آیتالله مستجابی یک روحانی عادی نیست؛ یک لوتیست
آیتالله سیدمرتضی مستجابی؛ یک روحانیست اما نه یک روحانی عادی بلکه یک لوتی. مردی که عبا و عمامه به سر میگذارد اما روحیه پهلوانیاش به همان میزان حاد و برجسته است. از دوستان نزدیک امام موسی صدر است که حالا نود و چند سال دارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ یاران موافق خاطرات شخصیت نود و چند سالهایست که حداقل هشتاد سال یاد ماندههای ذهنی دارد. آیتالله سیدمرتضی مستجابی مردیست با روحیات خاصی که او را از بیشتر همسلکان خود جدا میکند. یک روحانی اما نه یک روحانی عادی بلکه یک لوتی. مردی که در شمار مفاخر و بزرگان شهر اصفهان است. عبا و عمامه به سر میگذارد اما روحیه پهلوانیاش به همان میزان حاد و برجسته است. او از یاران و دوستان نزدیک امام موسی صدر نیز هست و در این اثر راوی خاطراتی از این روحانی برجسته سیاسی و فعال مبارز در مقاومت لبنان است.
این کتاب را حمید قزوینی تدوین و محمدعلی یساقی ویراستاری کرده است. با ویراستار کتاب درباره شیوه تدوین و آمادهسازی آن گفتوگو کردهایم.
یاران موافق قبل از آنکه یک خاطرهنوشت باشد یک مصاحبه است. زبان نوشتاری کتاب چگونه انتخاب شد و برای هماهنگ شدن گفتگوکننده و ویراستار چه موضوعاتی درنظر گرفته شد؟
تصور من ابتدا این بود که ویراستاری این کتاب هم مثل بقیه کارهاست، اما بعداً که متن اولیه را دیدم متوجه شدم با سایر متون تفاوتهای جدی دارد.
صحبتهایی که با آقای قزوینی درمورد کتاب داشتیم و توضیحاتی که درمورد شخصیت و نوع برخورد راوی و لحن ایشان مطرح کرد، موجب شد تا ابتدا متن را دوبار بخوانم و نکاتی که باید در دستور کار قرارمیگرفت و یا باید سوال میکردم را یادداشت کنم. بالطبع در همه مراحل با تدوینگر اثر درحال مشورت بودیم تا متنی یکدست و روان که البته به لحن راوی هم وفادار باشد را تولید کنیم. ازنظر تدوینگر برای اینکه مخاطب کتاب، راوی را بشناسد و بهتر با او ارتباط برقرار کند، باید آنچه در طول جلسات مصاحبه اتفاق افتاده بود و همچنین ادبیات راوی را حفظ میکردیم. به نظر من هماهنگی و تعاملی که بین ویراستار و تدوینگر شکل گرفت نقش تعیینکنندهای در تولید این متن داشت. متاسفانه در بیشتر موارد بین ویراستار و مصاحبهکننده یک ارتباط دوسویه نیست و حتی یکدیگر را هم ندیده و نمیشناسند و اصلاً درک درستی از دغدغهها و اصول حرفهای یکدیگر ندارند. این مشکل معمولاً در آثار ناشران بزرگ بیشتر مشاهده میشود.
بیشتر کتابها با این موضوع یعنی مرور خاطرات به شیوه اول شخص مفرد روایت میشود که در برخی مواقع عنصر تخیل و فانتزی هم در آن به کار گرفته میشود، به اعتقاد شما باب گفتگو برای چه نوعی از ثبت خاطرهها کاربرد دارد و شیوه روایت داستانی برای کدام نوع از خاطرهها؟
خاطراتی که به صورت اول شخص روایت میشود را نمیتوان ذیل تاریخ شفاهی قرار داد. در تعاریفی که امروزه ارائه میشود، منظور از تاریخ شفاهی متنی است که در پی یک مصاحبه فعال و هدفمند میان محقق و راوی تولید شده است. در حقیقت از طریق طرح پرسشها به راوی کمک میشود تا خاطرات بیشتری را به یاد آورد و همچنین به ابهاماتی که محقق به نمایندگی از سوی افکارعمومی و محققان تاریخ مطرح میکند، پاسخ دهد. براین اساس در این گونه از خاطرهنگاری عنصر تخیل و فانتزی راه ندارد و در موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، علمی و غیره قابل اجراست.
اصولا ثبت تاریخ شفاهی باتوجه به این موضوع که امکان خطا و اشتباه و نیز سلایق شخصی و تحریف در آن زیاد است چه اندازه اهمیت دارد و آیا میتواند مورد استناد قرار بگیرد؟
به هر حال در هر گونه از تاریخنگاری با احتمال خطا و اشتباه و تحریف و سلایق شخصی مواجه هستیم. اما در تاریخ شفاهی از این امکان برخورداریم که مسئولیت همه متن با یک نفر نیست که هرطور دلش بخواهد عمل کند، یعنی متن تاریخ شفاهی محصول کار مشترک چند نفر است که حداقل شامل راوی، محقق و ویراستار میشود. از سوی دیگر در این کار ما این شانس را داریم که در صورت بروز هرگونه اشتباه و یا تحریف و ابهام در متن، محقق آن را تذکر داده و به رفع اشتباه و ابهام مبادرت ورزد و به همین دلیل مسئولیت متن تاریخ شفاهی تنها با راوی نیست بلکه محقق و تدوینگر هم در آن مسئولیت دارند. درباره استناد تاریخی هم باید بگویم که از این نظر مشکلی وجود ندارد و مورخان در استناد به خاطرات اتفاقاً به متونی که از طریق مصاحبههای فعال و هدفمند تولید شده بیشتر اعتماد میکنند.
در این کتاب ما با یک روحانی که ازسویی بسیار متفاوت از شناخت عمومی ما از جامعه روحانیت است مواجهیم یعنی یک جور آخوند لوتی که بعضی جاها منش لوتیگری آن خواننده را به خنده و حیرت وامیدارد و در مناسبات دیگر یک روحانیست و اتفاقا این روحانی چه در جوانی یا در مواقع دیگر میتواند دچار اشتباه و خطا هم بشود. بفرمایید ویراستاری در این بخش چه اندازه مفهوم و متن را درگیر خود کرده است؟
همانگونه که گفتید خاطرات متعلق به فردی است روحانی با لهجه اصفهانی که لحنی پهلوانی و نزدیک به ادبیات لوتیها و اصحاب زورخانه دارد. آقای قزوینی ابتدا اصرار داشت که لهجه اصفهانی راوی که سندی شفاهی است، بهصورت کامل حفظ شود و این موضوع با اصول ویرایش جور درنمیآمد و بسیار سخت بود. اینکه لهجهای اصیل از لهجههای ایرانی را بتوان با همه ویژگیهایی که دارد حفظ کرده و درعین حال ویرایش هم بکنیم بسیار دشوار بود. به هرحال همه میدانند که حفظ لهجه با قواعد ادبیات فارسی همخوانی ندارد، مگر در موارد خاص. بالاخره تدوینگر رضایت داد که لهجه اصفهانی را هنگام ویرایش حفظ نکنیم اما لحن و ادبیات او حتماًحفظ شود.
در این مرحله باید گویش پهلوانی و زورخانهای راوی که بهصورت محاورهای است را حفظ میکردیم که این هم با قواعد زبان فارسی همخوانی نداشت، اما به دلیل اصرار تدوینگر تمام تلاش خود را برای حفظ آنان جام دادیم و جز موارد خاص که تعداد آنها بسیار اندک بود و ممکن بود خوانش متن را دچار مشکل کند هیچ تغییری در لحن راوی ندادیم. حتی درموارد متعدد با گذاشتن حرکات بر روی کلمات تلاش کردیم تا مشکل احتمالی مخاطب در خواندن متن را کم کنیم.
آیا به عنوان ویراستار در برخی جلسات گفتگو حاضر هم میشدید با فقط با شنیدن صداها یا متن پیاده شده سروکار داشتید؟ اصولا متن ویرایش شده با متن اصلی پیاده شده چه اندازه فاصله دارد؟
بنده در جلسات مصاحبه حضور نداشتم و صرفاً از طریق متن پیاده شده مصاحبهها و صدای راوی که بعداً شنیدم با آن ارتباط برقرار کردم. اگرچه شاید در صورت شرکت در جلسات مصاحبه تصویر روشنتری از راوی و شیوه بیان او برایم فراهم میشد.
تلاش ما این بود که متن اصلی را جز در موارد خاص که خواندن متن را دچار مشکل میکرد تغییر ندهیم. لذا به جرات میتوانم بگویم که این متن بیش از نودو پنج درصد با متن اصلی یکی است.