سیفالله صمدیان: کیارستمی خودش را به سینمای جهان دیکته کرد
در چهارمین روز از اکران فیلمهای عباس کیارستمی در خانه هنرمندان ایران، شنبه ۲۶ تیر نشست «سینمای کیارستمی» در تالار استاد شهناز برگزار شد.
به گزارش ایلنا، در این نشست سیفالله صمدیان، شادمهر راستین، شهاب اسفندیاری و محسن آزرم به بیان دیدگاههای خود در مورد ویژگیهای آثار هنری زنده یاد عباس کیارستمی پرداختند.
منتقدان مغرض باب گفتگو را بستند
در ابتدای این نشست آزرم ضمن اشاره به مخالفتهایی که کیارستمی از نخستین روزهای کاری با آن مواجه بود گفت: مشکل اصلی را شاید باید در بسته شدن باب گفتگو میان منتقد و تماشاگر و فیلمساز در دهه ۶۰ جستجو کرد؛ گروهی از منتقدان در مجله سروش بهشکلی مغرضانه به مخالفت با کارهای کیارستمی پرداختند. تا آنجا که میگفتند حیف نگاتیو که صرف ساخت این فیلمها شود. همین افراد بعدها به مجله سوره رفتند و این نگاه را ادامه دادند. اکنون نیز از شخص کیارستمی تقدیر کرده و آثارش را از خودش جدا میکنند، در حالیکه این دو از هم جداشدنی نیستند.
این منتقد سینمایی ادامه داد: باب گفتگو برای سالها بسته ماند، چون متاسفانه منتقدان نتوانستند خود را از قید و بندها و قالبهای همیشگی سینما رها کنند. این افراد، منتقدان غیر ایرانی را فاقد صلاحیت برای نظر دادن در مورد آثار کیارستمی میدانستند و در عین حال خود به نقد سینمایی آثار سینماگران غیرایرانی میپرداختند. چنین تناقضهای عمدهای بود که راه گفتگو را میبست و کیارستمی به این نتیجه رسید که هرچه بگوید، این افراد باز هم حرف خود را خواهند زد. کسانی که سعی داشتند بگویند کیارستمی کارگردانی «روشنفکر» است که کاری به مردم ایران ندارد، اما این ادعا واقعیت نداشت. او کسی بود که در واقعیت دست میبرد تا حقیقت را نجات دهد و در واقع حقیقت را به واقعیت ترجیح میداد.
چرا کیارستمی در کشور خودش شناخته نشده است؟
پس از آن اسفندیاری به تجربه خود در مواجهه با آثار کیارستمی اشاره کرد و گفت: برای انجام تز دکترا با کیارستمی دیدار داشتم. در کلاسهای درس او در کاخ سعدآباد، شاهد رابطه صمیمی و زمینی او با شاگردانش بودم که در آن خبری از روابط مرید و مرادی نبود. تصویر اولیهای که از او در ذهن داشتم، مبتنی بر هنرمندی جهانی بود که وطن برای او اهمیتی ندارد و هنر را برای هنر و تجربه شخصی میخواهد. پس از دیدار و گفتگو با او، تمام این تصورات باطل شد و در واقع دچار شوک شدم. سوال اینجاست که چرا عباس کیارستمی در کشور خودش شناخته نشده است؟ چرا سوءتفاهمها و سوءظنهایی وجود دارد که چنین فاصلههایی را ایجاد میکند؟ چرا گفتگو صرفا با افرادی شبیه به خودمان اتفاق میافتد؟ و آیا اگر به جای نقدهای غرضآلود به گفتگو با او مینشستیم، فهم متفاوتی نسبت به او شکل نمیگرفت؟
وی ادامه داد: برخلاف آنچه از او تصویر شده، کیارستمی تعلق خاطری عمیق و جدی به وطن و ایران داشت. این امر را میتوان در آثار مختلف او در سینما، شعر و.. به خوبی مشاهده کرد. منتقدان او از سینمای برگمان مینوشتند یا طرفداران سینما را به سمت سینمای هیچکاک سوق میدادند، و همزمان کیارستمی را غربزده میدانستند. او زندگی در ایران و در آن کوچه بنبست را با هیچ جای دنیا عوض نمیکرد. کیارستمی به نظامهای حاکم بر سینما و فرمها و قواعد آن بیاعتنا بود و همه را به شوخی میگرفت؛ عظمتی که همه را در سینما مرعوب میکرد، در برابر اعتماد به نفس او کم بود و به همین دلیل بدون احساس ضعف توانست خود را از سلطه قواعد سینمای جهان خارج کند.
اسفندیاری افزود: بخشی از ذهنیتهای نادرست موجود در مورد کیارستمی به دلیل شناخت نادرست ما از جهان غرب است، و این هم شامل حال موافقان و هم مخالفان غرب میشود. کسانی در جهان غرب از کیارستمی دفاع میکنند که خود منتقد سیاستهای دولتهای غربی هستند. وقتی کسی مثل ادوارد سعید که ضد استعمار است، یا فردریک جیمسون که بهشدت مخالف جهان سرمایهداری است از کیارستمی حمایت میکنند، باید نسبت به برخی تصورات خودمان شک کنیم. چطور میتوان کیارستمی را غربزده دانست؟ در سال ۹۱ با یکی از منتقدان سینمایی برنامه هفت بحث کردم و او گفت یک پلان فیلم «من مادر هستم»، به تمام فیلمهای کیارستمی میارزد. کیارستمی در چنین شرایطی کار میکرد.
سینمای کیارستمی از دروغ و اجبار به دور بود
شادمهر راستین نیز در ابتدای صحبتهایش به مخالفتها با کیارستمی در دورههای مختلف اشاره کرد و گفت: علاوه بر کسانی که با نگاه سیاسی خود انگیزههای هنری او را زیر سوال میبردند، اساتید دانشگاهی که نمیتوانستند آثار او را درک کنند نیز از او انتقاد میکردند. سینمای کیارستمی فرمولناپذیر است و برای درک آن علاوه بر زبانهای مختلف سینما، به درک دیگر هنرها نیز نیاز دارد. منتقدان به جای یادگیری زبانهای مختلف سینما، او را با الفبای مدرسهای خود تحقیر میکردند. این مخالفان کیارستمی نتیجه کار را آنالیز میکنند و چون از پس تحلیل آن بر نمیآیند، بنابراین روش فیلمسازی او را زیر سوال میبرند. کیارستمی به فکر سورپرایز کردن ما نبود، اما با آثارش مدام ما را سورپرایز میکرد. او حال غریبی داشت و در زمان و مکان غریبی نیز به سر میبرد. ما نسبت به پدیدههای عجیب و غریب، ناشناسیم و قصد شناخت نیز نداریم. کیارستمی خودش بود و از این موضوع ترسی نداشت. تنها نگرانی او این بود که هر لحظه ممکن است که فرصت فیلمسازی نداشته باشد.
این منتقد سینمایی افزود: نمیدانم چه قانون نانوشتهای در تلویزیون وجود دارد و نمیدانم چرا فیلمهایش اکران نشد؟ همین اتفاق در مورد کتابها و فیلمنامههای او افتاد و هیچکس جوابی برای چرایی آن ندارد. آثار او نه در جشنواره فجر، نه در جشنواره رشد و نه در جشنواره کودک مرور نشد. در حالیکه دیگر کسی مانند او را تجربه نخواهیم کرد؛ کیارستمی به حق آخرین کارگردان آنالوگ و اولین سینماگر دیجیتال بود. اگرچه امروزه دنیای دیجتال فراگیر شده، اما او پیش از همه و زمانی که فلسفه آنجا نیفتاده بود این ابزار را بکار گرفت. در جهانی که در آثار او خلق میشود، بیننده نیز مشارکت دارد. در واقع او طرحی نو در انداخت و نقش منفعل مخاطب را بهم ریخت. اینگونه است که شما ناچارید دست به انتخاب بزنید و بیان و حس خود را داشته باشید. کیارستمی دوست داشت بخش مولف وجود خودش با بخش مولف مخاطب ارتباط برقرار کند. باورپذیری و جذابیت نیز بدون شک برای او اهمیت داشت و سینمای تالیفی او از دروغ و اجبار به دور بود. کیارستمی ایران و ایرانی را به خوبی میشناخت. شأن انسانی برای او آنقدر حقیقی و در اولویت بود که در واقعیت دست میبرد تا کسی روی پرده سینما تحقیر نشود. برای کیارستمی، امید مهمتر از وضعیت موجود بود.
کیارستمی خودش را به سینمای جهان دیکته کرد
سیفالله صمدیان دیگر سخنران این مراسم بود که ضمن ابراز تاسف از عدم حضور کیارستمی گفت: در این جو مسموم، فقط بر حسب اتفاق ممکن است کسانی مثل اسفندیاری در موقعیتی قرار بگیرند که از کیارستمی شناخت درستی پیدا کنند و خود را نیز بازیابند. متاسفانه دروغ تبدیل به یک فضیلت شده و اگر راستگو باشی به تو میخندند. اینگونه است که آدمها خودشان نیستند و فرهنگ هم تبدیل به شایعه میشود. بالاترین هنر کیارستمی این بود که با وجود تمام کج فهمیها و هجومی که به او صورت میگرفت، با قاطعیت خودش باقی ماند. آنقدر خودش بود که توانست حضورش را به سفره رنگین سینمای جهان دیکته کند، بدون اینکه فیلم مورد علاقه آنها را بسازد یا حتی از چاشنیهای مورد پسند آنها استفاده کند. کمتر کسی در جهان هنر پیدا میشود که قادر به چنین کار دشواری باشد. در همین شرایط که آنها مشغول شکل دادن به سلیقهها هستند، تلویزیون ما نیز مردم را وادار میکند سراغ همان برنامههای سخیف غربی بروند. بنابراین سطح فرهنگ تصویری پایین میآید و هنرمندی مثل کیارستمی که خودش باقی مانده هم مدام کمتر دیده میشود.
وی سپس به عملکرد کیارستمی در عصر دیجیتال اشاره کرد و گفت: ابزار دیجیتال در دستان کیارستمی یک نعمت و هدیه آسمانی بود. او حسرت میخورد که چرا در ایام جوانی از این امکان بیبهره مانده، اما به هر حال با این امکانات هر روز از نوزاده میشد. کیارستمی توانست بسیاری از ضروریات غیر ضروری سینما را با ابزار دیجیتال حذف کند؛ در فیلم «ده»، او نه تنها کارگردان و صدابردار بلکه فیلمبردار را هم از صحنه حذف کرده است. کاری که دور از ذهن به نظر میرسد، اما به دست او عملی شد. عملکرد کیارستمی به جوانان ما میگوید که در صف وحشتناک بوروکراسی فیلمسازی نایستید. البته امروزه با وجود اینکه تعداد عکسبرداران زیاد شده، اما تعداد عکاسان مدام کمتر میشود و در سینما نیز ظاهرا همین اتفاق افتاده است.
امیدواریم یکبار بررسی جدی و حقیقی اسناد پزشکی انجام شود
صمدیان در پاسخ به سوالی در مورد جامعه هدف کیارستمی در فیلمسازی گفت: در سینمای آمریکایی گفته میشود باید با صدا، افکت، هیجان و.. بیننده را بمباران کرد و او را در سالن سینما به گروگان گرفت. چنین فیلمهایی در همان لحظه اتمام در سینما، در وجود مخاطب نیز تمام میشوند. کیارستمی برای خودش فیلم میساخت، نه به قصد فروش و نه به قصد جایزه گرفتن. او ترجیح میداد که مخاطب در سالن سینما بخوابد تا اینکه میخکوب پرده شود. از نظر کیارستمی، فیلم بعد از پایان گرفتن در سالن، تازه باید در درون فرد آغاز شود. چنین نگاهی به معنای خودخواهی او نیست چرا که وقتی هنرمند خودش باشد، لا جرم آنچه خلق میکند نیز به دل آدمها مینشیند.
صمدیان در پایان و در پاسخ به سوالی در خصوص پیگیری پرونده پزشکی کیارستمی گفت: باید صبر کنیم ببینیم این مراحل چطور پیش میرود. امیدواریم یکبار بررسی جدی و حقیقی از اسناد پزشکی که در اختیار دارند انجام دهند. پس از اعلام نتیجه تصمیم میگیریم چه بگوییم.
در هفته فیلم عباس کیارستمی که با همکاری خانه هنرمندان ایران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، خانه سینما و گروه هنروتجربه در مجموعه خانه هنرمندان ایران برگزار شد، فیلمهایی همچون: شیرین، دو راهحل برای یک مساله، منم میتونم، ABC آفریقا، بزرگداشت معلمها، گزارش، کپی برابر اصل، ده، رنگها، پنج، جادهها، مثل یک عاشق، ده روی ده، همشهری، مشق شب، به ترتیب یا بدون ترتیب، باد ما را خواهد برد، طعم گیلاس، زنگ تفریح، کلوزآپ، چگونه از اوقات فراغت خود استفاده کنیم؟ / نقاشی، قضیه شکل اول شکل دوم راهحل اول، لباسی برای عروسی، اولیها، بهداشت دندان، خانه دوست کجاست، همسرایان، زندگی و دیگر هیچ، نان و کوچه، زیر درختان زیتون، مسافر، تجربه، بلیتها، فرش ایرانی؛ کجاست جای رسیدن، نه، هرکس سینمای خودش؛ رومئوی من کجاست، ونیز۷۰؛ آینده دوباره بارگذاری شده، لومیرو شرکا و... در سینماتک خانه هنرمندان ایران برای مخاطبان به نمایش گذاشته شد.