اخوت میان ایرانیها و عراقیها در جنگ با داعش امکان ظهور یافت
مقدمدوست میگوید: این یک واقعیت تاریخی است که در زمان جنگ ایران و عراق هم بین نیروهای ایرانی و برخی عراقیها اخوت وجود داشت و برخی از نیروهای عراقی در مقابل صدام و در صف نیروهای ایرانی بودند اما پس از سقوط صدام و در جنگ با داعش؛ این اخوت امکان ظهور و بروز بیشتری پیدا کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ هیهات را میتوان نوعی ادای دینِ مدرن به حسین(ع) دانست؛ شاید صورتی از جنگ با تروریسم در عراق یا نوع دیگری از شاعرانگیهای ایرانیها نسبت به این خاک و سرزمین درکنار تحلیل اجتماع ایرانی در موازات اربعین.
هیهات؛ فیلمی اپیزودیک شامل 4 فیلم کوتاه است که توسط 4 کارگردان مختلف ساخته شده. هادی مقدم دوست (کارگردان اپیزود پایانی) یکی از آنهاست. او پیشتر سر به مهر را ساخته و سیمرغ بلورین بخش کارگردانی نگاه نو -مسابقه فیلمسازان اول را نصیب خود کرده است.
مقدم دوست درباره شروع هیهات میگوید: تعدادی از دوستان ابتدا خودشان ایدهپردازی کرده و خروجی تصمیم آنها این بود که تعدادی فیلم کوتاه درباره اربعین ساخته شود اما همان جلسه نتیجه گرفته بودند که بهتر است فیلمی با چند اپیزود بسازند که متاثر از واقعه عاشورا باشد.
ما یکبار جنگ را در سالهای پس از جنگ تجربه کردهایم و امروز هم آن را فرامرزی تجربه میکنیم. تفاوتها و شباهتهای این دو جنگ در ساختار تصویری و سینمایی چیست؟
سینما درواقع بازنمایی سمعی و بصری یک داستان است. پس اگر بنا باشد در تفاوتهای سینمایی این دو جنگ صحبت کنیم باید از تفاوتهای سمعی و بصری آنها بگوییم. این دو جنگ از لحاظ صوری یا همان سمعی و بصری شباهتها و تفاوتهایی دارند. دفاع مقدس هشت ساله یک جنگ نیمهمنظم و نیمهکلاسیک بود اما جنگ داعش یک جنگ تقریبا نامنظم است. جنگهای داعش بیشتر در شهرها اتفاق میافتد اما جنگ هشت ساله ما غیر از نقاط شهری جنگی بیشتر در مناطق مرزی و بیابانی و خالی از سکنه یا دور از شهرها متمرکز بود. جنگ با داعش مثلا یک جنگ روزانه است اما اغلب عملیاتهای ایران در دوران دفاع مقدس در شب اتفاق میافتاد. میان این دو جنگ در زمینه سلاح و ادوات و تاکتیکهای نظامی نیز تفاوتهایی وجود دارد. به طور مثال در این جنگ به دلیل خانه به خانه بودن آن، بمبگذاری داعش در منازل رها شده از اهمیت ویژهای برخوردار است. درنهایت همین تفاوتها میتواند با خود داستان بیاورد.
اخوت بین ایرانیها و عراقیها نقطه مقابل اکثر فیلمهای دفاع مقدس است. آیا زاویه دید این پرداختها فقط در زمان خود محدود میماند؟
این یک واقعیت تاریخی است که در زمان جنگ ایران و عراق هم بین نیروهای ایرانی و برخی عراقیها اخوت وجود داشت و برخی از نیروهای عراقی در مقابل صدام و در صف نیروهای ایرانی بودند اما پس از سقوط صدام و در جنگ با داعش؛ این اخوت امکان ظهور و بروز بیشتری پیدا کرد. در فیلمهای دفاع مقدس البته به ارتباطات برادرانه ایرانیها و عراقی پرداخته نمیشود اما در واقعیت نوعی از دوستی میان بخشی از عراقیها و ایرانیها جاری و مستتر بود. اصلا از گذشته به خصوص در شهرهای مذهبی عراق بسیاری ایرانیها یا عراقی-ایرانیها زندگی میکردند که همان زمان بوسیله صدام از عراق اخراج شدند. البته موضوعاتی مانند همجواری و همسایگی و مراودات تاریخی نیز به دامنه این دوستیها میافزاید پس باید گفت زمینه اخوت و مراودات ایران و عراق قدیمتر از امروز و موضوع جنگ با داعش است.
شما تکنولوژی شبکههای اجتماعی را به دل جنگ بردید. چرا این تداخل صورت گرفت؟
ما قصد داشتیم فیلمی بسازیم که تایم آن کوتاه باشد. انتخاب این پیامرسانها که ماخوذ از واقعیت خود جنگ است، جدا از نمایش واقعیت قصه ما که باید در زمان کوتاهی روایت میشد؛ با استفاده از ابزار ارتباطی و پیامرسانها میتوانست به ما بیشتر کمک کند تا بتوانیم قصه را هرچه کوتاهتر روایت کنیم.
واقعیت این است که امروز این رسانه و این پیامرسانها همانطور که در دست من و شما هست؛ در دست رزمندگان و دشمنان آنها یعنی داعش نیز هست. یعنی در همین لحظه ممکن است رزمندهای از میدان جنگ به وسیله پیامرسانهای اینترنتی با خانواده خود و دوستانش گفتگو کرده و فیلم و صوت و عکسی برایشان ارسال کند یا مطلب و عکسی در صفحه شخصیاش بگذارد از آن طرف دشمنان این رزمنده نیز از این ابزار برای ارتباطات و تبلیغ کار خود به شدت بهره میبرند. شاید بسیاری از ما از نقش این پیامرسانها در جنگ امروز داعش با نیروهای سوری و عراقی به صورت واقعی اطلاع نداشته باشیم اما واقعیت این است که امروز در همه جنگها پیامرسانها هم حضور دارند. پس کاربرد آنها در جنگ حاصل تخیل من نیست بلکه یک واقعیت است. اگر شما اهل فضا مجازی باشید که احتمالا هستید و صفحات مربوط به جنگ سوریه و عراق را پیگیری کنید؛ از نزدیک صفحههای اینستاگرامی رزمندگان عراقی و سوری خواهید بود همانطور که میتوانید صفحههای دشمنان آنها را تماشا کنید.
وصل کردن بلندگوهای مسجد برای پخش دعا و صدای همسر در فیلم کمی شعاری نیست؟
به گمان من؛ بخشی از تصور درباره شعاری شدن غلط جا افتاده است. مثلا و احتمالا اگر هدف یک شخصیت نمایشی در فیلمی فرضی این بود که از بالای یک برج خیلی بلند پول روی سر مردم بریزد و درنهایت موفق به انجام این هدف میشد؛ شاید کمتر شعاری به نظر میرسید اما گاهی به نظرمان میرسد اگر قرار باشد شخصیتی از بلندگو خطبه خوانده و به گوش دیگران برساند؛ شعاری به نظر میرسد. میدانید تفاوت این دو در چیست؟ در جنس هدف شخصیت. اگر هدف شخصیت از جنس چیزهای مادی باشد؛ تصور شعاری بودن از بین میرود اما اگر هدف ارسال برخی مفاهیم باشد به نظر میآید که به شعار نزدیک شده است. اما درواقع این دو هیچ تفاوتی ندارند و هر دو در فیلمنامهنویسی میتوانند کارکرد داشته و در قصه به عنوان هدف شخصیت مطرح شوند. چون موضوع اصلی و تعیینکننده جنس هدف شخصیت نیست بلکه این است که آیا مخاطب هدف را میپذیرد یا خیر؟ اگر مخاطب بپذیرد که هدف میتواند پخش یک خطبه از بلندگوهای یک منطقه جنگی و تصرفشده و تحت اشغال باشد؛ دیگر مخاطب آن را شعاری ندانسته بلکه برابر با اصول داستانسازی همراه با طی موانع داستانی؛ در درک شخصیت و موقعیت از آن بهره میبرد. شعاری شدن فیلم و داستان وقتی اتفاق میافتد که فیلم مفاهیم را خارج از روند داستان به تماشاچی منتقل کند اما وقتی هدف نمایشی شخصیت؛ پخش خطبه است؛ دیگر نامش شعار نیست بلکه گرهگشایی نام دارد.
بزرگترین دغدغه شما در سینمای مذهبی چیست؟
مشتاقم بتوانم داستانهایی تعریف کنم که همانند زندگی جاری و واقعی باشند. همانگونه که خداوند و خداپرستی و مذهب در زندگی مردمان حضور دارد و باعث حرکت آدمها به سمت اهدافشان میشود، فیلمها هم میتوانند متاثر از حضور خداوند و مذهب در زندگی باشند. به نظرم این اتفاق خیلی عجیبی نیست. اغلب و اکثر مردم و در زندگی خود زیستی خداپرستانه و مذهبی دارند و خدا و مذهب در زندگی آنان نقش جدی و جهتدهنده و تعیینکننده؛ دارد. طبیعیست که فیلمها هم همانند آنها باشد. این واقعیت زندگی مردم است. ما حتی اگر بخواهیم روبروی واقعیت بایستیم هم ناچار به نمایش واقعیتها هستیم. حضور خداوند و مذهب در زندگی مردم امری است واقعی. آدمیان خود را در حمایت و همراهی خداوند و مذهب میدانند و از آن کمک میخواهند. اگر صرفا بخواهیم به نمایش خود واقعیت هم وفادار باشیم باید کوشش کنیم آن را نمایش دهیم. جدا از علاقهای که به این مضامین دارم باید عرض کنم این صرفا یک تمایل یا علاقه شخصی نیست؛ بلکه عین واقعیت است. اینکه کسی خجالت میکشد پیش روی دیگران نماز بخواند و مشتاق است که بتواند بر این ترس با کمک خداوند غلبه کند، یک واقعیت است، اینکه فردی تصمیم داشته باشد خطبهای مذهبی که دارای مفهومی الهی و ظلمستیزانه و آگاهیبخش باشد را برای دشمن پخش کند هم یک واقعیت است. در دوران دفاع مقدس رزمندگان ما برای دشمنان از بلندگوها پیامهای ارشادکننده پخش میکردند و در جنگ با داعش نیز این قبیل اتفاقات رخ میدهد. پس اگر در حداقلهای واقعیت هم بخواهیم به آنچه در اطرافمان روی میدهد؛ وفادار باشیم باید این دست صحنهها را نشان دهیم. در زندگی واقعی؛ آدمها به خاطر تقرب به خدا و انجام فرامین الهی؛ از عمر و مال و جان خود مایه میگذارند یا خود را کنترل میکنند تا کاری که خداپسندانه نیست؛ انجام ندهند. اینها همه واقعیت است و افرادی هم که این موضوعات را میبینند و به آن علاقه دارند؛ اگر شغلشان فیلمسازی باشد آن را در فیلمها و داستانهای مصور خود نمایش میدهند. آنکه خوشنویس است در آثار خوشنویسی و آنکه شاعر است در شعر و آنکه داستاننویس است در داستانهایش.
گفتگو: مرتضی حسینی نیا