با سروژ بارسقیان در حاشیهی نمایشگاه عنصر هشتم؛
هنرمندی که با قلمنی، نقاشی میکند
بارسقیان گفت: شخصاً معتقدم؛ منطقی نیست که هنرمندِ زنده، وارد حراجیها شود. شما فرض کنید که یکی از این کارها وارد حراجی شود، و به قیمت 100 میلیون به فروش برسد. خب، من بعد از آن، دیگر چطور زندگی کنم؟ دیگر کسی از من کار نمیخرد. مگر چند نفر هستند که توان پرداخت چنین هزینهای را برای یک تابلو دارند؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، نمایشگاه «عنصر هشتم» سروژ بارسقیان که در روز 31 شهریور در گالری آتبین افتتاح شده بود، 11 مهر به کارش پایان داد. بارسقیان در این نمایشگاه، طبق گفتهی خودش عنصر هشتمی را که «نوار» باشد، به هنرهای بصری پیشنهاد میکند.
او میگوید: ما در زبان بصری، به صورت متعارف پذیرفتهایم که هفت اِلمان یا نت نقاشی داریم. این هفت عنصر عبارتند از: خط (line)، شکل (shape)، ریخت (form)، رنگ (color)، تاریکروشن (value)، بافت (texture) و فضا (space). در این کارها، من قلمنیِ خوشنویسی را به عنوان یک ابزار نقاشی پیشنهاد میکنم، و بهجای مرکب قهوهای و سیاه که در خوشنویسی مرسوم است، از مرکب رنگی استفاده کردم. از فاصلهای که با این روش، بین خط و سطح ایجاد میشود، چیزی را پیشنهاد میکنم که به آن نوار (spline) میگویند. بدین ترتیب با استفاده از این ابزار، عنصر هشتمی به نام نوار، به این هفت تا اضافه میشود. با این عنصر، میتوانید کار آبستره یا رنگی خلق کنید، و چنانچه میبینید، این مسئله در کارهای من، عملی شده است. حتی طبیعت را میتوان با این زبان تفسیر کرد. از طرفی، این مسئله اصلاً ربطی به عرفان ندارد، بلکه کاملاً مسئلهای بصری است.
بارسقیان در این سری از آثارش، از فرمت و ابزار آبستراسیون استفاده کرده، ولی خروجیِ کارها فیگوراتیو است. او میگوید: من کلاً فیگوراتیو کار میکنم. بسیاری از این کارها تقریباً درحال آبستره شدن است، ولی در نهایت این کار را نکردم و در مرحلهی فیگوراتیو نگهشان داشتم. حتی این تکنیک، این قابلیت را دارد تا مخاطب بدون عینک، کار را سهبُعدی ببیند.
او افزود: بُرشِ قلمنیها سمتوسویِ نستعلیق دارد. قلمنیها را خودم بُرش دادم. سپس، با استفاده از مرکب خوشنویسی که در نوشتنِ خط نستعلیق استفاده دارد، کارها را کشیدم. البته دوتا از کارها با قلممو و رنگ روغن روی بوم کار شد. شما اینگونه تصور کنید که یک خوشنویسی هست که با قلمنی نمینویسد، بلکه نقاشی میکند. کارهای مرکبم، روی کاغذ فابریانو یا مقوای ماکت است.
این نقاش دربارهی پروسهای که صرفِ خلق این آثار کرده توضیح داد و گفت: کارها را از سال 1384 شروع کردم، و به مرور کشیده شد. همه را نگه داشتم، تا به یک نتیجهای برسد. فقط یکبار سه سال پیش در تقویمی که نشر نظر منتشر کرده بود، یکی از این کارها منتشر شد. آثار از 2 تا 22 میلیون تومان قیمتگذاری شدهاند. به نظرم، استقبال از نمایشگاه فوقالعاده بود، و کم و بیش بحثهایی دربارهاش صورت گرفت. این حد خوبی است برای یک هنرمند حوزهی تجسمی. چون ما که سلبریتی نیستیم؛ ما نقاشیم. برخلاف سینما، مخاطب ما محدود است، و این مسئله هم، فقط مختص ایران نیست. در همه جای دنیا، در بر همین پاشنه میچرخد. در نتیجه، همین بحثهایی که میشود، سطح مطلوبی از کار را نشان میدهد. در کل خود من راضی هستم.
او ادامه داد: من الان 35 سال است که با نقاشیکردن زندگی میکنم و اموراتم را میگذارنم. شاید این نمایشگاه، بیست و پنجمین نمایشگاهم باشد. بنابر دلایلی چند سال نمایشگاه نمیگذاشتم. از سال 1368 که جنگ تمام شد، سه سال مداوم در گالری اَفرندِ قدیم، نمایشگاه گذاشتم. با مجلهی گلستانه، مرتب فعالیت داشتم. گلستانه، یکی از بهترین مجلات نقد هنری ما بوده و هست. به طوری که ما دههی هفتاد و هشتاد را به این مجله مدیون هستیم. این مجله در گسترش و اشاعهی پستمدرنیسم -که خود من در این زمره از هنرمندان قرار میگیرم- نقش مهمی داشت.
این نقاش از نمایشگاه آیندهاش خبر داد و گفت: در چند ماه آینده، ممکن است که آثار دیجیتالم را در یک گالری به نمایش بگذارم؛ آثاری که با نرمافزار 3دیمکس کار کردهام. بخشی از کارها هم موشن پینتینگ است. فیلمهای کوتاه زیر 30 ثانیهای هم در این مجموعه دارم که بدون موسیقی است. من از 3دیمکس، به عنوان یک ابزار نقاشانه استفاده میکنم. از سال 1385، کار با این نرمافزار را شروع کردم. به تمام جوانان توصیه میکنم که نرمافزارهای مهم را یاد بگیرند چراکه در هنر امروز از اهمیت بالایی برخوردارند.
این هنرمند دربارهی حراجیها گفت: شخصاً معتقدم؛ منطقی نیست که هنرمندِ زنده، وارد حراجیها شود. شما فرض کنید که یکی از این کارها وارد حراجی شود، و به قیمت 100 میلیون به فروش برسد. خب، من بعد از آن، دیگر چطور زندگی کنم؟ دیگر کسی از من کار نمیخرد. مگر چند نفر هستند که توان پرداخت چنین هزینهای را برای یک تابلو دارند؟ طی روند حراجی، قیمت آثار میکشد بالا، و از نُرمِ معمول خارج میشود. حتی هنرمندان بزرگ غربی هم در زمان حیاتشان کمتر در حراجیها شرکت میکردند. مگر آنکه یک کار، خیلی یونیک و خاص باشد که در زمان حیات هنرمند وارد حراجی شود.
او در پایان گفت: من متولد 1332 جلفای اصفهان هستم. تا 14 سالگی بچهی اصفهان بودم. بعد به تهران آمدم و به هنرستان هنرهای زیبا رفتم. سال 1353 وارد دانشکدهی هنرهای زیبا شدم و سال 1357 از دانشگاه فارغالتحصیل شدم و لیسانسم را گرفتم.