فرهادی بهترین داستانگوی سینمای ایران است اما فقط با موافقان گفتگو میکند
علی معلم و مهدی آذر پندار دو منتقد و نویسنده سینمایی درباره فیلم سینمایی فروشنده ساخته اصغر فرهادی مناظره کردند.
به گزارش ایلنا؛ علی معلم با اشاره به وضعیت جامعه ایران از لحاظ فرهنگی گفت: فضایی در جامعهٔ ما دربارهٔ پدیدههای فرهنگی به وجود آمده است که من اسمش را فضای دوقطبی میگذازم. این فضا بعد از انقلاب تا مدت زیادی نبود تا بعد از اینکه احزاب سیاسی در ایران جان گرفتند.
وی ادامه داد: این رویکرد دو قطبی وقتی وارد فضای فرهنگی میشود مشکلات زیادی را به وجود میآورد. در فضاهای فرهنگی بیشتر وارد تکلیف تعیین موضوع میشویم. مثل اینکه میایستند دم دری و میگویند اول تکلیفت را با حاتمیکیا روشن کن، موضعات را نسبت به اصغر فرهادی مشخص کن و بعد میتوانید وارد شوید.
معلم که در سایت فیلم نت و با حضور فریدون جیرانی در این مناظره حاضر شده بود ادامه داد: این امر به جهت اینکه مانع فهم درست آثار فرهنگی میشود، کار ناپسندی است. آثار فرهنگی در پی بهوجود آوردن یک مکالمه است و چه با آنها و دیدگاههای سازندگانشان موافق یا مخالف باشیم، به هر حال ما را باید وارد جهان مکالمه کند. مثل فضایی که آن سال در اکران همزمان فیلم آقای فرهادی و دهنمکی پیش آمد.
تهیه کننده فیلم ازدواج به سبک ایرانی ادامه داد: فروش فیلم در ایران تبدیل به یک موضوع ناموسی میشود و بحث دربارهٔ یک فیلم میتواند شما را بهشتی یا جهنمی کند. در هیچ کجای دنیا با اتوبوس مردم را برای تماشای فیلم خاصی نمیبرند، ولی این اتفاق در ایران میافتد. ما فضای جعلی درست کردیم که مانع فهم درست مردم از آن اثر میشود. آنها باید بتوانند با آثار فرهنگی و هنری به شکل منطقی روبهرو شوند.
معلم با اشاره به نقش اتفاق در فیلم فروشنده گفت: من هیچوقت وجود اتفاق را اشکال فیلمنامه نمیدانم. به نظرم ما با فیلمها طرف هستیم. وقتی فیلمی من را اقناع میکند و میتوانم بقیهٔ داستان را دنبال کنم، به نظرم فیلم خوبی است.البته هر فیلمی در جهان از دکتر ژیواگو تا امروز ممکن اشکالهایی داشته باشد که منطقی بودن را زیر سوال ببرد.
وی ادامه داد: اصغر فرهادی بهترین داستانگوی سینمای ایران است. مهمترین وجهی که در سینما باید اتفاق بیفتد این است که مردم پای داستان مینشینند. من طبق عکسالعملهای مختلفی که نه فقط در ایران و در فستیوالهای مختلف و ملیتهای مختلف دیدهام، تا دقایق آخر نفس از کسی درنیامده است. مردم داستان را دنبال میکنند و تماشاگران را جذب میکند. موضوع فیلم انسانی است و نمیدانم حرفهایی که از این جنس که تصویری که از جامعهٔ ایران میسازد، تصویر مخدوشی است را متوجه نمیشوم. در همه جای دنیا اگر چنین تعرضی به همسرش انجام شود، مرد واکنش نشان میدهد، اما وقتی به زنش علاقهمند است و او نمیخواهد دربارهٔ این موضوع حرف بزند، دچار تناقض میشود.
مهدی آذرپندار گفت: در همان فضایی که آقای معلم دربارهٔ دو قطبی شدن اکران فیلمهای فرهادی و دهنمکی میگویند، یادم است اتفاقهایی افتاد که این فضای دو قطبی را بیشتر داغ میکرد. یک نسخهای از اخراجیها بیرون آمد که نسخهٔ نهایی نبود و مضامین سیاسی بیشتری داشت. من شخصا به تعدادی سینماگر تماس گرفتم و گفتم نظرتان دربارهٔ این اتفاق چیست؟ خیلی از کسانی که انتظارش را نداشتم، این حرکت را محکوم کردند. اما به یکی از کسانی که تماس گرفتم خود آقای فرهادی بود. ایشان سکوت کردند و چیزی هم نگفتند. این اتفاقی که وقتی فیلم روی پرده است و بعد نسخهٔ هرچند بیکیفیت آن بیرون میآید و یک جریان سیاسی از آن استفاده کند، به نظرم مانند همین اتفاق اخیر است که یالثارات به آقای فرهادی توهین میکند و رسانههایی که به لحاظ سیاسی چندان قرابتی با آقای فرهادی ندارد، این اتفاق را محکوم میکند. محکوم کردن آنها این جریان دو قطبی را کمرنگ میکند. ولی میخواهم بپرسم چه قدر از طرف آقای فرهادی تصمیمی برای کمرنگ کردن این دو قطبی وجود داشته است؟ شما یادتان میآید که آقای فرهادی هیچوقت با رسانه و یا حتی با منتقد مخالفاش گفتوگو کند؟ خیلیها هم نمیآیند دربارهٔ همین «فروشنده» نظر مخالفشان را بگویند چون برایشان هزینه دارد. شما از یک فیلمی خوشتان نمیآید و بعد بازیگرش را هم تنبیه میکنید و هر جایی ببینیدش یادآوری میکندی که آن فیلم را هم بازی کرده و از او میپرسید آیا از بازی در آن فیلم پشیمان است؟ اما یک جریانی است از فیلم «فروشنده» خوشش نمیآید و جشنوارهٔ مقاومت را هم برگزار میکند و به شهاب حسینی هم اتفاقا جایزه میدهد. اینها نشان میدهد کی بیشتر دنبال دو قطبی کردن فضای فرهنگی کشور است.
مهدی آذرپندار نیز در پاسخ به حرفهای علی معلم گفت: مشکل اساسی «فروشنده» این است که براساس تصادف استوار است. مثلا اینکه یک گرهٔ داستان بر اساس تصادف باز شود هیچ وقت عیب نبوده و نخواهد بود. ولی اگر گرهٔ داستانی براساس تصادف بازشود، حتما ایراد فیلمنامه است. در پایان فیلم یک تصادف بزرگ دارید که ادمی که همه از اول فیلم دنبالش هستند را براساس یک تصادف به آنجا میکشانید. گرهگشایی که در پایان فیلم با محور اتفاق برنامهریزی شده باشد، غلط است. این را هر آدم منصفی که کمی دربارهٔ فیلمنامهنویسی اطلاع داشته باشد، میداند.
وی در برنامه سی و پنج حضور یافته بود ادامه داد : هیچ اشکالی ندارد که کسی در جامعه دربارهٔ چنین موضوعاتی صحبت کند. یک زمانی مسئله این بود که مگر چنین اتفاقهایی اصلا وجود دارد که کسی در خانهٔ خودش این طور دچار تعرض شود. الان اصلا مسئلهٔ ما نیست. مسئله این است که بعد از اینکه اینها را گفتید، چه چیز دیگری میخواهید بگویید. میخواهید بنبست بگذارید، یا اینکه بگویید نه یک راه امیدی هست.
آذر پندار ادامه داد: به نظر من فیلمساز حق ندارد راه امید را ببندد. یادم است آقای میرکریمی گفت وقتی قرار بود «زیر نور ماه» را به جشوارهٔ کن بفرستد برای پذیرش نهایی از او خواسته بودند که بخشی از فیلم را که نشان میداد او تصمیمش را برای پوشیدن لباس روحانیت گرفته، دربیاورند و بگذارند در سردرگمی بماند. ماندن در سردرگمی علاقهای است که جشنوارههای خارجی دارند. یعنی اگر «ابد و یک روز» پایانش در سردرگمی تمام میشد، من قول میدادم تا امروز در چندین جشنوراهٔ خارجی درخشیده بود.
وی ادامه داد: آن فیلم مگر تصویر دوستداشتنیای از جامعهٔ ما میدهد؟ خانوادهٔ بسیار مشکلدار را نشان میدهد و از ابد و یک روز حرف میزند. در آنجا میگوید که «البته بعد از پانزده سال ممکن است در مجازات تخفیف بدهند.» اما آقای فرهادی بنبست را نشان میدهد. فضایی که پیرامون فیلمهای آقای فرهادی ساخته میشود این قدر پادگانی است که حتی خود منتقدها هم میترسند فیلمهای او را نقد کنند.