سینمای ما مثل فرزندیست که مادرش در بارداری سوءتغذیه داشتهاست
دهمین نشست پژوهشی مدرسه ملی سینمای ایران با عنوان «امنیت بازار سینمای ایران» عصر روز سهشنبه ۹ شهریورماه در محل مدرسه برگزار شد.
به گزارش ایلنا، منوچهر محمدی با اشاره به وضعیت بازار سینما در ایران گفت: ما در سینما فقط مالکیت بر حقوق داریم؛ به طوری که یک فیلم بعد از ۲۵ تا ۳۰ سال به عنوان اموال عمومی تلقی میشود. امنیت بازار سرمایه در سینمای ایران طبیعتاً بخشی از یک اقتصاد بزرگتر است که به آن اقتصاد کلان میگوییم. ما طبق برآوردهای جهانی به لحاظ شفافیت اقتصادی میان ۱۸۰ کشور، جزء کشورهای آخر جهان هستیم.
وی ادامه داد: پارهای از دردهای سینمای ما غیرقابل علاج هستند. سینمای ما مثل فرزندی میماند که مادرش در زمان بارداری سوءتغذیه و بیماری داشته و حالا نسخه خاصی نمیتوان برای درمان این کودک پیچید.
منوچهر محمدی در مورد عدم شفافیت میگوید: این عدم شفافیت، چند ریشه اصلی دارد که یکی از آنها اقتصاد تکمحصولی ما است که متکی به نفت است. بخشی از آن به معادلات اقتصادی جهان برمیگردد که از عهده ما و حتی وزارتخانهها خارج است. ساختار بوروکراتیک در ایران از دوره قاجاریه به این سو به نوعی است که مدیران انقلابی دارای دیدگاه نو را زمینگیر میکند.
محمدی با اشاره به رابطه سینما و جشنواره فیلم فجر می گوید:یکی از کارهایی باید انجام میدادیم این بود که ارتباط جشنواره فیلم فجر با تولید را در سینما قطع کنیم. قبلاً اینگونه بود که اگر فیلمی در فجر شرکت نمیکرد یکسال از اکران محروم بود تا در جشنواره فجر سال بعد شرکت کند.
وی ادامه داد: یکی از مشکلات سینمای ایران خواب سرمایه بود که نیمه اول سال کاری انجام نمیشد و نیمه دوم سال فیلمها ساخته میشدند تا به جشنواره فجر برسند. ما سعی کردیم ارتباط این دو را قطع کنیم و هر کسی میخواهد فیلمش را به جشنواره بدهد و هر کسی هم نمیخواهد نه. الان هم همان مساله وجود دارد اما به شکل پنهان.
تهیه کننده امکان مینا افزود: من و آقای سیفالله داد سعی کردیم آرام آرام بخش خصوصی را فعال کنیم و به بلوغ برسانیم. بخش خصوصی باید مدیریت و آموزش داده میشد تا به راه مناسبش در سینما هدایت شود. از آن سو، در حال حاضر اگر بانکها به تولید، ده درصد سود بدهند فکر میکنید تهیهکنندهها دیگر نیازی به گرفتن سرمایه از قسمتهای دولتی دارند؟
علیرضا داودنژاد معاون آموزشی مدرسه و همچنین یکی از سخنرانان نشست، در مورد رابطه تولید و جشنواره میگوید: قضیه اینگونه بود که بعد از انقلاب، با وجود حضور سالنهای سینما، به دلیل مشکلاتی که بر سر راه تولید و اساساً کمبود موضوع برای ساخت فیلم به وجود آمده بود، کسی انگیزهای برای آوردن سرمایه به داخل سینما نداشت و به همین جهت فارابی خودش متولی شد و به کارگردانها پول میداد تا فیلم بسازند و دادن وام از آنجا پاگرفت و چرخ تولید راه افتاد. بالا رفتن میزان تولید هم کمکم تهیهکنندهها را مشتاق به ساخت فیلم کرد.
داودنژاد در مورد بازار سینما گفت: بازار سینما چند بخش دارد: سالن، بازار ویدیو، بازار تلویزیون، ماهواره و اینترنت. برای شناخت نوع و امنیت بازار سینمایمان باید هر کدام از این اجزا را به طور خاص بررسی کنیم. در نشست اول پژوهشی بررسی اقتصاد سینما در همینجا، متوجه شدیم که از ۲۵۰ سینما که در کشور داریم، ۹۳ درصد فروشمان متعلق به ۵۰ سالن سینماست. و بالای ۳۰۰ سالن سینمای ما تنها ۷ درصد فروش کل را به خود اختصاص دادهاند. یعنی بعد از ضرب و تقسیم به این نتیجه میرسیم که بعضی از سالنها در کشور با روزی ۲۰ هزار تومان دارند همه هزینههای خود را میدهند.
وی ادامه داد: این یعنی ما یک فضای غیرشفاف و مبهم داریم که شاید متاثر از نداشتن آمار فروش دقیق باشد. این مسئله احساس عدم امنیت و اطمینان ایجاد میکند. اصلا فیلمها در شهرستانها تبلیغ نمیشوند. وقتی بیشترین میزان فروش سینماهای ما متعلق به سه پردیس سینمایی در پایتخت است پس “پخش” چه معنایی دارد؟! یعنی هیچ کنترل و نظارتی وجود ندارد؟ مرحله بعد، پس دادن پول از طرف سینمادارهاست. سالنها پول برنمیگردانند. یعنی روند مطمئنی برای فروش، کسب درآمد و بازگشت و گردش مالی وجود ندارد.