مروری بر رفتار سیاستمداران زن در گستره جهانی
چرا زنان وقتی وارد عرصه قدرت و سیاست میشوند بیشتر لباس مردانه میپوشند و از گفتمان مردانه استفاده میکنند؟ چرا زنان قدرتمند دوست دارند مشاورانشان را از میان مردان انتخاب کنند؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، احتمال اینکه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر 2016 هیلاری کلینتون از حزب دموکرات به کاخ سفید راه پیدا کند تا در کنار آنگلا مرکل (صدراعظم آلمان)، ترزا می (که به تازگی بهجای دیوید کامرون مسئولیت نخستوزیزی بریتانیا را برعهده گرفته) و ۲۲ زن دیگر مثل نیکولا استورجن (نخست وزیر اسکاتلند) که در مقامهایی مثل سلطنت، ریاست جمهوری و نخست وزیری مشغول هستند؛ سکان سیاست جهانی را در این دوره پرتنش به دست بگیرد، کم نیست.
چرا دبیرکل سازمان ملل متحد زن نباشد؟
این احتمال وجود دارد که دبیرکل آتی سازمان ملل متحد برای اولین بار در طول 70 ساله این سازمان یک زن باشد "هلن کلارک"(نخستوزیر سابق نیوزیلند و رئیس فعلی برنامه توسعه سازمان ملل) تا به همراه کریستین لاگارد و جنت یلن (رؤسای دو نهاد مهم مالی جهانی یعنی صندوق بینالمللی پول و بانک مرکزی آمریکا -فدرال رزرو) سهم زنان در سیاستگذاریهای کلان جهان بیشتر از قبل شود. اتحادیه اروپا نیز از سال 2009 ریاست و مدیریت سیاست خارجی خود را به زنان سیاستمدار این اتحادیه (کاترین اشتون از 2009 تا 2014 و فدریکا موگرینی از 2014 تاکنون) سپرده است.
البته زنان رهبر همیشه در تاریخ وجود داشتهاند. ملکههای مصری ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح بر نیل فرمانروایی میکردند، اما عملا این قرن بیستم بود که رهبری زنان در دولتهای امروزی را گسترش داد و شاهد به قدرت رسیدن زنانی چون مادلین آلبرایت، مارگارت تاچر و ... بودیم.
زنان ٣٥ درصد از کل اقتصاد جهانی را در دست دارند
سه کشور آلمان، آمریکا و بریتانیا که احتمالا در سال 2017 با رهبری زنان اداره میشوند، نزدیک به ٣٥ درصد از کل اقتصاد جهانی (GDP) را در دست دارند و این یعنی آنها علاوه بر کشورشان؛ جریانهای اقتصاد جهانی و برنامه جهانی شدن اقتصاد و در کل سیاست جهانی را مدیریت میکنند.
هرچند آمار نشان میدهد مسیر زنان برای رسیدن به قدرت در اروپا هموارتر از حتی آمریکای شمالی (ایالات متحده آمریکا و کانادا) است و در این دو کشور زنان نهایتا سکان وزارتخانهها را به دست گرفتهاند اما سهمی در پستهای ریاست جمهوری یا نخست وزیری نداشتهاند. درحالیکه در اروپا، زنان زیادی از سالها پیش در راس هرم قدرت تحت عناوین نخست وزیری، ریاست جمهوری یا صدر اعظمی قرار داشتهاند.
مرکل از سال 2005 رهبری آلمان را به عنوان بزرگترین اقتصاد اروپا برعهده داشت و در این 11 سال اتحادیه اروپا با بحرانهای مهمی مثل بحران اقتصادی 2008، چالش مالی اتحادیه اروپا با یونان، مهاجرت فزاینده و حتی مذاکره بر سر چگونگی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا مواجه بوده است.
زنان در عرصه سیاستگذاریهای جهانی و به عنوان سکان داران قدرت چه کارکردی در نظام سیاسی جهان دارند و چه منش و اقداماتی را دنبال میکنند؟
اما افزایش حضور زنان در عرصههای سیاسی به چه معناییست و حضور زنان در رأس این سمتهای مهم چه دستآورد و کارکردی برای جهان داشته؟ شکی نیست اینکه شکاف بزرگی در سد نامرئی تبعیض علیه زنان ایجاد شده و شاهد حضور بیش از بیش زنان در مناصب مهم جهانی هستیم؛ به خودی خود میتواند مثبت و مهم ارزیابی شود اما پرسش مهمتر آنکه زنان در عرصه سیاستگذاریهای جهانی و به عنوان سکانداران قدرت چه کارکردی در نظام سیاسی جهان داشته و چه منش و اقداماتی را دنبال کردهاند؟
انتظار این است که زنان ذات خشن سیاست را رام کرده و به ترویج صلحطلبی کمک کنند اما...
معمولا انتظار و توقع این است که زنان پس از به قدرت رسیدن؛ با حفظ ویژگیهای حمایتی و مادرانه خود ذات خشن سیاست را رام کرده و به ترویج صلحطلبی کمک کنند اما واقعیت چیز دیگری را نشان میدهد نه تاچر، نه آلبرایت و نه کاندولیزا رایس، مرکل و حتی هیلاری کلینتون هیچ نقش مثبتی در این مورد بازی نکردهاند و معمولا برای اینکه به قدرت برسند و در قدرت بمانند به چرخش بر همان پاشنهای که مردان سالهاست پایکوبیکردهاند؛ ادامه میدهند. تجمع معاونان و مشاوران مرد به دور سیاستمدارن زن شاید در این مسئله بیتاثیر نباشد.
مدت زمان زیادی از ورود مداوم و مستمر زنان در ردههای بالای سیاستگذاری و مدیریتی نمیگذرد
فریده غیرت (حقوقدان) درباره چرایی تعدد معاونین و مشاورین مرد در اطراف یک زن سیاستمدار به ایلنا میگوید: توجه داشته باشیم که حضور موثر زنان در عرصههای سیاست و قدرت و حتی عرصه اجتماع قدمت چندانی ندارد و تنها چندین دهه است که بهصورت جدی شاهد فعالیت زنان در راس امور حکومتی و سیاسی در جهان هستیم.
پرسه مردان در اطراف زنان قدرتمند
به اعتقاد او؛ مدت زمان زیادی از ورود مداوم و مستمر زنان در ردههای بالای سیاستگذاری و مدیریتی نمیگذرد و طبیعیست که تعداد زنانی که حائز شرایط قبول پستهای مشاور، معاون و ... باشند، زیاد نبوده و همین زنانی که به عرصه قدرت وارد شدهاند نیز باید از مردانی که سالهاست تجربه چنین فعالیتهایی را دارند، بهره ببرند. احتمالا انتخاب مشاور و معاون مرد برای زنانی که به عرصه فعالیتهای سیاسی گام میگذارند به این دلیل است که دسترسی به زنانی با سطح قابل قبولی از تجربه در این عرصه را ندارند و عملا هنوز مردان در این عرصه دست بالا را دارند.
این حقوقدان ادامه میدهد: مسلم است که هرقدر زنان بهصورت جدیتری در این عرصهها خود را نشان دهند و تعداد بیشتری به فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... وارد شوند، دست زنانی که در راس هرم قدرت قرار گرفتهاند؛ برای انتخاب مشاور و معاونی از جنس خودشان و طبعا تاثیرگذاری بیشتر زنان در سیاستگذاریهای کلان بازتر میشود. به عبارت دیگر میتوان گفت زنانی که توانستهاند به مناسب اصلی قدرت برسند و شایستگی خود را نشان بدهند، تک و توک هستند.
تغییر چهره مردانهی مجلس ایران
محمدامین قانعیراد (جامعهشناس) نیز با اشاره به موضوع تغییر چهره مردانهی مجلس ایران که پیش از انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی از سوی برخی فعالان اجتماعی دنبال میشد؛ میگوید: قبل از انتخابات هفت اسفند سال گذشته که بحت تغییر چهره مردانه مجلس و تشویق برای افزایش حضور زنان در انتخابات مطرح بود؛ گفتم زنان اگر بخواهند بعد از ورود به ردههای بالای قدرت و سیاست همان راه مدیریتی مردان را پیش بگیرند مطمئنا اتفاق خاصی برای جامعه نمیافتد و شاید تنها بتواند عامل تفاخری باشد از اینکه مثلا ما فلان تعداد نماینده زن در مجلس این دوره داریم. بحث اساسی اما این است که زنان با ورود به عرصههای سیاست و قدرت چه تفاوتی در ساختارها و شاکله مدیریتی موجود میتوانند ایجاد کنند.
در عرصه سیاست انتظاری که از زنان میرود این است که بعد از کسب قدرت در پستهای کلیدی الگوی سیاست را دگرگون کنند و به طرف یک الگوی مراقبتی در عرصه سیاست نزدیک بشویم
این جامعهشناس با تاکید بر اینکه در عرصه سیاست از زنان انتظار میرود بعد از کسب قدرت در پستهای کلیدی الگوی سیاست را دگرگون کنند تا به یک الگوی مراقبتی در عرصه سیاست نزدیک شویم، یادآور میشود: تا جایی که به ایران و حتی جامعه جهانی برمیگردد، زنانی که قدرتهای کلیدی و اصلی تصمیمگیری را در نظامهای سیاسی و اجتماعی به دست میگیرند اگر سیاستهای متفاوتی از مردان را مدنظر نداشته باشند حضور یا عدم حضورشان در این عرصه چندان تاثیرگذار نخواهد بود و کمکی به تغییر وضعیت برای رسیدن به صلح جهانی یا همزیستی عمومی نمیکند. درواقع عدم تحقق این مسئله دقیقا مثل این است که فلان تعداد خانم پزشک مشغول کار باشند یا در بین رانندگان کامیون یا وسایل نقیله عمومی، مشاغل مهندسی و ... شاهد افزایش تعداد زنان باشیم. اما واقعیت این است که شاکله این حرفهها بدون تغییر است و براساس الگوهای علمی خود پیش میرود حال آنکه در سیاست انتظاری که از زنان میرود این است که الگوی سیاست را دگرگون کنند یعنی از سیاستهای تهاجمی و جنگافروزانه پرهیز شود و ندای صلح و همزیستی بشر را در مقیاس جهانی بشویم. اگر زنانی که در عرصه قدرت هستند چنین نگاهی به مقام خود داشته باشند، دستکم میتوانند تعادلی در نظم سیاست جهانی موجود ایجاد کرده و به عنوان یک نیروی تعادلبخش سیاستی دگرباره را گسترش بدهند.
سیاست دگرباره در مقابل سیاست رایج در مقیاس جهانی که صرفا بر منافع ملی کشورها و رقابتهای تند جهانی و نادیده گرفتن مصالح سایر کشورها و جهان تاکید میکند، قرار میگیرد.
آتشافروزیهای مردانه با نرمش زنانه به خاموشی میگراید
قانعیراد در توضیح معنای سیاست دگرباره میافزاید: سیاست دگرباره در مقابل سیاست رایج در مقیاس جهانی که صرفا بر منافع ملی کشورها و رقابتهای تند جهانی و نادیده گرفتن مصالح سایر کشورها و جهان تاکید میکند، قرار میگیرد. امروز فارغ از تمام مرزبندیها؛ جهان به عنوان یک واحد کل شناخته میشود و مصالح و امنیت جهانی هم باید در کنار مصالح و امنیت ملی دیده شود. سیاست رایج جهانی امروز هنوز بر نظامیگری تاکید دارد و به راحتی ابزار نظامی را وارد میدان میکند و در عمل گزینه نظامی دیگر آخرین گزینه نیست بلکه به سرعت توسط تاثیرگذاران عرصه سیاست جهانی به کار میرود. جهان خشن و جنگزدهی قرن بیستویکم که با موج شدید مهاجرتها مواجه شده و پیامدهای بدی مثل تروریسم و انتقامجویی را نیز به دنبال میآورد، حاصل همین سیاست است. و اینجاست که سیاستهای زنانه در عرصه جهان و بینالمللی میتواند رهاییبخش باشد.
مردان زمخت؛ سیاستهای زمخت
گرچه در این میان از موضوع موضوع منافع ملی، که در جهتگیری سیاست هر کشوری تاثیری روشن دارد نباید غافل شد و رقابت پی در پی کشورها برای رسیدن به حداکثر این منافع صحنهی روابط بینالملل را به صحنهای خشن و زمخت مبدل میکند که یک زن سیاستمدار نیز گریزی از آن ندارد. هرچند اینجا هم گویا از زنان انتظار میرود بیشتر از مردان به کلیت جهان توجه نشان بدهند.
اعمال سیاستهای مردانه توسط زنان را ناشی از حضور مستمر و طولانی مردان در این عرصه است
فریده غیرت اعمال سیاستهای مردانه توسط زنان را ناشی از حضور مستمر و طولانی مردان در این عرصه معرفی میکند و متذکر میشود: اعمال سیاستهای مردانه توسط زنان به این دلیل است که طی این سالها زنانی که سیاستورزی را از مردان آموختهاند؛ در عرصه سیاست وارد شدهاند پس هر قدمی که در دروان قدرت خود برمیدارند نشات گرفته از همین آموختههاست.
هرچند در اروپا سیاستمدارن زن از نظر تعداد افزایش داشتهاند و حتی به همین دلیل در حوزه سیاست داخلی و اجتماعی خودشان تلطیفهایی را میبینیم ولی هنوز تاثیری که انتظار داریم در مقیاس جهانی دیده نمیشود.
قانعیراد نیز عملکرد زنان در عرصه سیاست و قدرت برای رسیدن به قوانین سیاست دگرباره را چندان مثبت ارزیابی نکرده و میگوید: زنان وقتی وارد عرصه قدرت و سیاست میشوند بیشتر لباس مردانه میپوشند و از گفتمان مردانه استفاده میکنند. حتی برای اینکه در رقابتهای انتخاباتی پیروز شوند ادبیات سیاست رایج را به کار میبرند. مثلا خانم کلینتون در امریکا شعارها و اهدافی را مطرح نمیکند که معطوف به مراقبت بیشتر جهانی باشد بلکه ایدهها و سیاستهایش چندان تفاوتی با سیاستمداران مرد ندارد. بنابراین میتوان گفت هرچند در اروپا سیاستمدارن زن از نظر تعداد افزایش داشتهاند و حتی به همین دلیل در حوزه سیاست داخلی و اجتماعی خودشان تلطیفهایی را میبینیم؛ ولی هنوز تاثیری که انتظار داریم در مقیاس جهانی دیده نمیشود.
زنان خواهند آمد
با این وجود رئیس انجمن جامعهشناسی ایران در مجموع به حضور زنان در عرصه سیاست و قدرت خوشبین است و ادامه میدهد: هیچ دلیلی نیست که زنان در کنار مردان فعالیت سیاسی نکنند. این حضور به شکلگیری یک دیالوگ کمک میکند. گرچه زنان باید در کنار ورود به عرصه قدرت؛ سیاستهای متفاوتی در قبال مسائل جامعه و آسیبهای اجتماعی دنبال کنند. مثلا ما با مشکلاتی مثل اعتیاد، افت اخلاق در جامعه، فساد اقتصادی و سیاسی و اداری، از دست رفتن استاندارها و چارچوبهای عمل مناسب برای مدرسه و دانشگاه و نهادهای دیگر و ... مواجهیم و گفتمان زنانه در سیاست باید مشخص کند در قبال هریک از این موضوعات چه تحلیل و راهکاری ارائه میدهد؟ جریان زنانه باید بیشتر از اینکه خودش را یک جریان زیستی و بیولوژیک بداند؛ باید به عنوان یک جریان آگاهی اجتماعی متفاوت ظاهر شود و راهحلهای انسانیتر که به سرشت مادرانه زنان برمیگردد را دنبال کند تا از شهروندان و جهانوندان کنونی محافظت کند.
ژانت شیبلی هاید در پژوهشی درباره تفاوتهای جنسیتی که در سال ٢٠٠٥ میلادی صورت گرفته؛ بر این موضوع تاکید میکند که تفاوتهای جنسیتی روی متغیرهای روانی با مولفههایی چون تهاجم، رهبری، انگیزههای اخلاقی، ارتباطات و … تاثیر چندانی ندارد و عملا ٧٨ درصد از پیشفرضهای تفاوتهای جنسیتی یا نزدیک به صفر یا بسیار اندک هستند و احتمالا نمیتوان چنین تواقعاتی از زنان سیاستمدار داشت.
در این سالها که زنان تا مقام معاونت ریاستجمهوری خود را بالا کشیدهاند؛ امری که شاید تا 8 سال پیش بعید و دور از ذهن به نظر میرسید.
آیا ایران روزی رئیسجمهور زن خواهد داشت؟
فریده غیرت به انتخاب یک رئیسجمهور زن برای ایران در آینده امیدوار است و تاکید میکند: چرا نتوانیم در ایران رئیسجمهور زن داشته باشیم. در این سالها که زنان تا مقام معاونت ریاستجمهوری خود را بالا کشیدهاند؛ امری که شاید تا 8 سال پیش بعید و دور از ذهن به نظر میرسید. پس ممکن است زمانی هم جامعه و مردم تشخیص دهد که یک زن میتواند به عنوان رئیس جمهور سکان دموکراسی ایران را در دست بگیرد، ما به حکومت مردمی اعتقاد داریم و اعتبار یک حکومت مردمی هم به درنظر گرفتن خواست و آرای مردم است. پس زمانی که مردم به این نتیجه برسند که یک زن میتواند به ریاست جمهوری ایران برسد؛ مشکل و منعی نخواهیم داشت.
برای قبول ریاستجمهوری یک زن در ایران نیاز به فتواهای مراجع و علمای پیشرو داریم
قانعیراد هم بستر عرفی جامعه برای انتخاب یک رئیس جمهور زن در ایران را آماده ارزیابی میکند ولی به لزوم حضور علمای پیشرو و صدور فتواهایی که برخی موانع شرعی را از سر راه زنان برای رسیدن به ریاستجمهوری بردارند؛ گریز زده و میگوید: در دولت اخیر در سطح معاونت رئیس جمهور شاهد حضور زنان در عرصه قدرت هستیم ولی در سطح وزارتخانهها، معاونین وزیر و مدیران کل هنوز حضور قابل توجهی ندارند.
او میگوید: برای پذیرش زنان در پست ریاست جمهوری موانعی در دریافتهای خاص مذهبی داریم که بهنظر در کوتاهمدت این قشر پذیرای رئیس جمهور زن نیستند. هرچند شرایط اجتماعی کشور ما هم مثل سایر نقاط جهان مدام در حال تغییر و دگرگونی است و ممکن است واقعا دهه آینده، دههی متفاوتی برای ایران باشد و رفتارهای سیاسی نیز در همین چارچوب دگرگون شود.