهد که بخواهید تامل کنید.
نوحههایی که خاطرهساز بودند
وقتی خودمان، پدرمان و پدربزرگمان با یک نوحه مشترک خاطره داشتیم
نویسنده کتاب «موسیقی و ستایشگری» (تلاشی برای آشنایی ذاکران و ستایشگران با مبانی موسیقی آوازی و مباحث مرتبط با آن) ادامه داد: وقتی تاریخ نوحهسرایی را از نظر میگذرانید میبینید که در قرون اولیه اصلا با تنوع مواجه نیستید و به عنوان مثال میبینید که 100 سال یک ملودی به عنوان نوحه مطرح بوده است و همه، نسل اندر نسل به آن دل میدادهاند و با شنیدنش وقتشان خوش میشده است. چرا؟! چون جامعه آرام حرکت میکرد. یک نوحه خاطرهساز بود برای پدربزرگِ شخص، پدرش، خودش و فرزندش. همان نوحه با همان ساختار. به عنوان مثال «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است/ مکن ای صبح طلوع» که شب عاشورا میخوانند، «عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است/ مکن ای صبح طلوع» چون جامعه آرام حرکت میکرد و پدیدههای معنوی مجال داشتند که هالهای از قداست در اطرافشان ایجاد شود و چنین بود که میبنید در گذشته نوحهها از قداست برخوردار بودند. چرا؟! چون خاطره مذهبی و معنوی من، پدرم و پدربزرگم بوده است. من میتوانستم گذشته تبارم را در این نوحه ببینم. میتوانستم تصور کنم که آه! پدرِ پدربزرگم هم که او را ندیدهام با این نوحه اشک ریخته است! یعنی در اثر سکونی که در جامعه بود پدیدهها مجال داشتند که هالهای از قداست در اطرافشان ایجاد شود و یک نوحه تبدیل به یک آهنگ مقدس میشد و نوحهسرایان در پی این نبودند که نوحهای جدید تولید کنند و اجازه میدادند مردم با همان نوحه قبلی دلخوش باشند، ممکن بود شعر را عوض کنند و شعری جدید بسرایند اما به ملودی اجازه میدادند که همان باشد.
مثالی از آهنگ نقارهخانه امام رضا(ع)
امینفروغی افزود: این نکته را در پدیدههای دیگری جز نوحه هم میبینیم. شما هر بار که به حرم امام رضا(ع) مشرف میشوید از نقارهخانه یک آهنگ ثابت به گوش میرسد. هر بار رفتهاید، همان را شنیدهاید. من هم همان را شنیدهام. پدر من و پدر شما هم همان را شنیدهاند. پدربزرگهایمان هم همان را شنیدهاند. چرا اینها به فکر نمیافتند که این آهنگ را عوض کنند و یک آهنگ جدید بزنند؟! نه آنها این کار را نمیکنند! چون میدانند که این آهنگ تبدیل به یک آهنگ مقدس شده و کار به جایی رسیده است که یک کارگردان در یک سکانس از فیلمش برای نشان دادن فضایی مذهبی و متاثر از حضور امام رضا(ع) از این آهنگ استفاده میکند. کسی در نقطه دیگری از دنیا زمانی که میخواهند تحفهای از ایران برایش بفرستند قطعهای از آهنگ نقارهخانه را میفرستند و او اشکش سرازیر میشود. چرا؟! چون این آهنگ هالهای از قداست در اطرافش هست. در کلیسا هم به همین صورت است. آثار باخ، شوبرت و غیره تغییر نمیکنند تا در دل و جان مردم بنشیند. در گذشته، اینها به قدری این هاله قدسی در اطرافشان بود که برای بعضی توبهآفرین میشد. به این معنا که در تاریخ شفاهی آمده است که به عنوان مثال کسی در حال غفلت بود و مشغول انجام گناهی اما از دور که صدای آن نوحهای را که از لحظهای که چشم باز کرده شنیده است و پدرش و پدربزرگش هم همان را شنیدهاند، میشنید چنان تحت تاثیر قرار میگرفت که به یکباره تحولی در او ایجاد میشد و از آن کار مذموم کناره میگرفت.
وقتی موج مخاطبزدگی، نوحه سرایان را با خود میبرد
او ادامه داد: بعضی از عرفا با شنیدن بعضی از نوحهها در سیر و سلوکشان به مکاشفه میرسیدند. چرا؟! چون این نوحهها قداست داشت اما در روزگار ما مجال چنین چیزی وجود ندارد چون عصر، عصر سرعت است. نوحهها مجال پیدا نمیکنند که بمانند. چون عصر جستوخیز است. عصر سکون نیست. البته که در جامعهای مانند جامعه ما و نه هر جامعه دیگری و چون کار به دست کسانی هم افتاده است که از تجربه و علم کافی برخوردار نیستند بنابراین موج مخاطبزدگی آنها را با خود میبرد و برای آن که مخاطب را راضی نگه دارند به هر کاری دست میزنند. نوحههایی را شما در روزگار ما میبینید که یکبار خوانده و بعد به دست فراموشی سپرده میشود. نوحههایی که چه از نظر مفهوم، چه از نظر شعر و چه از نظر موسیقی تناسبی با فضا ندارد و از سنتها فاصله گرفته است و بیشتر به جای معنویت در حال ترویج سبکسری است. آثاری که تبدیل به خاطره نمیشوند درحالیکه نوحههای قدیم تبدیل به خاطره میشدند.
مذمت اکتفا به ذکر مصیبت و شمارش زخمهای حسین
این موسیقیدان توضیح داد: مرثیهای و نوحهای را میتوانیم اثری تمام عیار بنامیم که از دو ویژگی بسیار مهم برخوردار باشد؛ یکی حماسه و دیگری عاطفه. این دو باید عنان به عنان در کنار هم حرکت کنند. اگر عاطفه را فراموش کنیم و فقط به حماسه بپردازیم به بیراهه رفتهایم و اگر بالعکس عمل کنیم نتیجهای نخواهیم گرفت. ما باید بر مصائب محبوب خود گریه کنیم اما نباید توقف کنیم. این گریه باید باعث حرکت ما شود تا خود را به محبوب نزدیک کنیم و آن گونه زندگی کنیم که محبوبمان میخواهد. در آن گریستن عاطفه وجود دارد و در این حرکت کردن حماسه. این دو باید کنار هم باشند. نوحههایی که در روزگار ما شنیده میشوند عمدا بُعد عاطفی را در نظر میگیرند و پیوسته با آثاری مواجه هستیم که طبق آن جمله معروف فقط زخمهای حسین(ع) را شماره میکنند و به جنبه عاطفی عاشورا میپردازند. ما باید در کنار حفظ این عاطفه که بستر کار است و اگر نباشد اساسا موضوع منتفی است، به حماسه بیندیشیم و نگاه حماسی را در خودمان تقویت کنیم و امیدواریم نوحههایی سروده شود که برانگیزاننده باشد. نوحههایی سروده شود که اخلاقآفرین باشد. نوحههایی سروده شود که مخاطبان را به سوی فرهنگ حسینی فرابخواند. ما باید با شنیدن یک نوحه تغییری در رفتارمان ایجاد شود. اگر با شنیدن یک نوحه تنها و تنها گریستیم و هیچ تغییری در اخلاقمان ایجاد نشد و هیچ کرامت اخلاقی برایمان حاصل نشد آن نوحه ناقص بوده و نتوانسته است باعث حرکتمان شود و نوحهای تمام عیار است که هم عشق ما را بجنباند و هم عقل ما را، هم عشق ما را برانگیزاند و هم عقل ما را که انسان ترکیبی است از این دو پدیده؛ از عقل و عشق و باید مراثی ما و نوحههای ما هم عقلانیت را در ما بیدار کنند و هم مهرورزی و عشق را.
آیا باید سنتها را پاس بداریم و از آنها دست نکشیم؟! تحولات را چه کنیم؟!
امینفروغی در ادامه گفت: خب! چه باید کرد؟! آیا باید سنتها را پاس بداریم و از آنها دست نکشیم؟! پس تحولات را چه کنیم؟! جوانان پر سرعت را چه کنیم؟! آیا به سرعت روی بیاوریم؟! سنتها را چه کنیم؟! این کاری است کارستان. ما با پدیدهای مواجه هستیم که از نظر مفهومی تحریف و بدعت راهی بدان ندارد. یعنی شما نمیتوانید بگویید خب! نوآوری که چیز بدی نیست و من میخواهم امسال نوآوری کرده و به عنوان مثال بگویم امام حسین(ع) روز دوم محرم به شهادت رسید! یعنی در تاریخ دست ببرم! شما مجاز به این کار نیستید. شما مجاز به تحریف یعنی حرفی بر حرفی افزودن یا بدعت به معنای نوآوری در مباحث تاریخی و اعتقادی نیستید و باید پایبند به تاریختان باشید. از آن طرف این تاریخ را شما میخواهید هم عنان با هنر کنید که هنر اساسا حیاتش در نوآوری است. حیات هنر در نوآوری است پس چگونه میشود اینها را با هم پیوند داد که هم در محتوا تحریفی صورت نگیرد و هم نوع گزارش و چگونگی عرضه کارتان همراه با نوآوری باشد تا هنر هم بتواند کار خود را انجام دهد که بحث بسیار مفصلی است که داستان از آن جایی نشات میگیرد که ما نمیدانیم در چه چیز باید نوآوری کنیم و چگونه و در چه چیز نوآوری نکنیم.
او در پایان گفت: در سالهای گذشته در مراکزی که مربوط به همین موضوع است بحث بسیار بوده است. راجع به اینکه اصلا دانشکدهای تاسیس شود با عنوان دانشکده مداحی و در واقع به سمت فضاهای آکادمیک حرکت کنیم. با رایزنیهایی که بین اهل فن در این حوزه صورت گرفت عمدتا به این نتیجه رسیدند که چارهای نیست و رفتن به سمت فضای آکادمیک این پدیده را تخریب میکند. این پدیدهای، کاملا سنتی است و اگر بخواهد در چارچوب مباحث آکادمیک قرار بگیرد لطمه میخورد. این بحث بسیار مفصل است اما چاره کار این نیست. چاره کار این است که کسانی که در این حوزه پژوهش کردهاند و تحقیق کردهاند محل مشورت قرار بگیرند و نتایج تحقیقاتشان مُدون شود و پیش روی ارباب این فن قرار بگیرد و این موضوع به گونهای و با بیانی برای آنها مطرح شود که آنها بپذیرند که باید تغییری در نگاهشان ایجاد شود. ما در زمان حال میبینیم که بعضی از ذاکران و مرثیهخوانان فهمیدهاند که شعری که میخوانند باید شعر صحیحی باشد. بنابراین با یک شاعر، یک ادیب، یک چهره ادبی در ارتباطند و پیوسته آنچه را که میخواهند بخوانند با او چک میکنند که این شعر از نظر شما خوب است یا خوب نیست. در بعضی موارد ما میبینیم که تیمهایی برای بعضی ذاکران تشکیل شده است و این اتفاق بسیار خوبی است که او که در واقع صحنهگردان ماجراست مشاورانی دارد؛ چه در حوزه موسیقی، چه در حوزه شعر، چه در حوزه مقتل که از آنها مشاوره بگیرد، حتی در حوزه رسانه. چون الان ما میبینیم که مداحیهایمان رسانهای شده است و او باید بیاموزد که کار او را چون همگان میبینند و در فضای مجازی دست به دست میشود پس موظف است مواظبت کند که در خواندنش، در حرکاتش و غیره نکته ناهنجاری وجود نداشته باشد. چون کار فقط به حاضران در هیئت محدود نمیشود و اینها به کلیپهایی تبدیل میشود که در فضای مجازی میچرخد. این کار بسیار خوبی است، یعنی مداحان و مرثیهخوانها بدانند که باید مشاورانی داشته باشند یا خود به آموختن این فنون همت کنند یا با مشاورانی در تماس باشند و شعری که میخوانند را با رایزنی با او بسنجند، ملودیای که میخوانند و نوحهای که میسازند را به اهلش نشان بدهند، یعنی یک تیم تشکیل دهند و بعد به عنوان اجراکننده روی صحنه بروند. این راه خوبی است که اخیرا هم در بعضی موارد مشاهده میشود و اتفاق خوبی است. چون این هنر، هنری خاص و میان رشتهای و حاصل جمع شدن فنون و علوم مختلف در یک نفر است و از آنجا که این ماجرا تا به حال در حوزههای سنتی بوده است و در کنار حوزه علمیه و از جمله پدیدههایی بوده که بیشتر با علما در ارتباط بوده است تا با دانشگاهیان با آکادمیک شدنش موافق نیستم و گمان میکنم باید فضایی ایجاد شود میان دانشگاه و حوزه و این پدیده جای خود را در آن جا پیدا کند و تکامل یابد.