بازار داغ توهم در پایان دهه 90/ ایرانیها دوست دارند شاعر باشند
خوانساری میگوید: همه صاحب یک کتاب شعر هستند. فضای مجازی و تعریف بیهودهی اطرافیان، در آدمها جو کاذب ایجاد کرده. گاهی دچار توهم شده و عدم مطالعه باعث میشود که استانداردها را به درستی نشناسند.
هادی خوانساری (شاعر) در رابطه با شعر آوانگارد و اشتباهی که در بسیاری از شاعران جوان، در رابطه با آوانگارد بودن پیش آمده است، به خبرنگار ایلنا گفت: ما باید ریشههای اجتماعی و جامعهشناسی را بررسی کنیم که بخشی از آن به جامعهی ایران و بخشی دیگر به سیستم جهانی برمیگردد.
میگویند برای شاعر شدن نیازی نیست ادبیات را بشناسیم!
او ادامه داد: در ایران میل به خاص شدن و خاص بودن، فراگیر شده. هرکسی در کاراکتر خودش ممکن است خاص باشد، اما اینکه کسی بگوید من صاحب تفکر و شیوهی نوین و خاصی هستم، یک تفکر بیهوده است. ادعای زیاد مانند اقیانوسی کم عمق است.
خوانساری با اشاره به اینکه ایرانیها دوست دارند خودشان را شاعر معرفی کنند، گفت: با این وضعیت هر شاعری خیال میکند که میتواند آوانگارد هم باشد. شعر این روزها شکل خمرهای را به خود گرفته که دهانهی بسیار گشادی دارد اما خروجی آن بسیار اندک و انگشتشمار است. ورود به شعر بسیار راحت است. با یک قلم یا حتی با موبایلی که در دست داریم و با استفاده از کپیهای ذهنیِ ناخودآگاه یا حتی خودآگاه میتوانیم شاعر باشیم! ناشران هم با توجه به موقعیتِ بدِ اقتصادی، حاضر هستند همین اشعار را با یک ویراستاریِ سرسری منتشر کنند.
وی افزود: خیلیها با خود میگویند برای شعر گفتن در این زمانه، نیازی نیست که ادبیات را بشناسیم، اوزان عروضی و آرایههای ادبی بدانیم و شعر کلاسیک و نو خوانده باشیم! البته سخن من به این معنا نیست که شاعر تنها باید به صورت آکادمیک کار پیش برود اما باید اثری که تولید میکند دستکم دارای استانداردهای اولیه باشد.
این شاعر با اشاره به اینکه آوانگارد بودن به معنای پیشرو بودن در هر عرصهای است، گفت: آوانگارد بودن تنها شامل شعر و هنر نمیشود بلکه در سیاست و علم هم وجود دارد. در علم هم دانشمندان دست به ریسکهای عجیبی میزنند که آوانگارد بودن را معنا میکند. پیشرو بودن در هنر به معنای تولید اثری است که تعابیر نسبی گذشته را به چالش بکشد و ساختارهای جدید پیشنهاد کند. در واقع همین پیشنهادهاست که جامعه را پیش میبرد.
خوانساری ادامه داد: اگر فیلم «گاو» را مهرجویی نساخته بود، یا فیلم «گوزنها» و «قیصر» را مسعود کیمیایی؛ قطعاً سینمای ما امروز تا این اندازه غنی نبود. در حوزهی شعر هم شاعرانی مانند فروغ فرخزاد یا سهراب سپهری پیشرو بودند و همین امروز بعد از گذشت سالیان، شعرشان تازگی دارد. فروغ در حوزهی اندیشه، انسانشناسی، اعتراض و زنان، موضوعات تازهای را طرح کرد و سهراب طبیعتگرایی را در شعر خود به تصویر میکشید و نگاهش به انسان، نگاهی متفاوت بود و پیشنهادات جدیدی در شعر داشت. باید بدانیم که شخصی مثل فروغ که از او با نام شاعر پیشرو یاد میکنیم، در حوزهی سینما هم کار کرده و در واقع دارای یک پکیج آرتیستی است.
شبکههای اجتماعی جو کاذب ایجاد میکنند
وی با بیان اینکه یادم است ده سال پیش، سالانه هزارودویست کتاب شعر منتشر میشد و در این سالها رقم به تعدادی بالای چهار هزار کتاب رسیده است، گفت: همه صاحب یک کتاب شعر هستند. فضای مجازی و تعریف بیهودهی اطرافیان، در آدمها جو کاذب ایجاد کرده است. گاهی دچار توهم شده و عدم مطالعه باعث میشود که استانداردها را به درستی نشناسند.
این شاعر با اشاره به مانفیستی که مربوط به اوایل دهه هفتاد است، گفت: در مانیفستی که با عنوان «غزل پیشرو (اعلامیه کودتای خودکار)» منتشر کردم، باورم این بود که این مانیفست شیوهی غزل را متحول کرد و در ساختارهای تکنیکی آن، تغییرات زیادی را به وجود آورد.
او ادامه داد: در آن سالها غزل تکراری شده بود و این مانیفست در آن دوره مخالفان زیادی داشت اما در اواخر دههی هفتاد این جریان در شعر فارسی رسمیت پیدا کرده بود. در دههی نود شاعرانی که خیال میکنند بسیار پیشرو هستند، شعرهایی میگویند به پیروی از همان جریان. اگر نیما آمده بود و قالب غزل را بهطور کلی رها کرده و آن را تکه پاره کرده بود؛ من این کلاف را باز کردم و در واقع غزل را به سمت شعر نیمایی بردم و پیشنهادات جدیدی را در آن مطرح کردم.
این شاعر ادامه داد: برخی از دوستانی که ادعای آوانگارد بودن میکنند، نمیدانند زبان و نگاهی که دارند را یک نفر پیش از آنها ثبت کرده. بخش عمدهای از شعر و هنر آوانگارد، در نسلی تولید و سپس متعلق به نسل بعد میشود و البته این بستگی به میزان رادیکال بودن نیز دارد. اما در این دوره آنقدر سرعت همه چیز بالا رفته که دیگر به نسلهای بعد نمیرسد. این روزها وقتی شاعر شیوهی جدیدی را پیشنهاد میکند، روی آن حرفهایی زده میشود و حتی ممکن است از رده خارج شود.
او با اشاره به اینکه تکنیکها در شعر آوانگارد، خیلی زود فراگیر میشوند، گفت: کسانی میآیند که شیوههای نوین را به چالش میکشند. در واقع هیچ کدام از اینها را نمیتوان رد کرد اما باید ابزار اصلی را داشته باشند. نداشتن ابزار برای به چالش کشیدن شیوههای مختلف، محلی از اعراب ندارد.
خوانساری افزود: آقای سیدمهدی موسوی که ادعای غزل پست مدرن را دارد اما در واقع ایشان دست در خلاقیت من برده. آن هم بعد از ده سال که ما مانیفست نوشتیم و جنجالهای زیادی به پا شد. اینگونه اتفاقات فضا را بسیار آلوده میکند. در واقع بسیاری از اشعار موسوی غزل نیست، بلکه چارپاره است و کاملاً ساختار کلاسیک دارد. در نشستی که ایشان با ادعاهای زیاد در آن حاضر شد، بیان کرد که لقب پدر غزل پست مدرن را هوادارانش مطرح کردهاند و اتفاقا فردای آن روز عنوان مذکور را از صفحهی ویکیپدیای خود حذف کرد.
خودنمایی در کشور ما کار سختی است
خوانساری همچنین بر اتفاقاتی که در جامعهی جهانی روی میدهد تأکید کرد و گفت: البته ایران را نمیتوان با دیگر کشورهای دنیا مقایسه کرد. سرگرمیها در ایران بسیار کمتر از کشورهای دیگر است و جوانان محلهای کمتری برای تخلیهی انرژی دارند و در واقع خودنمایی کردن در کشور ما بسیار سختتر از کشورهای دیگر است. این میل به خاص بودن و خودنمایی، لزوماً چیز بدن نیست اما گاهی خارج از عرف میشود و این آسیبزاست. وقتی خودنمایی کردن غیرطبیعی میشود، کارکردهای خود را از دست میدهد.
وی با بیان اینکه بسیاری از این خودنماییها برمیگردد به حافظهی تاریخی ملت ما که با شعر آمیخته شده است، گفت: دیده شدن از طریق ادبیات، برعکس سینما و موسیقی در ایران، بسیار کار سختی است. این نوعِ خودنمایی در کشور ما نمیتواند ارزش آفرین باشد. وقتی همهی مردم میخواهند شاعر باشند قطعاً نودونه درصد آثار تولید شده، فاقد ارزش هستند.
او همچنین از اینکه شاعران تریبون ندارند گلایه کرد و گفت: جز شاعرانی که جریانات خاص از آنان حمایت میکنند، دیگر شاعران تریبون ندارند. جریانهای خاصی هستند که برخی شاعران را به عنوان شعرای برتر ایران به مخاطب معرفی میکنند. همهی ما مرعوب تبلیغات میشویم و کتاب را میخریم، اما وقتی نگاه میکنیم میبینیم که آن شعر را نمیتوان حتی درجهی سه هم به حساب آورد. سیستمهایی هستند که میتوانند از ابزار تبلیغات برای پیشبرد کار خود استفاده کنند. چنین شاعرانی که از سوی جریانهای خاص حمایت میشوند، کاراکترهایی بسیار معمولی هستند.
این شاعر در رابطه با طرح ایدهی تازه بیان کرد: وقتی ایدهی جدیدی داری و حرکت میکنی دیگران ابتدا تو را نادیده میگیرند، بعد شروع میکنند به مسخره کردنت و بعد از آن سکوت میکنند. سپس تأییدت میکنند و تشویق و در نهایت پشت سرت به حرکت درمیآیند. من این تجربه را در غزل داشتم. کسانی که ابتدا به شکل قدسی به غزل نگاه میکردند. اما همان افراد ذهن و زبان و شیوهی نوشتنشان تغییر پیدا کرد. خیلی از رسانهها سعی کردند با آن مقابله کنند.
او افزود: از دههی هشتاد تا امروز غزلسراهای بهنام که صاحب شخصت حرفهای و مستقل باشند روی کار نیامدهاند در حوزهی تکنیک کاری ندیدهام که هیجانزدهام کند. هرآنچه هست ماحصل تجربههای قدیم است و شاعران جوان در واقع نتوانستهاند چیزی بر آن بیفزایند.