تاثیر زیبایی بر کاهش استفاده از کلمات زشت/ شادی جلف نیست
صادقزاده با ابراز تاسف از اینکه در جامعهای عاری از زیباییشناختی زندگی میکنیم، گفت: وقتی افراد با هنر آشنا میشوند بخشی از سطح زیباییشناختی در ذهن آنها ارتقا پیدا میکند و به تمام بخشهای دیگر نیز تسری پیدا کند. در اینصورت دیگر نمیتوان در محیط نامرتب و نازیبا زندگی کرد و از کلمات زشت هم نمیتوان استفاده کرد.
عینالدین صادقزاده در گفتوگو با خبرنگار ایلنا؛ با بیان اینکه خوشنویسی هنری باسابقه در کشور ما است، اظهار کرد: نگاهم به خوشنویسی تنها به صورت کلاسیک نیست اگرچه سالها کار کلاسیک کرده و در این زمینه پژوهش کردم ولی معتقدم شکلی که امروزه درباره خط کلاسیک پیگیری میشود شکلی از هنر نیست و به نوعی حفظ سنت است.
او با اشاره به اینکه خط کلاسیک در دوره صفویه و قاجار به اوج خود رسیده، ادامه داد: این نوع خط در آن دوران در طراحی، شکل و هندسه حروف به شکل کامل و زیبایی رسید و خوشنویسان کلاسیک امروز هنر را حفظ میکنند البته حفظ آن هم بسیار خوب است اما به عقیده من این؛ هنر محسوب نمیشود.
این خوشنویس افزود: بخش فضای کلاسیک من را راضی نمیکرد و اینکه تکرار دیگران را تکرار کنم و یک مقلد مطلق باشم برایم خستهکننده بود و این کار از نگاه من فاصله گرفتن از هنر بود، برای همین بخشهای دیگری از هنر را تجربه کردم.
او با بیان اینکه پیشینیان ما هنر را به اوج خود رساندند، تصریح کرد: اگر قرار باشد یک مولف باشیم و امضایی برای خودمان داشته باشیم باید فضاهایی را کشف کنیم که قبلا دیگران به آن نرسیدهاند. کاری که من میکنم این است که میخواهم پنجرهای باز کنم که قبلا گشوده نشده است البته ممکن است این پنجره جذاب باشد و ممکن است نباشد، وقتی در حال کنکاش هنر هستید؛ این موضوع گاهی اوقات جذاب است و گاهی اوقات نیست.
از نگاه صادقزاده خوشنویسی یعنی خوش نوشتن و آنچه که از گذشته رسیده را با معیار و قواعد حفظ کردن. او معتقد است: در خوشنویسی کلاسیک؛ هر چقدر خوشنویس به الگو یعنی استاد خود نزدیکتر باشد، موفقتر است.
او خطاطی را تجربههای جدید در فضای خوشنویسی و نوع برخورد با عنصر خط دانسته و بیان کرد: خوشنویس در خطاطی هر چقدر از کسی که دلباخته آن است فاصله بگیرد موفقتر است. در حقیقت در خطاطی کسی موفقتر است که به خود و تمنای درون و به تمام مسائل زیبایی شناختی که کشف کردهاست نزدیک باشد و از آن تصوری که در خوشنویسی کلاسیک است که هر چه به استاد نزدیکتر باشید بهتر است؛ در اینجا خبری نیست.
این هنرمند اظهارکرد: آن چیزی که از عموم خوشنویسها سراغ داریم این است که هیچگونه دغدغه مسائل بصری و دانش مربوط به آن را ندارند دلیل آن هم این است که فقط میخواهند از استاد تقلید کنند و مطلق به آن نزدیک شوند، از نگاه من در این فضا هر کسی اندکی ذوق داشته باشد میتواند تقلید کند و به نتیجه هم برسد.
صادقزاده با اشاره به اینکه در فضای نقاشیخط اتفاقا آدمها نباید شبیه هم شوند چراکه این یعنی کپیکاری است، گفت: در فضای نقاشیخط باید با مبانی رنگ، مبانی نقاشی، مبانی گرافیک و معیارهای جهان مدرن و جهان هنر آشنا بود و بتوان با این عنصری که به آن خط گفته میشود؛ یک برخورد امروزی کرد. اگر فردی فارغ از مسائل زیبایی شناختی هنری باشد قطعا در اینجا کم میآورد.
او با بیان اینکه خط در جامعه ما سابقه طولانی دارد؛ گفت: ما نمیتوانیم مانند اروپاییها با خط به صورت کاملا بیرونی مواجه شویم. برخورد ما با خط بسیار عمیق است البته لازمه عمیق بودن در خط این است که بنویسید و بنویسید و بنویسید و آن را کشف کنید و زمانی که از دغدغههای خوشنویسانه فارغ شدید؛ میتوان با آن برخورد هنری داشت.
این هنرمند تصریح کرد: همچنان که نقاشان و گرافیستها به تنهایی به واسطه نقاش بودن و گرافیست بودن نمیتوانند با خط برخورد کنند خوشنویسان نیز چون دانش بصری ندارند نمیتوانند از آن استفاده کنند. البته منظور از نقاشیخط آمیخته کردن حروف با رنگ نیست. از نگاه من این مسئله به هنر ضربه میزند.
صادقزاده در اینباره توضیح داد: خوشنویسی کلاسیک ما از نظر زیباییشناختی چیزی کم ندارد و در فضای کلاسیک محترم است اما در عرصه نقاشیخط باید با نگاه نقاشی آشنا بود نه اینکه عناصر نقاشی را وارد خط کرد، نگاه نقاشانه یعنی اینکه بهطور مثال با حرف «ن» به عنوان یک عنصر بصری مواجه شد و از قابلیتها و فرمهای آن استفاده بصری داشت.
او با انتقاد از برخورد برخی افراد در زمینه نقاشیخط گفت: بعضی فکر میکنند اگر سیاه مشقها را رنگی کنند؛ میشود نقاشیخط که قطعا اینطور نیست و این ضعف است چراکه با این کار نشان دادیم که سیاه مشق ضعف داشته و با رنگآمیزی آن سعی کردیم تا آن را زیبا نشان داده و جذاب کنیم.
این خوشنویس ادامه داد: این کار نوعی دکوراتیو است که عوامانه و بازار پسند است چراکه وقتی به سیاهمشقها که خود به لحاظ فرمهای بصری شاهکار هستند؛ رنگ اضافه کنیم یعنی داریم آن را بَزَک میکنیم. اگر نگاه عمیق و کارشناسی داشته باشیم متوجه میشویم این نوع کارها اگرچه خواهان خود را دارد اما ماندگار نیست و مانند کف دریاست.
او در بخش دیگری از صحبتهایش با بیان اینکه شهرداری متولی امور فرهنگی و هنری است، گفت: متاسفانه امروز شاهدیم برخی از مدیران شهردار به علت نابخردی و کم آگاهی، از کارهای بسیار نازل خوشنویسی و نقاشیخط به عنوان دیوار نوشتهها در شهر استفاده میکنند.
این هنرمند با تاکید براینکه وظیفه سردمداران فرهنگی کشور افزایش سطح و آگاهی فرهنگی و هنری جامعه است، توضیح داد: استفاده از نقاشیخطها و خوشنویسیهای عالی سواد بصری شهروندان را افزایش میدهد، استفاده از کارهای نازل سلیقه مردم را در همان حد نگه میدارد، مانند اینکه مردم در جامعه ما نقاشی رئال را بیشتر از نقاشی مدرن میپسندند چراکه تجربه و درک و دانش عموم مردم این است و نقاشی هرچه به واقعیت نزدیکتر باشد بیشتر پسندیده میشود. این نازلترین سطح جامعه هنری است البته مسئولیت این اتفاق برعهده مسئولان هنری جامعه است.
صادقزاده معتقد است؛ وقتی افراد با هنر آشنا میشوند بخشی از سطح زیباییشناختی در ذهن آنها ارتقا پیدا میکند و در تمام بخشهای دیگر نیز تسری پیدا کند وقتی این اتفاق رخ دهد دیگر نمیتوان در محیط نامرتب و نازیبا زندگی کرد یا حتی از کلمات زشت هم نمیتوان استفاده کرد.
او با ابراز تاسف از اینکه ما در حال حاضر در جامعهای عاری از زیبایی شناختی زندگی میکنیم، اظهارکرد: در کشورهای اروپایی از لحظهای که وارد فرودگاه میشوید تنوع رنگ را مشاهده میکنید اما در کشور ما اگر کسی از رنگ زرد استفاده کند او را فردی جلف و سبکسر میدانند و با آن فرد برخورد میشود و میگویند عُرف نیست! عرف از کجا میآید؟ عرف خوراک فرهنگی است که به شهروندان داده شده است.
این هنرمند بابیان اینکه اسلام بیش از سایر ادیان به هنر تاکید دارد، تصریح کرد: با وجود اینکه تاکیدات زیادی در دین به استفاده از رنگهای شاد شده است اما متاسفانه چنین چیزی را مشاهده نمیکنیم و بیشتر شاهد استفاده از رنگهای خنثی در جامعه هستیم، این مسئله در ناخودآگاه ذهن افراد تاثیر میگذارد و در زندگی نمود پیدا میکند، مانند دروغگویی که در دین زشتترین عمل معرفی شده اما در جامعه ما بیشترین مصرف را دارد.
صادقزاده با تاکید براینکه در جامعه ما به هنر بها داده نمیشود، گفت: در اروپا و آمریکا کودکان را از همان سنین کودکی به موزهها میآورند و به آنها درباره آثار هنری آموزش میدهند، وقتی این نگاه در جامعه زیرسازی میشود طبیعی است که در کل جامعه نگاه زیباییشناسی تسری مییابد.درحالیکه در جامعه ما یک فردی که دارای لیسانس هنر است هنوز نمیتواند تفاوتی بین نقاشی رئال و مدرن قائل شود و فقط به فکر گذراندن آن درس است.
او همچنین درباره کارهای اخیرش توضیح داد: قرار بود نمایشگاهی از تلفیق آثار گذشتهام شامل حجم روی بوم، قیر، رنگ ماشین و ریزنویسی برگزار کنم که متاسفانه با توجه به اینکه کتاب آثارم هنوز چاپ نشده و قرار است در آن نمایشگاه از آن رونمایی شود؛ منتظر هستم کتاب آماده شود و پس از آن نمایشگاه را برگزار کنم.