کیوان مقدم: فروشنده جزو کارهای خوبم است/کار با کیمیایی، سجادی و جیرانی را نمیتوان فراموش کرد
کیوان مقدم میگوید: فروشنده همانقدر برایم لذتبخش بود که سرزمین کهن. و باز میگوید: جدایی نادر از سیمین میتواند جایزه من باشد. فیلم دربند، من دیهگو مارادونا هستم، اژدها وارد میشود... اینها جوایز من هستند. بنابراین برای هرکدام از این فیلمها که کاندیدا شدم؛ نیازی نبود بابتشان سیمرغ بگیرم چون فیلم کاملاً برای من است.
طراحی صحنه به عنوان عنصر اصلی یک فیلم نقش اساسی در تعیین سلیقه مخاطب و شاکلهی بصری یک فیلم سینمایی دارد. بررسی کلیت طراحی صحنه در سینمای ایران که تاریخچه زیادی هم ندارد، ما را برآن داشت که گفتوگویی با کیوان مقدم (طراح صحنه فیلم فروشنده) داشته باشیم.
بین یک فیلم سینمایی و یک سریال کدام تریبون چالشیتر است؟ مثلاً بین فروشنده و سرزمین کهن کدامیک را چالش بزرگتری میدانید؟
به تبع هردوی این فضاها به نوبه خود چالش خودش را دارد. زمانی که دارید از طراحی لذت میبرید، یعنی چالش. وقتی چالش دارید یعنی لذت بردن. هیچکدام فرقی نمیکند اگر به من بگویید شما در فیلم درجه چهار تلویزیونی کار کردهاید چه حسی داشتهاید؛ مسلماً من میگویم لذت بردم چون در حال حاضر دوره لذت بردن من است. مطمئن باشید فیلم فروشنده در جایگاه خودش آنقدر لذتبخش بود که به همان نسبت سریال سرزمین کهن برایم لذتبخش بود. انتخاب سینما و تلویزیون برای من فرقی نمیکند چون نگاه طراح همان نگاه است. زمان در این دو تریبون مقولهای است که خیلیها به آن فکر میکنند اما من به آن اهمیتی نمیدهم. معمولاً هرکاری که انتخاب میکنم با لذت و دقت است یعنی با فراغ بال وارد آن پروژه میشوم. هیچکس؛ هیچکس را مجبور نمیکند به زور وارد سریال یا فیلم سینمایی شود ولی من اگر حق انتخاب دارم باید درست انتخاب کنم. اگر از سر ناچاری سریالی را انتخاب کنم که دوست ندارم مسلماً لذتی هم نمیبرم. اما اگر کاری را قبول کنم و بعدها دیدم که آن کار کیفیت لازم را هم ندارد باز هم موضع خود را دارم و از انتخاب خودم دفاع میکنم. البته شاید اگر پنج سال دیگر از من بپرسید نظر دیگری داشته باشم.
بیشترین پیشتولید را در کدام فیلم تجربه کردید؟
فیلم فروشنده، بعضی از دیگر فیلمها نیز مجبور بودند این مرحله را بیشتر کنند. فیلمی که شما از ابتدا میخواهید با خیال راحت دنبال لوکیشن باشید و صحنه خود را انتخاب کنید؛ مسلما روال بهتری طی خواهد کرد. خیلی خوب است که طراحی صحنه از همان ابتدا حضور داشته باشد اما گاهی دیده میشود 15 روز مانده به فیلمبرداری تازه به طراح صحنه زنگ میزنند. در این مرحله طراح صحنه میتواند قبول کند چون باید بهای آن را حتما بعدها بدهد.
بهای آن چیست؟
خطاهای زیاد در کار. طراحی صحنه کار بسیار حساسی است. طراح باید تمام فضا و اتفاقات موجود در فیلمنامه را یکبار مرور کند. اما وقتی به مرحله تولید میرسد طراحان بخش عمدهای از ذهنشان را به صحنهآرایی تمرکز میدهند. به خاطر اینکه باید پلان به پلان فیلمشان را چک کنند. در ضمن طراحان ما چند کار را با هم انجام میدهند: طراحی دکور میکنند، ساخت و ساز میکنند، طراحی صحنه میکنند، صحنهآرایی میکنند... همه این کارها را طراح با گروههایی که دارد؛ انجام میدهد. این مسئله تمرکز کافی را از طراح میگیرد. این موارد تماما اجرایی است و وقتی سر صحنه شما تازه فکر میکنید؛ ممکن است اشتباه هم بکنید.
اگر فیلمی مانند اژدها وارد میشود را فاکتور بگیریم؛ شما طراحی چه فیلم دیگری را دوست دارید؟
فیلم احتمال باران اسیدی را خیلی دوست داشتم. احتمال باران اسیدی فیلمی بود که با دقت نحوه کار عوامل آن را بررسی کردم. در سینما حذف کردن خیلی چیز مهمی است. آقای ایرج رامینفر با تبحری که داشت؛ توانست خیلی خوب حذف بکند و نسبت به فضای یک فیلمنامه یک طرح، طراحی صحنه خود را انجام بدهد. من از طراحی صحنه این فیلم دفاع کردم و فیلم را نیز دوست دارم. حذف کردن در سینما بسیار مهم است و اینکه در آن یک طراح بتواند بهجای شلوغ کردن؛ حذف کند، خیلی مهم است. این قضیه در سایر عوامل سینمایی نیز وجود دارد و اینکه آنها اعتبار را داشته باشند که در فیلم بتوانند در کنار کارگردان و فیلمبردار حذف کنند تا اینکه بیخودی شلوغ نشود. به نظرم طراحی صحنه این فیلم به صورت آوانگارد و درست درآمده است و من از آن بسیار لذت بردم.
شما به دفعات نامزد دریافت سیمرغ بلورین شدهاید اما تا به حال موفق به گرفتن سیمرغ نشدهاید. این اتفاق با این همه تجربه فیلمهای پرتعداد و پرسرصدا آزارتان نمیدهد؟
شاید یک دوره خیلی به این موضوع فکر میکردم. مثلاً در فیلم شهر زیبا دوست داشتم اتفاق خوبی برایم بیفتد. چند فیلم که جلوتر رفتم و این اتفاق نیفتاد؛ احساسم نسبت به این موضوع تغییر کرد. به هرحال کسی بدش نمیآید در هر سال تمجید و تشویق شود اما احساس من تغییر کرده. احساس کردم هرچقدر بیشتر کار کنم و نسبت به جهان کارم آگاهتر شوم؛ نیاز به گرفتن جایزهای به نام سیمرغ در ذهنم کمرنگتر میشود. تغییر طرز فکر نسبت به این مسئله باعث شد اتفاقات بهتری در زندگی کاریام رخ دهد که جهانم را مدام بزرگتر کرد و انتخابهایم را بهتر کرد. در حال حاضر اگر کار واقعاً کار خوبی شده باشد؛ همان کار جایزه من است.
جدایی نادر از سیمین میتواند جایزه من باشد. فیلم دربند، فیلم من دیهگو مارادونا هستم... اینها جوایز من هستند. بنابراین برای هرکدام از این فیلمها که کاندیدا شدم؛ نیازی نبود بابتشان سیمرغ بگیرم چون فیلم کاملاً برای من است.
و در این میان کدام فیلمتان را بیشتر دوست دارید؟
در هر دورهای من با فکر و ذهنیت خودم زندگی و کار کردهام. نزدیک به 20 سال است که در شغل طراحی صحنه فعالیت میکنم. شاید اولین فیلم من در آن زمان پرخاطرهترین، بهترین و عزیزترین دوره فکری و کاری بوده که من انتخاب کردهام و این روند هر دوره ادامه داشته تا آخرین فیلمی که کار کردهام. هرکدام از این فیلمها در دوره خودشان برای من پررنگ بودهاند و هنوز هم کمرنگ نشدهاند اما به هرحال جزیی از خاطرات کاری و طرز تفکر دوره خاص من هستند. مطمئناً کار الان من با 20 سال پیش متفاوت است. به مرور زمان تجربه کردهام، یاد گرفتهام و در کارهای جدیدم از آنها استفاده کردهام اما کاری که در همان اولین کار تجربه کردهام تا امروز به کمکم آمده چون هر کاری تجربه خودش را دارد بنابراین من تمام این فیلمها را دوست دارم.
آخرین فیلمی که کار کردهام؛ فروشنده است که جزو کارهای خوبم است و از آن بسیار لذت بردم. این لذت میتواند همینطور عقبتر برود. هرکدام از کارگردانها تجربههای فراوانی به من دادهاند. هیچ وقت نمیتوانم تجربه یادگیری در کنار محمدعلی سجادی، فریدون جیرانی و مسعود کیمیایی را فراموش کنم. این تجربیات جزو گنجینههای من است. اگر این تجربیات را یک لحظه از من بگیرید چیزی از من باقی نمیماند. اگر بگویم فلان فیلم را از همه بیشتر دوست دارم؛ ظلم بزرگی به فیلمهایی کردهام که از آنها تجربه گرفتهام. از هرکدام از کارگردانها به تناسب سن و گیرایی که داشتند، نکته گرفتهام و هنوز هم گاهی آن فیلمها را نگاه میکنم و نمیگویم چرا با طراحی این فیلم اینگونه برخورد کردهام؟ حتماً در زمان خودش با ارزش بوده که من آن کار را قبول کردهام.
اصولا تعریف طراحی صحنه در سینما چیست؟
طراحی صحنه در سینما تعریف بسیار سادهای دارد. نمیخواهم تعریف تخصصی داشته باشم پس میگویم طراحی صحنه در واقع جهان فیلمنامه را به نمایش میگذارد و دنیایی که در فیلمنامه وجود دارد را طراح صحنه عینی میکند. طراح صحنه خالق اصلی فضای روحی و روانی یک فیلمنامه است. شاید بتوان گفت طراح صحنه یک نقاش است. یک نقاش که تصویرگری میکند و دنیای تماشاچی را میسازد. طراح صحنه یکی از تاثیرگذارترین و به عبارتی یکی از خالقان یک اثر سینمایی میتواند باشد. به نوعی میتوان به نوعی گفت خالق بصری فیلم طراح صحنه است.
در سینمای ایران به طراحی صحنه چگونه نگاه میشود؟
طراحی صحنه در سینمای ایران نوپاست و خیلی دیر به سینمای ما وارد شده. در اوایل سینما یا کارگردانها بودهاند یا فیلمسازها که به عنوان طراح صحنه نیز فعالیت میکردند. بعد از ورود نسل اول طراحان صحنه و کسانی مثل ملک جهان خزاعی، خسرو خورشیدی و... مقدمات طراحی صنعتی در ایران فراهم شد. اینها شخصیتهایی هستند که طراحی صحنه به شکل تخصصی و آکادمیک وارد سینمای ایران کردند. همزمان با پیشرفت طراحی صحنه در جهان، اهمیت این هنر در ایران هم بیشتر زیر ذرهبین رفت و همانطور که کارگردانها تحصیلات آکادمیکشان بیشتر میشد؛ کارگردانهایی هم بودند که به کشور وارد میشدند و برای کار؛ طراح صحنه و طراح هنری میخواستند. رفته رفته طراحی صحنه به واسطه دستیاران به صورت تجربی اتفاق افتاد و از آنجا که دستیاران هم نیاز داشتند تحصیلات آکادمیک داشته باشند؛ به آکادمیهای مختلف فرستاده شده و به شیوهها و تجربههای جدید و روز دنیا دست پیدا کردند. درحال حاضر هم طراحی صحنه جایگاه مهمی پیدا کرده. طراحان صحنه میتوانند طراحی لباس نکنند و فقط طراحی صحنه کنند چون هر کدام وظیفه و مسئولیت خاصی دارند و برای اینکه این دو در سطح خوبی قرار بگیرند باید طراحان هنری نیز وارد کار شوند.
آیا طراحی صحنه در ایران فضای گذر از سنت به ساختار مدرن را گذرانده؟
صد در صد. چون کارگردانها وارد مضامین مدرن شدهاند؛ طراحان صحنه نیز باید خود را وفق دهند. طراحی صحنه یک شیوه اجرایی یا اسلوب از قبل تعیین شده ندارد که بتوان آن را در تمام فیلمها استفاده کرد. طراحی صحنه براساس یک فضای جدید؛ یک فیلم جدید و یک کارگردان جدید با تفکر جدید؛ ارائه میشود. این مورد تنها برای طراحی صحنه نیست برای فیلمبردار، صدابردار و تدوینگر و سایر زیرمجموعههای سینمایی نیز صدق میکند. طراحان خودشان را با فیلمنامههای جدید وفق میدهند. فیلمساز نسل جدید؛ کسی است که فکر پویا و مدرن دارد و کارهای مدرن و بهروز انجام میدهد. طراحان وقتی به اینها میرسند باید خودشان را با آنها منطبق کنند و به این ترتیب فیلم جدید با فکر جدید و در نهایت طراحی صحنه جدید شکل میگیرد. پس نباید شاهد یک سبک از یک طراح باشیم.
ممکن است کارگردانی صاحب سبک باشد ولی هیچ وقت یک طراح صحنه یک فیلمبردار یا یک طراح گریم نمیتواند صاحب سبک باشد. فکر باید در هر زمان پویا باشد. یک طراح صحنه را داریم که یک فیلمنامه ملودرام اجتماعی را با سبک و سیاق مدرن طراحی میکند؛ یک طراح دیگر را داریم که نوع نگاه دیگری نسبت به فیلمنامه دارد. بنابراین حتما باید کارها متفاوت باشد. اصلش را اگر بخواهید فیلمنامههای متفاوت باعث طراحیهای متفاوت نیز میشود.
سینمای این روزها بیشتر در فضای اجتماعی محصور شده؛ طراحی صحنه در این دست فیلمها چه ویژگی خاصی دارد؛ آیا آسانتر و جمع و جورتر نیست؟
یک بخش آن برمیگردد به نوع نگاه کارگردان و برداشتی که کارگردان و طراح نسبت به فیلمنامه دارند که در هر شکلی باهم متفاوت میشوند. زیباییشناسی در تمام فیلمها باتوجه به استعداد نهفته در درون هر آدمی میتواند نهفته باشد اما ابداع و ابتکار جدید در نوع کارگردانی باعث خیلی اتفاقها در طراحی صحنه میشود و باعث میشود طراحان صحنه فکرهای جدیدتری بکنند. در حال حاضر فیلمهایی با سبک و سیاق جدید هم ساخته شده به عنوان مثال از فیلم اژدها وارد میشود ساخته مانی حقیقی میتوان نام برد که از طراحی صحنه جدید و خاص خود استفاده کرده است. وقتی کارگردانی با فیلمنامهای و پرداخت جدیدی پروژهای را شروع کند مسلما طراحی متفاوتی خواهد داشت به عبارتی از راکد بودن درمیآید. اتفاقا خیلی دوست دارم فیلمنامهها از این حالت اجتماعی و ملودرام دربیایند و جنبههای فانتزی و اسرارگونه داشته باشد تا طراحان بتوانند خلاقیتها و نوآوریهای خود را نشان دهند. خیلی خوب است که در سینمای ما اتفاقی بیفتد و فیلمنامهها تنوعی داشته باشند تا بتوان این تنوع را در کار فیلمبردارها و طراحها نیز دید.
سینمای ما بهر روی مشکلات نرمافزاری و سختافزاری فراوانی دارد. فیلمنامهنویس هرقدر بخواهد تخیل خود را پرواز دهد؛ وقتی به اجرا برسد مجبور است حذفیات زیادی داشته باشد.
فیلمنامهنویس تخیل خود را از اقتصاد سینما بالاتر نمیبیند چون میداند رد میشود. در وهله اول تهیهکنندگان تن به این قبیل فیلمنامهها نمیدهند. فیلمنامهنویسها یک نوع سانسور را در نوشتههای خود به کار میبرند و این باعث میشود سینما طور دیگری تربیت شود و راکد بماند. امروز بیشتر از هر زمان دیگری شاهد این موضوع هستیم.
بعضی از صاحبنظران عقیده دارند طراحی صحنه در ایران بازاری شده...
هر فیلمی طراح خاص خودش را دارد و براساس اقتصاد خودش طراح قدرت مانور دارد و شاید درنهایت یک پله بالاتر. یک موضوع بسیار مهم در طراحی صحنه و کلا سینما وجود دارد و آن چیزی نیست به جز انتخاب. انتخاب یعنی نوع ارزشگذاری بر طراح و کار مورد نظر که همه این موارد باید درست و دقیق بررسی شده و سپس عمل انتخاب صورت گیرد. وقتی طراح صحنه به جایگاهی برسد که حق انتخاب داشته باشد؛ میتواند آن انتخاب را انجام نداده و به سمت کاری برود که در آن اعتبار هنری در خط مقدم ساختار قرار دارد. اگر انتخاب نادرست باشد، قطعا مسیر هم اشتباه است و پروژه هم موفق نخواهد بود.
اینکه برخی معتقدند طراحی صحنه به سمت تقلید میرود تا خلاقیت؛ چه؟
هر کسی در کار خود آنقدر که زحمت میکشد؛ نتیجه میبیند. آن کس که تقلید را سرلوحه خود قرار میدهد، قطعا به همان سبک و سیاق معروف شده و خطاب میشود. معمولا کسی که نبوغی دارد و کار جدیدی انجام میدهد به همان سبک معروف میشود. در واقع سوژهها و مفاهیم تکراری؛ باعث تکراری شدن فضاهای صحنه شده و طبعا انگ تقلید هم به آنها میخورد. در حال حاضر ذهن بچههای طراحی صحنه بسیار باز شده. آنها خیلی جامعتر و آوانگاردتر فکر میکنند. به نظرم تقلید را خیلی کم در میان آثار طراحان صحنه میتوان دید و هریک نبوغ خودشان را دارند و در طبقه خود خوب کار میکنند.
بعضی به داشتن آزمایشگاههای طراحی صحنه اعتقاد دارند آنهم برای تغییر فرم طراحی صحنه. شما چطور؟
نمیدانم چه کسی چنین صحبتی کرده و با چه زاویه دیدی به این مساله نگاه کرده؟ به هر شکل در سینما آزمون و خطا وجود دارد چون در مرحله اول خود کارگردان در حین ساخت فیلم آزمون و خطا میکند. تمهیدی که برای کاهش آزمون و خطا وجود دارد، که به نظر من همان نگاه آزمایشگونه هست، پیشتولید بیشتر است. پیشتولید بیشتر باعث میشود تمام مسیری که کارگردان در ذهن خودش میسازد بقیه هم بتوانند در ذهن خودشان بسازند ولی وقتی یک پیشتولید کوتاه میشود؛ آزمون و خطاها در حین تولید هم بیشتر میشوند. به نظرم پیشتولید بیشتر مانع خسارات و زیانهای آزمون و خطا یا آزمایشگاهی میشود.
به اعتقاد شما در موضوع قوانین موجود در صنف طراحی صحنه سینما، آیا تغییراتی لازم است؟
میتوان راجع به آن فکر و اساسنامهای تنظیم کرد. اساسنامهها میتوانند تمهیداتی به کار ببرند که راهکارهای بهتری برای طراحان بوجود آورند.
گفتمان میان طراحان، کارگردانان و تهیهکنندگان چه؟ آیا سینماگران به این نقطه رسیدهاند که تصمیمگیریهای تخصصی را به فرد متخصص واگذار کنند؟
این اتفاق خیلی وقت است که افتاده. حتی در کارهایی که با سرمایه کم شروع میشوند و طی آن گروهی عاشقانه برای یک پروژه کار میکنند هم دیده میشود. مشاوره، همفکری و همدلیها بیشتر شده.
و آیا این صنف هم مافیا دارد؟
خیر. بنده هیچ وقت دربارهاش نشنیدهام. چنین رویدادی در صنف طراحان صحنه وجود ندارد. هرکسی در شاخه کاری خودش به اندازهای که میتواند و بلد است؛ کار خودش را انجام میدهد. هیچکس نمیتواند جای کسی را بگیرد. آنقدر در طراحان صحنه امروزی موج نو و خلاقیت وجود دارد که اصلاً کارشان به مافیا و ماجراهای این شکلی نمیکشد. به نظر من هم شغل محترمی است و هم طراحان بابت تمام مشکلاتی که دارند برای کاری که انجام میدهند؛ خیلی احترام قائلند. البته من نسبت به گروهی که میشناسم؛ نظر میدهم. به نظر من در این گروهها چیزی به نام مافیا وجود ندارد و اتفاقا روحیه همکاری و تعامل حاکم است. این موهبت نسل جدیدیست که در صنف طراحی صحنه وارد شده.
ورود فارغالتحصیلان این رشته به بدنه سینمای حرفهای به چه شکل است؟
معمولاً این قبیل افراد دورههایی پیش افرادی که قدیمیترند؛ میگذرانند و اگر واقعاً استعداد بالقوهای داشته باشند به سرعت وارد بازار کار میشوند. یعنی هیچ تمهیدی در آن وجود ندارد که شخصی سالها دستیاری کند و بلد باشد و طراحی نکند. چنین چیزی امکان ندارد حتی میتواند همان شخصی که با وی کار میکند به استعداد این جوان تازهکار پی ببرد و او را به پروژههای دیگر معرفی کند. طبعا این موضوع سلسله مراتب خود را میخواهد که از کارهای کوچک شروع شده و به کارهای بزرگتر میرسد.
برای همکاری با فیلم اولیها چه سبک و سیاقی دارید؟
مدتی است که با فیلم اولیها کار میکنم. اولین فیلمی که با آنها کار کردم "بغض" ساخته رضا درمنشیان بود. آخرین فیلمی هم که کار کردم با ابراهیم ایرجزاده بود که همکاری بسیار عالی داشتیم. وقتی یک کارگردان فیلم اول با امکانات خودش با یک طراح حرفهای کار میکند؛ انتظارش بالاست و یک طراح باید بیانصاف باشد که بخواهد در این قبیل آثار کمکاری کند. بنابراین باید به اندازه طراحی تولید؛ به چنین کارگردانی کمک کرد تا بهترین شرایط صحنه فراهم شود. من همیشه از کار کردن با کارگردانهای فیلم اول لذت بردم و به شدت برایم محترم هستند چون برای همه ارکان سینما ارزش خاصی قایل هستند و این امر بسیار لذتبخش است.
میزان انعطاف طراحان صحنه نسبت به خواست کارگردان و تهیهکننده چه اندازه میتواند منعطف باشد؟
در شغل طراحی صحنه از سن پایین تا بالا؛ میزان این انعطافها فرق دارد. به هرحال نحوه برخورد با پیشکسوتان با جوانان در جایگاه خود فرق میکند. کارگردانی که یک طرح را انتخاب میکند تمام این زوایا را درنظر میگیرد و نوع برخوردها را میداند.
و سرانجام اینکه چه چشماندازی برای طراحی صحنه سینمای ایران متصور هستید؟
سوال بسیار سختی است چون حتی راجع به جلوی پایم هم نمیتوانم نظر بدهم. به نظرم تصور چشمانداز سن و سال بالاتری میخواهد. شاید بتوان اینگونه پیشبینی کرد که نتیجه اتفاقات، مبادلات هنری و افکار هنری باید به جمعبندی برسد تا بتوانیم چشماندازی خوب یا بد برای سینما قایل شویم. ولی باتوجه به اینکه طراحان صحنه هم جزو کسانی هستند که این رشته را آکادمیک تحصیل میکنند و اگر بتوانند نزد چند طراح باتجربه هم چند فیلم کار کرده و سپس وارد بازار کار میشوند؛ قطعاً میتوان گفت چشمانداز بهتری نسبت به ادوار گذشته سینما درپیش است.
گفتگو: مرتضی حسینینیا