ّ«خلاقیت» از زبان علی فرامرزی؛
جامعه به بیماریِ «عدم خلاقیت» مبتلا شده است
علی فرامرزی میگوید: امروزه در دنیا دانشکدهها و مراکزی وجود دارند که کارشان پرورش خلاقیت است. این تفکر که خلاقیت امری است مختص یک تعداد افراد خاص در جامعه، یک تفکر قدیمی و کهنه است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، علی فرامرزی (نقاش، منتقد و هنرپژوه) معتقد است؛ راهها و تکنیکهایی وجود دارد که میتواند خلاقیت را در سطوح مختلف جامعه نفوذ دهد. او میگوید امروزه در دنیا دانشکدهها و مراکزی وجود دارند که کار آنها پرورش خلاقیت است. میگوید: حتی آن موبایلی که در دست شماست، انباشتهای از خلاقیتها و نوآوریهاست. شدت و انواع نوآوریها آنقدر امروزه در حال گسترش است که دیگر خیلی از تعاریف در این زمنیه دگرگون شده است.
در این رابطه با این هنرمند نقاش گفتگویی داشتیم.
شما معتقدید که خلاقیت خاص داریم و خلاقیت عام. کمی بیشتر در اینباره توضیح میدهید؟
مسئله حول این میگردد که آیا خلاقیت فقط مخصوص یک قشر خاص در جامعه است، و یا یک امر عام است و شامل اکثریت مردم جامعه میشود؟ اگر خلاقیت یک امرِ عام است موانعاش چیست و چرا اکثریت افراد جامعه خلاق نیستند؟ در وهلهی بعد، وضعیت این مسئله در دنیا چگونه است؟ یک نمونهاش را خود من در دانشگاه استنفورد دیدم. در آنجا دانشکدهای، تحت عنوان «مدرسهی طراحی خلاقیت» وجود داشت. تشابه کلمهی «طراحی» با خلاقیت در هنر و خلاقیت در سایر رشتهها برای من خیلی جالب بود. در این مراکز، خلاقیت را آموزش میدادند. خلاقیت میتواند در همهی افقها تعمیم پیدا کند. جامعهی ما به شدت نیاز دارد که این روشها، علوم و تکنیکها را یاد بگیرد. امروزه دیگر این تفکر که خلاقیت فقط مختص یک تعداد افراد خاص در جامعه است یک تفکر قدیمی و کهنهای است.
طبق گفتهی شما، یکسری خلاقیتها وجود دارند که میتوانیم آنها را به تمام سطوح جامعه بسط دهیم؛ و در مقابل یکسری دیگر ازخلاقیتها نیز وجود دارند که تنها تحت اختیار یک قشر خاص است. منظور شما از این تقسیمبندی همین است؟
منظور من این است که درگذشته، خلاقیتها فقط مخصوص یک قشر خاص قلمداد میشد ولی الان با علوم و تکنیکهای جدید اکثریت جامعه میتوانند خلاقیتهایشان را پرورش دهند. از نظر علم روانشناسی، خلاقیت یک امر واجب برای انسانهاست؛ نه یک توانایی خاص و استثنایی برای یک گروه خاص. منتهی آن گروه خاص، به دلایلی توانستهاند استعداد خلاقهشان را پرورش دهند و آن اکثریت هم چون آن روشها را نمیدانستند، نتوانستند خلاقیت را در خود پرورش دهند. در نتیجه با استفاده از این تکنیکها میتوان بخش اعظمی از آن اکثریت را هم به خلاقیت واداشت.
با ارائهی نمونههای ملموس و عینی، منظورتان را از آن قشر اقلیت خاص و اکثریت عام روشن میکنید؟
یک بخشی از این اقلیت خاص، هنرمندان هستند. خب تصور جامعه این است که فقط هنرمندان قشر خلاقاند. در گذشته یعنی بیشتر اینطوری بود.
خلاقیت این قشر اکثریت عام، قرار است در چه اموری بروز و ظهور پیدا کند؟
در همهی امور. در صنعت، تولید، تکنولوژی، تولید علم، تولید اندیشه، تولید ثروت، تولید کار و ... .
در گذشته نیز ما شاهدِ این نوع خلاقیت (خلاقیت عام) در تمام سطوح زندگی جامعه بودهایم. این طور نیست؟
چرا، همینطور است. ولی بحث کردن و پیگیری این نوع مباحث، باعث میشود که در جامعه اهمیت پیدا کند و همچنین مردم به دنبال آموزش آن باشند. کاری که دنیا امروزه دارد انجام میدهد. انسانها میتوانند با استفاده از این دانشها و روشها خلاقیتشان را گسترش و بسط دهند.
آیا باید هریک از این خلاقیتها، درنهایت منجر به تولید شود؟
طبیعتاً. یکی از عوامل بروز خلاقیت تولید است. این تولید هم فقط به معنی صنعتی نیست. هر چیزی، در هر زمینهای میتواند در این امر دخیل باشد. یکی با بافتنیکردن هم میتواند آدم خلاقی باشد. اتفاقاً یکی از بحثها همین است که امر خلاقه میتواند در هر بخشی اتفاق بیفتد.
امروزه با گسترش فضای مجازی، مثل اینستاگرام، توئیتر و ... در بعضی موارد با انواع جدیدی روبهرو هستیم که گاهی واقعاً خلاقه هستند.
همینطور است. خلاقیت شامل اینها هم میشود. آنها هم میتوانند خلاقیتشان را گسترش دهند.
منظور شما این است که باید خلاقیتها را هدفمند کرد؟
نه اصلاً. هدفمند یعنی چه؟ در این آموزشها، نباید سمت و سویی به خلاقیت داد. بحث من سر تکنیکها و روشهایی است که باید منجر به خلاقیت شود. بخش مهم موانعی که بر سر راه خلاقیت ما قرار گرفته بحث آموزش در کشور است. آموزشهایی که از کودکی به بچهها میدهند بخش بزرگی از موانع عدم خلاقیت را ایجاد میکند. اینها همه باید دگرگون شوند.
بسیاری از دانشآموزان کشور، باید از سد کنکور رد شوند. در تقسیمبندی رشتهها اکثریت این دانشآموزان، به سمت چند رشتهی مشخص سوق داده میشوند. این امر، خلاقیت را در همان اولین قدمها در جوانان میکُشد.
علت چنین پدیدهای، نیاز جامعه است. یعنی وقتی که در جامعه نیاز به ساختمانسازی خیلی گُل میکند و سودآور میشود همه رشتهی معماری میخوانند. البته یک بخشش هم مُد و اسم و رسمداربودن است. اتفاقاً خلاقیت همین است. خلاقیت یعنی شکاندن عادتها. اولین حرکت همین است. مشکل از آنجایی شروع میشود که یک جامعه، بر این نوع بیماریهای خودش آگاه نیست. این یک نوع بیماری است. ما الان این همه دکتر بیکار داریم. ولی باز هم همه میروند دکتر شوند.
این به این خاطر است که جماعت راحتطلباند و گمان میکنند آنهایی که در امر خلاقیت موفق شدهاند آدمهای راحتطلبی بودهاند که یکمرتبه شانس بهشان روی آورده و معروف شدهاند. نمیدانند که اینها چه زحمتِ شبانهروزیای کشیدهاند.
در خصوص گالریها، در اکثر مواقع شاهد این هستیم که در کانسپتِ گالری-سوای از آثار هنری ای که در آن محل به نمایش درمیآید که ممکن است بینقص و خلاق هم باشد- خلاقیتی وجود ندارد؟ درواقع در نوع چیدمان گالریهای امروزی ما عنصر خلاقیت چندان جایی ندارند.
وقتی در جامعه فرم و محتوا فراموش میشود و جامعه به سمت یک نوع تظاهر بیشتری حرکت میکند، این امر تبدیل به یک بیماریای میشود که یکی از نتایجاش همان چیزی است که شما میگویید. مهم این است که ما یک چیزی به دیوار گالری آویزان کنیم، یک پولی هم بدهیم، یک کارتی هم چاپ کنیم، و بعد اسمش هم در رزومهمان باشد که ما در فلان تاریخی نمایشگاه داشتیم.
خیلی اتفاق میافتد که کانسپت گالریها، خلاقه نباشد. در دنیا بسیاری از نمونههای خلاقهای در این زمینه ظهور کردهاند. در ایران هم کموبیش شروع شده ولی در کل نگاه گالریهای ما به این قضیه سنتی است. وقتی امر خلاقه در جامعه تبدیل به فرهنگ شود، آنوقت شامل بسیاری از شئونِ زندگی هم میشود.