در فضای آسیبپذیری و افسردگی هستیم
مراسم تقدیر از محمود معتقدی در آستانه 70 سالگیاش با حضور احمدپوری، کامیار عابدی، فرهاد عابدینی، اسدالله امرایی و برخی از اهالی قلم برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ احمد پوری در ابتدای این مراسم گفت: وقتی فهمیدم به خود گفتم من مترجم شعر هستم چرا باید درباره محمود معتقدی صحبت کنم؟ من در عمرم نقد شعر ننوشتم. من باید چه بگویم. تنها انتخاب برای من گفتن از شخصیت خود محمد معتمدی است.
او ادامه داد: 25 سال پیش در یکی از جلسات شعرخوانی من کسی را با سیبیلهای بسیار سیاه دیدم. با چهرهای پرابهت نشست و چند بار دیده بودم از فرد کناری پرسیدم؛ او گفت محمود معتقدی است. با نامش آشنا بودم و نقدهایش را خوانده بودم. گذشت. دو روز بعدش همزمان با انتشار کتاب نرودا «هوا را از من بگیر، خندهات را نه». آقای معتقدی با آن چهره باصلابت و سرکه شسته گفت: نقدی برای کتاب نوشتم. من با خوشحالی نقد را خواندم و دیدم ایشان بسیار بنده را نواختهاند، نقد ننوشته بودند خواسته بودند تشویق کنند. از همان زمان دوستی ما آغاز شد.
وی با بیان اینکه کارهای معتمدی را در شعر و نقد دنبال میکند؛ افزود: یکی از چیزهایی که در مورد محمود معتقدی قابل توجه است شخصیتاش است. شخصیت بسیار آرام دارد او مثل یک نسیم آرام در صفحه ادبیات میوزد. شما احساساش نمیکنید، اما هست و شفابخش است. هر زمان که او را میبینید شما را خوشحال میکند. شعری میخواند که لذت میبرید. همین انسان به طور حیرتانگیزی در جریان کتابها است. اخیرا من خیلی با ایشان نبودم ولی یادم است ایشان برای ما کامپیوتر کتابهای جدیدالانتشار بودند و من تعجب کردم و از او پرسیدم این همه کتاب را چه زمانی و چگونه میخوانی؟
پوری همچنین اظهار کرد: یکی از خواهشهای من از محمود معتقدی این است که به نوشتن خاطرات دست بزند، چون در چندین جلسه که بودیم به این نتیجه رسیدم که ایشان یک نوع تاریخ شفاهی است. از زمان سال 50-49 با بسیاری از روشنفکران مطرح حشر و نشر و دوستی داشتند. از آن زمان خاطراتی دارند و این خاطرات از بین میرود اگر ما ثبتاش نکنیم خیلی چیزها را از دست دادیم. یکی از خواهشهای من در روز بزرگداشتاش این است که همتی کنند که این خاطرات به شکل کتاب در بیاورند خدمت بزرگی برای ادبیات خواهد بود.
کامیار عابدی در ادامه این نشست عنوان کرد: آقای معتقدی چنانکه آقای پوری فرمودند یکی از کسانی است که کمی کمتر از نیم قرن در این حوزه ادبیات حضور داشتند و در دهه 50 حضورشان حاشیهایتر و در دهه 60 حضورشان پررنگتر و در دهه 70 تاکنون حضورشان همچنان که اشاره شد یکی از شاعران منتقدان سلیمالنفس ادبیات معاصر ماست و من امروز به احترام ایشان دربارهی آثار مختلفشان قدری صحبت میکنم.
او افزود: پیش از هر چیز اشاره میکنم از آقای معتقدی اهل آمل است، بنابراین یک شعر قرن ششم را که از خاقانی است برای ایشان میخوانم. قرن ششم دوره آشفتهایست دوره قبل از حمله مغول است و خاقانی از منطقه خود به تبریز آمده بود. علاقه داشت به خراسان برود. خراسان هم اوضاع آشفته بود علاقه داشت به مازندران و از جمله آمل سفر کند. به آمل رفت ولی در آنجا نماند. امیر آن زمان ارتباط خوبی داشت این شعر به نوعی حسن مطلع موضوع است:
سر به عدم در نه و یاران طلب/ بوی و فاخواهی از ایشان طلب
مقصد آمال ز آمالشناس/ یوسف گم کرده گرگان طلب
وی افزود: معتقدی سالهایی در مرکز اسناد و مدارک علمی کارکرده و در کتابشناسیهایی که در این مرکز چاب شده برخی از کارهای ایشان ثبت شده است. به عنوان نمونه میتوان از کتابشناسی روند پژوهش در ایران، راهنمای سمینارها، کنگرهها و سمپوزیومهای گزارش شده در ایران نام برد. این جریان کاری آقای معتقدی است. ایشان زمانی که در دانشگاه تربیت معلم بود در آنجا فعالیتهای ادبی خود را بهطور جدیتری شروع کرد مخصوصا با استاد فلسفه این دانشگاه یعنی اسماعیل خویی ارتباط داشت. اگر اشتباه نکنم آقای خویی یکی از استادان آقای معتقدی است.
کامیار عابدی همچنین مطرح کرد: آقای خویی یکی از استادان جوان بود. ایشان هشت سال از آقای معتقدی بزرگتر بودند. در جریانهای ادبی دهه 50 در مجلات یک مطلب به نام آقای معتقدی ثبت شده است که دربارهی اسماعیل خویی نوشته شده است. به نظرم اولین مطلبی است که از آقای معتقدی به چاپ رسیده است. آقای معتقدی در دهه 60 به شکل جدیتری به حوزه نقد ادبی و شعر پرداخت به ویژه در دهه 60 و 70 بیشتر به عنوان منتقد ادبی شناخته میشد. به ندرت شعرهایی هم از ایشان منتشر میشد، ولی دفتری از ایشان تا سال 1376 منتشر نشد.
عابدی با اشاره به اینکه نقدهای معتقدی را به چند نوع میتوان تقسیم کرد؛ گفت: برخی از نقدهای ایشان جنبه تحلیل و معرفی کتاب دارد که در حوزه شعر و ادبیات منتشر میشد، مخصوصا در دهه 60 به نقدهای فنیتر به کار شاعران و نویسندگان رغبت بیشتری داشت. گاه برخی از این نقدها بازتابهایی هم برمیانگیخت. یادم میآید اواخر دهه 60، دهه 70 وقتی که کتاب «خانم زمان» محمدعلی سپانلو منتشر شد، ایشان نقدی براین منظومه نوشت برخی از نکتهها را گوشزد کرد که موجب دلخوری برخی از دوستان مرحوم سپانلو شد.
وی ادامه داد: کار به پاسخ هم کشید. آقای معتقدی در این دوره نوشتن نقدهای فنی در طی کار شعر و شاعران و بهطور کلی در حوزه ادبیات مشغول بود. بخش دوم نقدهای آقای معتقدی که تقریبا بعد از این دوره آغاز میشود، نقدهایی است که بر آثار شاعران جوان یا شاعران جوانتر نوشتند و بیشتر اینها هنوز گردآوری نشده است.
او با تاکید بر اینکه در این نقدها جنبهی تشویقی بیشتر از جنبه انتقادی است؛ اضافه کرد: هرچند گاهی اوقات جنبههای انتقادی هم در آنها دیده میشد، اما در این دوره یک نوع نقد و تحلیلی که در کارهای آقای معتقدی خیلی بیشتر شد، یادکردهایی بود که از بزرگان ادبیات که در گذشته بود آغاز شد و این قسمتها را بیشتر گردآوری نشده است.
عابدی در ادامه درباره محتوای نقدهای معتقدی گفت: آقای معتقدی نقدها را بیشتر به مثابه یک روشنفکر که این نقدها را مینویسد نه به مثابه یک ادیب که باید تمام زیر و بمهای یک اثر را با نویسنده یا شاعر مستقیم رویاروی بشود. بیشتر نقدهایی که از محمود معتقدی چاپ شده در روزنامهها و گاهی در مجلهها است. به نوشتن به صورت کتاب رغبت زیادی نداشته و مجموعه چند جلد نقدی که از محمود معتقدی منتشر شده همه آنها مجموع مقالههایش است به استثنا تکنگاری دربارهی اسماعیل خویی به نظر میرسد که محمود معتقدی علاوه بر اینکه به مثابه یک روشنفکر زنده و حاضر در زمانه خودش قلم میزند علاقهمند است که علاوه بر شعر، مسائل دیگر حوزه ادبیات مثل کتابخوانی ادبیات کودک، ادبیات مهاجرت فرهنگ و ادبیات بهطور کلی هم بپردازد که یک مجموعه از این نقدهایش چند سال پیش گردآوری کرد و در نشر گل آذین یک مجموعه از نقدهایی که جنبه کلیتر دارد را منتشر کرد.
او همچنین تاکید کرد: معتقدی در نقدهای قدیماش فرد بیطرفتری بود و در نقدهایی که به تدریج میآید این بیطرفی دست میکشد و دلش میخواهد همراه شاعر باشد. در همراه بودن جهانبینی شاعر را به ما بشناساند. هرچه جلوتر میآییم این ویژگی در نقدهای معتقدی بیشتر میشود، اما حسن کار معتقدی این است که برخلاف برخی از منتقدان ادبی که مثل او کار میکنند به مرتبه دانای کل هم نمیرسد علاقهمند نیست که برای شاعر تعیین و تکلیف کند، بلکه بیشتر در یک سطح همکاری با شاعر پیش میرود و در این سطح باقی میماند.
کامیار عابدی درباره اشعار معتقدی اینگونه اظهار نظر کرد: معتقدی در حدود دو تا سه دهه اول کار خودش به عنوان شاعر مطرح نبود و علاقه هم نداشت به نظر میرسد او دراین مرحله علاقه داشته به عنوان راوی نسبت به شعر دیگران عمل کند نه اینکه کسی باشد که دست به آفرینش میزند. من دربارهی شعرهای معتقدی که همیشه جسته و گریخته در دهه 50 و 60 دیدم نمیتوانم اظهارنظر کنم، چون معتقدی آنها را در کتابی گردآوری نکرده است و شعرهایی که از سال 76 چاپ کرده و مربوط به چند سال قبل از آن است دربارهی این شعرها و بعضی شعرهای 70 و 80 و نیمه اول 90 قضاوت میکنم.
او ادامه داد: دو نکته در شعر معتقدی خیلی جلب نظر میکند اول اینکه معتقدی در بخشی از شعرهایش به لایههایی از سیاست و اجتماع یعنی پیرامون خودش و گاهی پیرامونی که دورتر است به صورت جزیی یا کلی نگاه انسانی میاندازد و این نگاه انسانی میتواند معتقدی را ارتباط بدهد با جهان آرمانهایی که در دهه 50 یا 60 بخشی از فضای شعری روشنفکری ما را میساخت یعنی آن نگاه بسیار کلی؛ نگرش آرمان خواهانه به انسانی؛ به لایههایی از مسائل سیاسی و اجتماعی تقلیل پیدا کرده است.
وی افزود: نکتهی اساسی این است که بخش مهمی از شعرهای معتقدی به خصوص بعد از دو دفتر اول به نظر میآید عشق به عنوان یک سازوکار و مکانیسم جانشین همه دیروزهایی میشود که معتقدی با آنها زندگی کرده است و باید توجه داشته باشیم که از آقای معتقدی از 50 سالگی به بعد دفتر شعر در دست داریم و باقی شعرهایش پراکنده است. میتوان احتمال داد معتقدی از اواخر 70 و 80 به شدت به موضوع عشق پرداخته. کلمه عشق یکی از کلمههای کلیدی بسامد بسیار زیاد در شعرهایش هست. به همین دلیل است یک جور سازوکاری برای آرمانخواهیهای دیروز است.
عابدی با تاکید بر اینکه در دهه 70 و به خصوص در دهه 80 و 90 در شعر بسیاری از شاعران بسامد عشق زیاد میشود؛ گفت: البته باید توجه کرد که بخشی از عشق در شعر احمد شاملو در دهه 30 و 40 با شعرهایی که برای آیدا گفت به عنوان یک دریچه مطرح شد، اما در آن دوره شاملو انتقادات زیادی به شاملو وارد شد به خاطر اینکه چرا در دوره جنگ خون و ایدئولوژی به شعر عاشقانه پرداخته است؟ به نظر میآید که معتقدی با اینکه از عشق میگوید، اما در مجموع دو دوره را در شعر مقتدی بشناسیم.
این استاد دانشگاه همچنین بیان کرد: اگر در کارهای محمود معتقدی دقت کنیم او خیلی از عشق صحبت میکند، اما معمولا در شعرهایی که کمی بلندتر است میبینیم که عشق در سطرهای اول جنبههای عینیتری دارد، اما وقتی به سطرهای چهارم و پنجم که میرسیم شعر را تا پایان دنبال میکنیم، شعر به شدت به طرف جنبههای ذهنی میرود و این نشان میدهد که با اینکه محمود معتقدی نگاه عاشقانهای در این شعرها دارد، ولی گویی به نظر میرسد هم عشق را قبول میکند، چون برای زنده ماندن و افسرده نشدن به آن نیاز دارد هم بخشی از جهانبینی و شاعرانهاش را ساخته است تا بتواند پیچیدگیهای عصر خودش را تحلیل و تبیین کند و هم در واقع از عشق به حد کافی رضایت ندارد.
عابدی ادامه داد: به علت اینکه عشق در محمود معتقدی به مرحله تنکامگی و اروتیست بر هیچ وجه نمیرسد و معشوق به اندازه کافی چهره اصلی خودش را پیدا نمیکند، یعنی جنبه کلی پیدا میکند. این نشان میدهد محمود معتقدی در واقع چنان که با عشق خوش است و آن را نجات دهنده خود میبیند، اما در نهایت رضایت کامل از این موضوع ندارد.
وی افزود: محمود معتقدی این آیین پنهان را قبلا در دهه 60 و 70 بیشتر در شعرهای دیگران شرح و بررسی میکرد، اما در نیمه دهه 70 به این نتیجه رسید خودش به این آیین بپیوندد. از این روست که نقدهای محمود معتقدی در دوره اول بیشتر به مثابه یک منتقد نوشته شده یعنی از بیرون نگاه کرده است، اما نقدهای معتقدی در سالهای اخیر نگاه درونی و همدلانه دارد. من زمانی به محمود معتقدی میگفتم شما چرا به طرف شعر رفتی و شما شعر ننویس بلکه نقد بنویس چون ما بیشتر به نقد احتیاج داریم، اما به نظر میرسد به تعبیر نیما که به نصرت رحمانی گفت دیگر شما پلهای پشت سرت را خراب کردی و باید جلو بیایی. من هم به آقای معتقدی میگویم با خواندن کتابهای اخیر شما من به این نتیجه رسیدم که لطفا شعر بنویس و دیگر نقد ننویس.
او در پایان صحبتهایش گفت: محمود معتقدی به طور خلاصه باید بگویم محمود معتقدی است و حضور او در دهه 60 تا 90 که من شاهدش بودم در ادبیات و شعر معاصر ما فراموش نشدنی است.
محمود معتقدی نیز در این مراسم گفت: جناب پوری عاطفی بود و صحبتهای زیبای کامیار عابدی که امیدوارم مرا نسبت به شرایط خودم هوشیارتر بکند برای من بسیار آموزنده است. من با بخش عمدهای از صحبتهای آقای عابدی موافقم و تقسیمبندیهایش را میپذیرم، اما شعر و شاعری و نویسندگی مسالهی سادهای نیست یک زایمان دشواری است از هر منظری که نگاه کنید چه شعر و چه نقد!
او ادامه داد: حافظههای تاریخی ما هم ضعیف شده است. خود من گاهی به نوشتههای دهه 60 که نگاه میکنم میبینم قویتر بودند، اما گویی امروز قادر نیستم به همان اندازه بنویسم. هم حافظه تاریخیام کمتر شده و هم بازیهای زبانی که در نوشتار هر فرد دیده میشود. گذشته ما را ندارد. گذشته ما هم گذشته پیچیدهای است. اینترنت رابطهها را دگرگون کرده و ما هنوز به بوی کاغذ عادت داریم.
معتقدی با یادی از احمد محمود بیان کرد: اواخر عمرش به دیدارش رفتم دیدم یک کپسول هوا به صورتاش بسته است سیگارش هم کنار دستاش بود. پرسیدم این چیست؟ گفت هر کدام جای خودش را دارد. گفتم این همه آدم به اینترنت و کامپیوتر ارتباط دارند شما چه؟ گفت من معتقدم دست و زبان و همه جا نویسنده باید با خودش باشد بتواند بنویسند.
وی افزود: در گذشته مسائلی بود که آدمهای پرشماری در حوزه ادبیات داریم و اینها همه سرمایههایی هستند که به ما آموختند «یاد باد آنکه مرا یاد آموخت / آدمی نان خورد از دولت یار». واقعا ما امروز آنچه که از سفره گذشته خوردیم پس میدهیم ولی شرایط است جوانان الان سابقه و نگرش گذشته را ندارند. خیلی آسان شعر مینویسند آسان توقع دارند توقع دارند برایشان نقد بنویسی و این آسانگیری و به زبان برخی سادهنویسیها که در شعر امروز اتفاق میافتد همه برآیندهایی است که شرایط اجتماعی به ما تحمیل میکند.
معتقدی ادامه داد: از هر منظری که نگاه کنید ما دچار بحرانیم. بحران عظیم فرهنگی که تیراژ کتاب 300 نسخه است تازه ناشر کار را منتشر نمیکند، خیلی از کتابها چاپ نمیشود من یک کتاب نوشتم که بعد از چهار سال منتشر شد.
او در پایان سخنانش گفت: حالا خودم که نگاه میکنم میبینم شاید زبان و ذهن برخی بخشهای آن کتاب را قبول نداشته باشم. منظورم این است وقتی در این فضای آسیبپذیر زندگی میکنیم و فکر میکنیم و مینویسیم همراهی فرهنگی میکنیم به هر حال حوصله، وقت و انرژی فراوانی را طلب میکند، مخصوصا آدمهایی در سن و سال من که به قول معروف همچنان در فضای آسیبپذیری و افسردگی هستیم، ولی دوستانی اینجا هستند که اینجا حضور دارند و فرد در پلنگچال میبینمشان به این زیبایی به ما انرژی بیشتری میدهد.
فرهاد عابدینی درباره محمود معتقدی بیان کرد: محمود معتقدی در این دهه و سالهای اخیر از نظر شعری و کارهای ادبی بسیار پرکار و پرتوان بوده و دقیقا به کار دل پرداخته است. در مقدمه کتابی نوشته بودم که اگر فرمانروایان تاریخ به مفهوم واقعی و عمیق عاشق بودند هرگز در جهان جنگی رخ نمیداد.با این دیدگاه، کتاب(دفتر شعر) «گاهی به رنگ خاطراتهایت» را تحلیل کردم.
این شاعر درباره مجموعه شعر «گاهی به رنگ خاطراتهایت» شرح داد: این دفتر از 96 قطعه شعر کوتاه به شکل آزاد سروده شده است. در این شعرها تصویرهای زیبایی دیده میشود. شاعر در رویاهایش گاهی تنها به دستهای دوست میرسد و گاهی هم به حرفهای او گوش میکند و به واقعیت زندگی میرسد که سرشار از بودنها، نبودنها، خوشیها، سرمستیها و اندوه بیکران است. او به پیرانه سری خود اعتراف میکند و در شعر در گذر عشق از فصل پیری به دوست میرسد و فصل دیگری زاده میشود. او پوست میاندازد و جوان میشود.
اسدالله امرایی نیز در پایان این مراسم مطرح کرد: آقای معتقدی از هر کلام، کلمه و واقعهای شعر میسازند. شما در شعرهای ایشان زمان را دقیقا میبینید و واژگان زمان را حس میکنید. تقریبا گمان میکنم هیچ حادثه اجتماعی را ندیدم که آقای معتقدی از کنارش عبور کند. شبها که کار میکنم آقای معتقدی را در شبکههای اجتماعی میبینیم. گاهی میبینیم از هر حادثه کوچک که گوشهای اتفاق افتاده انسانی آسیب دیده. آقای معتقدی یک شعر درباره آن سروده است.
وی افزود: معمولا بسیاری عادت کردهاند که استادهای خودشان را فراموش میکنند. آقای معتقدی در زمانهای استادش را فراموش نمیکند که فراموش کردن این استاد به چشم بسیاری فضیلت به حساب میآید. اما او این استاد را فراموش نمیکند.