غرب و ترکها ظاهر اشعار مولانا را دوست دارند/ساخت فیلم مولوی بدون حضور ایرانیها غیرممکن است
هالیوود مشغول تدارک ساخت فیلمی درباره جلالالدین محمد بلخی معروف به مولاناست. این فیلم بدون مشارکت مولویشناسان و مثنویشناسان ایرانی و تنها با همکاری ترکیه ساخته میشود.
چرا هالیوود سراغ مولوی رفته است؟ قرار است در این فیلم چه تصویری از مولانا ارایه شود؟ برداشتی که غرب از اندیشه و سلوک مولوی و شمس ارایه خواهد داد چه اندازه با تفسیر واقعی اشعار و اندیشههای مناسبت دارد؟ غرب تا امروز چگونه به مولوی پرداخته است؟ چرا جای مولویشناسان و مثنویپژوهان ایرانی در این پروژه خالیست؟ در روز جهانی مولانا؛ حسین باهر ؛ جامعهشناس، مولویشناس، روانشناس، رفتارشناس و دبیر چهارمین همایش نکوداشت مولانا به سوالات ایلنا در اینباره پاسخ داد.
اقدام هالیوود برای ساخت فیلمی با مضمون مولانا، شاعر فارسی زبان ایرانی، را باید چگونه تفسیر و ارزیابی کرد؟ اصولا غرب به دنبال ارایه چه تصویری از مولویست؟
در کلیت ماجرای ساخت فیلم مخالفتی ندارم؛ فقط تذکرم این است که به خاطر شکلی و ظاهری برخورد کردن ترکیه با مولانا، امیدوارم هالیوود بیشتر به محتوای آثار مولانا ورود کند نه آنچه از ظاهر کلام و رفتار مولانا بدست میآید. چون مولانا از شکل و فرم و خاک یک سرزمین خارج است و به هستی تعلق دارد بنابراین باید به این نکته توجه داشت که در چنین پروژهای باید از مولویشناسان و مثنویشناسان جهانی و ازجمله ایرانیها حتما بهره گرفت. تنها در این صورت میتوان فیلمی در شان تفکر و اندیشه مولانا ساخت که هم مثنوی باشد یعنی دوپای برزمین داشته باشد و هم معنوی یعنی سرش در آسمان باشد.
گفتید در ترکیه با عرفان مولانا شکلی برخورد میشود. برخورد با مولوی در ایران چگونه است؟
کاری که ما در ایران انجام میدهیم مکمل فعالیتهایی است که در ترکیه انجام میشود نه لزوما متمم آن. ترکیه به ظاهر و شکل اندیشه مولوی رجوع میکند و ما به محتوا و اندیشه او مراجعه داریم. از نگاه من گره زدن شکل و محتوا درکنار هم میتواند زیباتر و هدفمندتر جلو برود.
از قرار معلوم هیچیک از مولویشناسان و مثنویپژوهان ایرانی برای این پروژه به همکاری دعوت نشدهاند؟
این کملطفی به خود مولاناست. در ظاهریترین حالت ممکن تمام آثار و اشعار مولانا به زبان فارسی است؛ با اینکه او بیشتر از 14 سال در ایران نبوده؛ اما زبان عرفان او زبان فارسی است. من در پاکستان با پسر اقبال لاهوری صحبت کردم که چرا پدرت به فارسی شعر گفته است؟ او درجواب گفت: او پیرو مولانا بوده و به این نتیجه رسیده تنها زبانی که میتواند عرفان را با تمام رموز و غموضش مطرح کند، زبان فارسی است. به نظر من دانستن زبان فارسی و وجدان خراسانی؛ لازمه درک مولاناست.
افغانستان؛ ترکیه و ایران مولانا را متعلق به خود میدانند. آیا این مجادلهها تمام شدنی هست یا خیر؟
اگر بخواهیم از نظر خاکی بررسی کنیم مولانا تا 14 سالگی در بلخ بوده است. بلخ هم آن موقع از شهرهای ایران و خراسان بزرگ بوده است. او بعد به ترکیه، عربستان و روم سفر کرده است. اینها میتوانند ادعا کنند مولانا چند سالی در کشورشان بوده است. کار دیگری که انجام میدهند این است که به گفته یونسکو برگشت کنند زیرا یونسکو اعلام کرده هر کشوری؛ اثری قدیمیتر از مولانا ارایه دهد؛ آن کشور مالک اصلی مولانا خواهد بود.
اما همه این امور ظاهریست. شما وقتی میخواهید یک نفر را ارزیابی کنید باید ببینید خودش چگونه خودش را معرفی کرده؟ مولوی تمام مسایل مطرح شده از قبیل جنسیت پوسته دین و... را خلاف عرفان میداند. همه شاعران امثال و همردیف دارند جز مولانا. او تنها کسیست که تمام ادیان و کشورها در تشییع جنازهاش شرکت کردهاند، مولونا طوری رفتار کرده که هرکس او را متعلق به خود میداند و این ادعاها چندان هم بیراه نیست.
زبان مولانا فارسیست با این حال حتی ایران هم در فهم عمق مثنوی ماندهاند. هالیوود چگونه میتواند به فیلمی در شان و منزلت مولانا برسد؟
بعد تحقیق و تفحص مولوی و اندیشه او را تنها یک نفر میفهمد و او همان اقبال لاهوریست. به خاطر اینکه او تز دکترایش را سیر تحول عرفان در ایران انتخاب کرده و هر جا رفته؛ فارسی صحبت کرده است. او 23 جلد کتاب در رابطه با مولوی دارد. پسرش هم میگوید: پدرم (اقبال) همیشه خودش را مرید مولانا میدانست. پس نمیتوان در نگارش فیلمنامه مولویشناسان ایرانی را حذف کرد. ایرانیان بیش از ترکها؛ انگلیسیها و دیگر ادیبان از رموز زبان فارسی و آثار مولانا باخبرند. مگر اینکه هالیوود تنها بخواهد ظاهر آثار مولانا را به تصویر بکشد.
آیا باید نگران پرداخت فیلم به درک ظاهری اشعار مولوی در چنین اثری بود. مثلا علاقه نفسانی و جنسی مولوی و شمس تبریزی به یکدیگر که متاسفانه در آلبومهایی که در غرب منتشر شده، این مفهوم متبادر است؟
این مثل همان اشتباهیست که در تحلیل بین صوفیزم و میستیسیزیسم رخ داده است. یا اشتباه دیگری که بین زوجیت روحی و جسمی میشود. دو انسان در بسیاری موارد امکان دارد امواج روحی مثبتی به یکدیگر داشته باشند که هیچ ربطی به رابطه جسمی و جنسی ندارد. بنابراین شمس و مولانا تنها ارتباط روحی باهم داشتند. از طرفی این دو شخصیت برجسته هم در اوج معنویت هستند و هم از سن بالای جسمانی برخوردارند. پس هرگونه ظن گرایش جسمانی و جنسی میان آن دو یک شوخی بیشتر نیست و تمامی مثنویپژوهان ایرانی با قاطعیت این موضوع را رد میکنند.