فیلمی با ۴۸ اصلاحیه/ ارشاد آثار هنری را ارزیابی نمیکند؛ سانسور میکند
پدرام علیزاده و علی سرابی انتقادات تندی به عملکرد وزارت ارشاد داشته و دارند. از نگاه آنها ارشاد جایی برای ارزیابی آثار هنری نیست بلکه ممیز و سانسورکننده آثار است که حتی برای این کار هم ملاک ثابت و مشخصی ندارد. امروز در تلویزیون جمهوری اسلامی به صورت شفاهی و کتبی اعلام شده در هیچکدام از محصولات نمایشی مانند سریال، تئاتر و فیلم نباید اختلافات خانوادگی بین زوجین نمایش داده شود. این فکر از آنجا ناشی میشود که انگار در کشور همه چیز خوب است و هیچیک از زوجین با یکدیگر اختلاف ندارند.
پدرام علیزاده بعد از ساخت فیلم سینمایی آخرین سرقت، سراغ نمایشنامهای موفق از محمد یعقوبی به نام خشکسالی و دروغ رفت تا با همکاری نویسنده؛ آن را تبدیل به یک اثر سینمایی کند و نتیجه آن فیلم خشکسالی و دروغ شد که هماکنون در حال اکر ان است. با پدرام علیزاده (کارگردان) و علی سرابی (بازیگر اصلی فیلم) درباره شکلگیری و ساخت آن گفتگو کردهایم.
خشکسالی و دروغ اولین نمایشنامه بعد از انقلاب است که فیلم شد
چطور شد بعد از ساخت فیلمی مانند آخرین سرقت؛ سراغ خشکسالی و دروغ رفتید؟ زیرا این فیلم براساس نمایشنامهای دیالوگ محور است و تبدیل آن به اثر سینمایی بسیار سخت است؟
علیزاده: آخرین سرقت قرار بود با هدف رسیدن به یک فروش خوب ساخته شود اما متاسفانه عکس آن حاصل شد. بعد از چهار سال قصد داشتم فیلم دیگری بسازم و با آقای یعقوبی درباره آن صحبت کردم. بعد از بازگشت وی از خارج از کشور طرح دیگری براساس دو نمایشنامه یعقوبی آماده کردیم و به وزارت ارشاد برای دریافت پروانه ساخت ارائه کردیم اما مجوز نگرفت و گفتند غیرقابل ساخت است. بعد با همفکری آقای یعقوبی تصمیم گرفتیم نمایشنامه خشکسالی و دروغ را تبدیل به فیلم کنیم و فیلمنامه فیلم را خود آقای یعقوبی بنویسد. من از این طرح استقبال کردم زیرا این نمایشنامه سه بار اجرا شده و با اقبال مخاطبان همراه شده است. همچنین اولین نمایشنامهایست که بعد از انقلاب قرار بود تبدیل به فیلمنامه شود.
اما این نمایشنامه کاملا دیالوگ محور است و تبدیل آن به فیلمنامه بسیار سخت؛ آیا این مساله باعث ایجاد هراس در شما نشد؟
علیزاده: اولین تصمیمی که ما برای تبدیل نمایشنامه به فیلمنامه گرفتیم این بود که تنوع لوکیشن در فیلم وجود داشته باشد به همین دلیل در فیلم؛ داستان در ۵۳ لوکیشن مختلف روایت میشود درحالیکه در تئاتر فقط در سه لوکیشن داستان گفته میشد. همچنین محمد یعقوبی شخصیتهای جدیدی را در زمان تبدیل نمایشنامه به فیلمنامه طراحی کرد اما شاکله اصلی نمایشنامه در فیلم حفظ شد. اما هراسی که شما اشاره کردید همواره وجود داشت زیرا نمایش خشکسالی و دروغ در زمان اجرا بسیار موفق بود و مطمئن بودم فیلم با نمایشنامه و همچنین اجراهایی که هم اکنون در دسترس است؛ قطعا مقایسه خواهد شد.
ارشاد لطمه بزرگی به فیلم زد و تمام وعدههایش برای حمایت از هنرمندان فقط حرف است
در زمان ساخت و بعد از آن چه واکنشهایی از سوی وزارت ارشاد دیده شد؟
علیزاده: در زمان ساخت خشکسالی و دروغ و بعد از نمایش آن با نگاههای متفاوتی به فیلم توجه شد. مثلا یکی از مشاوران آقای ایلبیگی بعد از تماشای فیلم متنی نوشت و گفت این فیلم پیام یکی از احادیث امام حسن عسگری (ع) است که ایشان میفرماید: دروغ کلید هر بدی است و به هر خانهای وارد شود آن خانه ویران میشود. زمانی که آقای ایلبیگی این مساله را به من گفت؛ من تاکید کردم ما فیلم خشکسالی و دروغ را براساس این حدیث نساختیم اما خوشحالیم که چنین برداشتی از آن میشود و فیلم چنین حرفی زده. ما فقط میخواستیم معضل یک خانواده طبقه متوسط را فارغ از مسائل سیاسی بیان کنیم.
آقای سرابی شما یکی از نقشهای اصلی نمایش را داشتید و موفق هم بودید. امروز هم در فیلم موفق ظاهر شدهاید. آیا فکر میکردید فیلم به چنین موفقیتی برسد؟
سرابی: من در سینما علاوه بر چند نقش کوتاهی که بازی کردم به عنوان بازیگردان نیز حضور داشتم و میخواستم سینما را یاد بگیرم. محمد یعقوبی تاکید داشت که در نسخه سینمایی خشکسالی و دروغ نیز بازی کنم و از آنجا که اعتقاد دارم در سینما جای هیچگونه اشتباهی نیست زیرا نمیتوان این اشتباه را جبران کرد؛ تلاش کردم همیشه بهترین بازی را ارائه کنم و حتی برای این مساله بارها با کارگردان و نویسنده فیلمنامه بحث کرده و گاهی نیز کار به جدل نیز میکشید. هرچند از نتیجه کار راضی هستم اما وزارت ارشاد لطمه بزرگی به فیلم خشکسالی و دروغ وارد کرد و تمامی حرفهایی که پیرامون حمایت از هنرمندان میشود فقط در حد حرف است.
علیزاده: علی سرابی یکی از بزرگترین بازیگرهای حال حاضر سینما و تئاتر ایران است و زمانی که فیلم خشکسالی و دروغ در جشنواره فیلم فجر حضور پیدا نکرد ظلم بزرگی به علی سرابی شد زیرا اگر این فیلم در جشنواره بود؛ حداقل نامزد کسب سیمرغ بود.
ارشاد هیات ارزیابی ندارد فقط گروهی برای سانسور و ممیز دارد
دلیل اینکه ساختار فرهنگی و سینمایی از فیلمهایی همچون خشکسالی و دروغ که به معضل زوجها و مشکلات جوانان و مسائل اجتماعی حمایت نمیکنند، چیست؟ زیرا روند تصمیمگیریها نشان میدهد علاوه بر این فیلم؛ سایر فیلمهایی که به معضلات اجتماعی توجه کردند نیز یا اکران نشدند یا در زمان اکران با مشکل مواجه شدند؟
علیزاده: امروز در جامعه معضلی داریم به نام طلاق که آمار آن کم و بیش منتشر شده است اما یک معضل بزرگتر نیز به نام طلاق عاطفی داریم که هیچ آمار دقیقی از آن وجود ندارد و خود یک مشکل بزرگ اجتماعی است. فیلم خشکسالی و دروغ نیز به این مساله میپردازد اما واقعاً من هم مثل بسیاری نمیدانم چرا چنین فیلمهایی نه تنها حمایت نمیشود بلکه در راه نمایش آنها سنگاندازی میشود. مثلاً فیلم خشکسالی و دروغ علیرغم آنکه پروانه نمایش داشت و براساس فیلمنامه مجوزدار ساخته شده بود؛ ۴۸ مورد اصلاحیه گرفت. همچنین در زمان اکران حوزه هنری فیلم را تحریم کرد ولی نه وزارت ارشاد و نه حوزه هنری هیچ جواب روشن و مشخصی به ما ندادند که چرا این فیلم نباید دیده شود. اصلاحیهها شاید روند کلی داستان را عوض نکند اما قطعاً به فیلم آسیبهایی وارد کرده و حتی به ما اعلام شد که باید سه سکانس اصلی از فیلم حذف شود که پس از مذاکره؛ این سکانسها در جای خود باقی ماندند.
فیلم حتی در جشنواره فیلم فجر پذیرفته نشد البته شاید یکی از دلایل عدم حضور فیلم در جشنواره به این دلیل بود که ما قبل از آنکه آن را به دبیرخانه جشنواره ارائه کنیم؛ به شورای پروانه نمایش ارائه کردیم و تصور میکردیم با اصلاحاتی که به ما اعلام و انجام شد؛ پروانه نمایش فیلم صادر میشود. ما اشتباه فکر میکردیم. زمانی که درخواست پروانه ساخت دادیم؛ سه اصلاحیه به فیلم خورد و یکی از اصلاحیههای اصلی حذف کلماتی بود که به نوعی ناسزا محسوب میشد ولی بعد از آنکه فیلم ساخته شد و ما این کلمات را حذف کردیم بازهم اصلاحاتی به فیلم وارد شد که در زمان فیلمنامه به ما گفته نشد. پروانه نمایش فیلم صادر شد و دو ماه به اکران فیلم مانده ناگهان به ما گفتند که نباید از کلمههایی شبیه به بیست و پنج استفاده کنید یعنی وزارت ارشاد نه تنها به مجوزهایش پایبند نیست حتی به اصلاحیهها و سانسورهایی نیز که خودش انجام میدهد؛ پایبند نیست.
علی سرابی: امروز در تلویزیون جمهوری اسلامی به صورت شفاهی و کتبی اعلام شده در هیچکدام از محصولات نمایشی مانند سریال، تئاتر و فیلم نباید اختلافات خانوادگی بین زوجین نمایش داده شود. این فکر از آنجا ناشی میشود که انگار در کشور همه چیز خوب است و هیچیک از زوجین با یکدیگر اختلاف ندارند. همین تفکر به مرور در سینما نیز گسترش پیدا کرد.
امروز شاهدیم تمام فیلمهایی که معضلات اجتماعی میپردازند؛ در زمان ساخت و اکران با سختی همراه هستند و متاسفانه مدیران نمیدانند با این رفتارها چه ضربهای به فیلم وارد میکند. مثلا اگر فیلم خشکسالی و دروغ در جشنواره حضور داشت؛ علاوه بر فرصت دیده شدن بازی بازیگران بسیار به نفع سرمایهگذاران و سازندگان فیلم بود.
در جشنواره فیلم فجر شورای بازبینی فیلم را ندید. یک روز من به همراه پدرام علیزاده و محمدرضا گلزار به وزارت ارشاد رفتیم و آقای شاهمرادی یکی از مدیران فرهنگی کشور فیلم را تماشا کرد و بعد با آقای ایلبیگی تماس گرفتیم و ایشان گفتند که نظر این است که این فیلم نباشد زیرا اثر ضعیفی است ولی بعد که من در جشنواره فیلمها را تماشا کردم؛ بعضاً آثاری انتخاب شده بودند که بسیار ضعیفتر از فیلم خشکسالی و دروغ بودند. من معتقدم بعد از جشنواره در زمان اکران نیز بخشهای مهمی از فیلم حذف شده و اصلاحاتی که به فیلم وارد شد؛ کاملاً به داستان ضربه زد. مثلاً در دیالوگها ما بهجای استفاده از کلمات رکیک از واژه بیست و پنج استفاده میکردیم اما وزارت ارشاد اعلام کرد اجازه گفتن کلمه بیست و پنج را نیز ندارید. بعد ما خواستیم بگوییم بیست و هفت اما بازهم ارشاد مخالفت کرد و ما مجبور شدیم بگوییم بیست و چند. به همین دلیل هم امروز لیپسینک فیلم کمی مشکل دارد.
به نظر میرسد عملکرد وزارت ارشاد و هیئتهای ارزیابی فقط برای سانسور صحنههاست نه کیفیت کار. مثلا در تئاتر مدتها ما با گروهی که خود را هیئت ارزیابی میدانستند؛ درگیری داشتیم زیرا ما آنها را هیئت سانسور میدانستیم درحالیکه آنها میگفتند ما هیئت نظارت و ارزشیابی هستیم و من به آنها میگفتم شما در جایگاهی نیستید که بخواهید کار ما را ارزشیابی کنید. شما در سابقه خود چه کار تئاتری انجام دادید که بخواهید ملاک تشخیص برای یک اثر نمایشی داشته باشید؟ شما هیئت سانسور هستید و قیچی دست شماست. همین عملکرد درباره خشکسالی و دروغ وجود داشت و درنهایت آنها فیلم را سلاخی کردند.
شما دلیل این سانسور را چه میدانید؟ معتقدید ساختار فرهنگی با آثاری که آگاهی در کنار سرگرمی؛ آگاهی ارائه میکنند؛ مخالف است؟
علی سرابی: مشکل ما امروز این است که افرادی درباره آثار نمایشی اظهارنظر میکنند و مسئولیت دارند که قبل از هر چیز آن اثر را متوجه نشدند. تئاتر در همه جای دنیا هنر پیشرو است به همین دلیل وقتی کسی از مسئولان نمایشی را متوجه نمیشود اولین کاری که میکند جلوی آن را میگیرد. مثلا دومین سری از اجرای خشکسالی و دروغ که پیمان معادی در آن بازی داشت؛ توقیف شد و سه بار بازبینی شد. در یکی از این بازبینیها در سال ۱۳۹۰ آقایی به نام دشتگلی در میانه اجرای تئاتر برای هیئت بازبینی دائم بازیها را نگه میداشت و جملات را حذف میکرد. در یکی از دیالوگها در هنگام اجرا پیمان معادی به بازیگر مقابل خود میگفت تو با ازدواج به امنیت جنسی رسیدی که من ندارم. ناگهان آقای دشتگلی گفت که چنین جملهای را نگویید این حرف وی باعث شد پیمان معادی برآشفته شود و بگوید که منظور از امنیت جنسی اشاره به همان حدیث پیامبر اعظم است که فرمود جوانها زودتر ازدواج کنند تا به انحراف نیفتند با این توضیح پیمان معادی، دشتگلی نظرش را تغییر داد. چنین تفسیرهایی از بیخردی شوراهای بررسی و نظارت برمیآید.
برخورد ارشاد با آثاری که آگاهی میدهد عمدی نیست بلکه از روی جهالت و کمدانشیست
و آیا عمدی در این کار است؟
سرابی: معتقد نیستم که این کار و اینگونه برخوردها به صورت عمدی صورت میگیرد زیرا برای جلوگیری عمدی از آثاری که آگاهی میدهند باید فردی که این کار را میکند از یک دانشی برخوردار باشد و راههای بسیار بهتری از سانسور برای این مساله وجود دارد. اگر جلوگیری از این آگاهی دادن براساس دانش باشد؛ میتوان با فرد مقابل وارد گفتوگو شد و به راهکارهایی رسید اما من معتقدم امروز بخش عمدهای از سانسور ناشی از کمبود دانش و عدم آگاهی از آثار هنری است و این شکل دوم بسیار خطرناکتر است زیرا مثال آن ضربالمثل است که یک دیوانه سنگی را در چاه میاندازد و هزار نفر عاقل نمیتوانند آن را از چاه دربیاورند. عملکرد شورای نظارت در باره فیلمی مانند خشکسالی و دروغ آنقدر به این فیلم لطمه زده که امروز حتی نمیتوان بازیها و سایر بخشهای فیلم را به صورت فنی نقد کرد زیرا هر ایرادی به این فیلم بشود ما در پاسخ میتوانیم بگوییم به دلیل سانسور این ایراد وارد شده است.
پدرام علیزاده: با تمام ایرادهایی که وزارت ارشاد گرفت بازهم ما مجبور بودیم فیلم را اکران کنیم زیرا این فیلم بدون بودجه دولتی و با هزینه بخش خصوصی ساخته شده و بازگشت سرمایه برای ما بسیار مهم بود. به همین دلیل من بسیار به وزارت ارشاد رفتم و حتی قصد داشتم ایوبی را ببینم که میسر نشد.
شیوه روایت فیلم براساس شیوه شکست زمانی است آیا امکان نداشت داستان فیلم به روش مرسوم و از نقطه الف به ب روایت شود؟
علیزاده: در فیلم دو شکست زمانی بیشتر وجود ندارد و اگر میخواستیم داستان را به شیوه خطی تعریف کنیم باید اتفاقات به صورت سریع و پشت سر هم رخ میداد ولی این روش داستانگویی که در فیلم وجود دارد؛ به نظر من پسندیدهتر است.
آقای سرابی شما در هر دو شکل اثر خشکسالی و دروغ (در نسخه نمایشی و سینمایی) موفق ظاهر شدید. آیا تلاش داشتید که شکل بازی در اثر سینمایی از تئاتر فاصله بگیرد؟
سرابی: تلاش کردم در زمان بازی چه در تئاتر و چه در سینما به شکلی نقش را بازی نکنم که تماشاچی با تعجب بگوید چقدر خوب بازی کرده است و اصطلاحا غلو شده بازی نمیکنم. متن خشکسالی و دروغ بسیار زبان خوبی دارد و طبقه متوسط را به خوبی نشان داده است و در بازی در فیلم تلاش کردم که رابطه خوبی با کارگردان و کسی که پشت دوربین قرار میگیرد؛ برقرار کنم. امروز هنگامی که فیلم را میبینم از آن راضی هستم اما تصور میکنم میتوانستم بهتر از این بازی کنم. همکاری با بازیگران سینمایی نیز بسیار خوب بود و محمدرضا گلزار و پگاه آهنگرانی بسیار خوب قاب را میشناختند.
نباید به بازیگر حرفهای اجازه بداههپردازی و تغییر دیالوگها را داد
آیا در هنگام بازی اجازه بداههپردازی داشتید؟
سرابی: نکته جالب این است که نه تنها کارگردان که حتی محمد یعقوبی به عنوان نویسنده فیلمنامه نیز به هیچ عنوان اجازه بداههپردازی در بازی را نمیدادند که به نظرم تصمیم درستی است زیرا خود من نیز در تئاتر براساس یک متد تایید شده؛ معتقدم حتی به بازیگران حرفهای نیز در روزهای اول تمرین نباید اجازه داده شود دیالوگهای نمایش را عوض کنند. زیرا نویسنده زمان بسیار بیشتری را از بازیگر برای نگارش آن صرف کرده و با دیالوگها به خوبی آشناست و برای بازیگر نیز بهتر است که همان دیالوگ اصلی را بیان کند مگر آنکه مشکلات دیگری همچون ممیزی وجود داشته باشد.
علیزاده: یکی از دلایلی که بداههپردازی در فیلم وجود نداشت این بود که دیالوگهای فیلم پیش از این در اجراهای نمایشی بیان شده بود و مخاطب در بیش از ۲۰۰ بار اجرای صحنهای نمایش خشکسالی و دروغ با آن ارتباط برقرار کرده بود و متن آن قدر قوی بود که نیازی به تغییر نداشت.
امروز شاهد مرگ اخلاق در جامعه هستیم
فیلم درباره اعتماد و دروغ است آیا معتقدید این ناهنجاری در جامعه پررنگ شده؟
علیزاده: آنچه به نظرم امروز در جامعه پررنگتر شده این است که ما شاهد مرگ اخلاق در جامعه هستیم. در سالهای نه چندان دور مردم همدیگر را بیشتر دوست داشتند و همسایهها از حال هم بیشتر باخبر بودند در حالی که امروز ما حتی همسایه روبروی خود را نیز نمیشناسیم. امروز یکی از دلایل مرگ اخلاق؛ دروغگویی و پنهانکاری است و این مساله از درون خانواده نشأت میگیرد. وقتی زن و شوهر به هم دروغ میگویند این دروغ باعث میشود بین آنها فاصله ایجاد شود و این فاصله به جامعه منتقل میشود و فکر میکنیم که همه دروغ میگویند و امروز ما نه تنها در خیابان شاهد هستیم که اگر کسی کمک بخواهد به وی کمک نمیشود بلکه در یک حالت بیتفاوتی شروع به فیلمبرداری با دوربینهای موبایل خود با مشکل آن فرد میکنند.
البته ضعف فرهنگی و دستگاههای فرهنگی به خصوص صداوسیما در این مساله پررنگ است. از طرف دیگر گسترش فضای مجازی باعث شده مفاهیم پوچی همچون دیده شدن به هر قیمتی در شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام و تلگرام برای بسیاری از مردم مهم شود در حالی که اگر واقعبینانه نگاه کنیم مثلا بالا بودن تعداد فالوورها در صفحات اینستاگرام برای یک فرد چه منفعت مادی و معنوی به دنبال دارد. امروز خودنماییهایی که قبلا در شکلهای دیگر همچون تجملگرایی خودش را نشان میداد در قالب فعالیت در شبکههای اجتماعی رخ نشان داده است.
از ابتدا قرار بود همین بازیگران در فیلم بازی کنند؟
علیزاده: قطعا قصد داشتیم که از گزینههای سینمایی و تئاتری همزمان با هم استفاده کنیم. علی سرابی و آیدا کیخایی از سوی محمد یعقوبی پیشنهاد شدند و من نیز استقبال کردم زیرا این دو نفر تجربه بازی در نسخه تئاتری نمایشنامه را داشتند و حضور آنها در فیلم ما را بسیار جلو برد. حتی قرار بود بهجای پگاه آهنگرانی؛ باران کوثری در فیلم بازی کند و انتخاب اول ما او بود که به دلیل مشغله کاری باران کوثری نتوانست با ما همکاری کند اما حضور پگاه آهنگرانی و محمدرضا گلزار نیز بسیار خوب و تاثیرگذار بود.
حضور گلزار در فیلم چگونه شکل گرفت؟
علیزاده: پیشنهاد حضور محمدرضا گلزار در فیلم براساس نظر من بود البته مخالفتهایی نیز در گروه وجود داشت. اولین جلسهای که من با او برگزار کردم؛ متوجه شدم که بسیار شخصیت خوب و مثبتی دارد و به دنبال کارهای متفاوت است. متاسفانه دو فیلم خوب مادر قلب اتمی به کارگردانی علی احمدزاده و دلم میخواهد به کارگردانی بهمن فرمانآرا هنوز دیده نشده است و اگر این دو فیلم قبل از خشکسالی و دروغ اکران میشد؛ قطعا ویژگیهای مثبت بازی گلزار قبل از فیلم خشکسالی و دروغ دیده شده بود. یکی از شیرینترین تجربیات من در این فیلم همکاری با محمدرضا گلزار بود. او نه تنها بازیگر با دانشی است بلکه کاملا خودش را در اختیار گروه قرار میدهد و حتی بعد از پایان فیلم در زمان اکران نیز آن را رها نکرد و در دیده شدن فیلم بسیار کمک کرد. اگر فیلم ما در جشنواره فیلم فجر حضور داشت قطعا محمدرضا گلزار یکی از نامزدها بود. متاسفانه گلزار چهار فیلم خوب به نامهای بوتیک ساخته حمید نعمتالله، مادر قلب اتمی، دلم میخواد و خشکسالی و دروغ در کارنامه خود دارد که هیچکدام به جشنواره فیلم فجر راه پیدا نکرد و به نوعی به وی ظلم شده است.
میزان دستمزد ایشان چقدر بود؟
علیزاده: قطعا دستمزد وی به اندازه دستمزد یک سوپراستار است ولی من اجازه ندارم میزان آن را اعلام کنم تنها میتوانم بگویم که هزینه ساخت فیلم خشکسالی و دروغ یک میلیارد و پنجاه و سه میلیون تومان بوده است.
از فروش فیلم راضی هستید؟
علیزاده: فروش خوبی داشتیم با توجه به اینکه مهرماه فصل بازگشایی مدارس است همچنین به دلیل ایام عزاداری ماه محرم و تعطیلی تاسوعا و عاشورا سینماها مدت پنج روز تعطیل بودند و اینکه فیلم اجازه اکران در سالنهای حوزه هنری را ندارد و از تلویزیون هم نمیتوانیم تیزرهایمان را پخش کنیم و کلاً غیر از تبلیغات مجازی؛ تبلیغ دیگری برای فیلم نداریم اما هنوز با فروش بسیار خوبی مواجه هستیم و قطعاً این استقبال با تبلیغات دهان به دهان بیشتر هم خواهد شد. خوشبختانه در بیشتر نمایشهایی که همراه مردم فیلم را دیدم؛ استقبال مخاطبان و رضایت آنها بسیار خوب بود و آنها فیلم را دوست داشتند.
گفتگو: علی زادمهر