دو رمان تازه از رومن پوئرتولاس؛
تلاشهای فرازمینی یک مادر برای رسیدن به دخترخواندهاش
دو رمان تازه از رومن پوئرتولاس نویسنده فرانسوی توسط ابوالفضل اللهدادی ترجمه شده است.
ابوالفضل اللهدادی (مترجم) در گفتگو با خبرنگار ایلنا، درباره آخرین ترجمهها و کتابهایش گفت: آخرین کتابی که از من به تازگی چاپ شده سومین رمان رومن پوئرتولاس به نام «دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود» است که توسط انتشارات ققنوس منتشر شده. این رمان هم مثل دو کتاب قبلی این نویسنده و کتاب چهارم او که احتمالا در نمایشگاه کتاب سال آینده عرضه میشود با خرید رسمی کپیرایت از ناشر فرانسوی منتشر شده و چاپ آن یک سال طول کشیده است.
اللهدادی سپس در توضیح مختصری درباره این رمان بیان کرد: داستان مادری را روایت میکند که میخواهد به مراکش سفر کند تا دختری را که به فرزندخواندگی پذیرفته را بیاورد. منتها یک کوه آتشفشان قدیمی فوران کرده و خاکسترهایی که در هوا پراکنده باعث شده همه پروازها از پاریس به آن مقصد لغو شود. آنقدر این کنسلی پروازها باعث آشفتگی شده که هیچ راه دیگری هم وجود ندارد تا این مادر استفاده کند و خودش را به دخترش برساند. درحالیکه به دخترش که یک بیماری سختی دارد قول داده که در تاریخ و ساعت مشخصی در کنار او باشد و با این کارش به او کمک کند. در جریان تلاشهای این مادر که یک پستچی است برای پیدا کردن راه سفری به مراکش یک راهبی را میبیند که حرفهای عجیب و غریبی میزند و این زن به راهب نزدیک میشود و همین باعث بروز اتفاقاتی میشود که داستان را میسازد. به عبارت دیگر از اینجا به بعد داستان وارد فضای دیگری میشود و این مادر تلاش میکند به واسطه این راهب و دوستانش از راهی غیرعادی و خارقالعاده به دخترش برساند. در نهایت هم داستان شوکهکننده تمام میشود و ما میبینیم که از اساس داستان چیز دیگری بوده و این اتفاق عجیب اتفاق عجیبتری را هم در دل خود داشته است.
این مترجم همچنین درباره انتشار ترجمه چهارمین رمان رومن پوئرتولاس اظهار داشت: کتاب چهارم این نویسنده هم ترجمهاش تمام شده و یکی دوماهی هست به نشر ققنوس تحویلش شده و در حال حاضر در مرحله دریافت مجوز است. عنوان کتاب ممکن است تغییر کند اما فعلا نام «همه تابستان بدون فیسبوک» را برایش درنظر گرفتهایم. این رمان یک داستان جنایی در عین حال ادبی است. درواقع کتاب درونمایه جنایی دارد ولی به نظرم ادای دینی هم هست به ادبیات؛ چون کاراگاهی که شخصیت این داستان است و پرونده را دنبال میکند یک خانم سیاهپوست است که به معنی واقعی کلمه کرم کتاب است. حتی در اداره پلیسی هم که کار میکند یک کتابخانه دارد و کلاسهای کتابخوانی تشکیل میدهد و خیلی از کتابهای بزرگ دنیا نامش در این رمان میآید. از جذابترین کارهای این نویسده است که احتمال میرود جلد دوم آن را بنویسد و چون داستان موفقی بود ادامهاش بدهد. یعنی شخصیت کارگاه گویا قرار است در داستانهای دیگری هم حضور داشته باشد.