میخواهند با دورهمیهای بیمزه به جامعه نشاط دهند/ ادبیات؛ کاریکاتوری برای ترویج لمپنی
علیرضا طبایی گفت: برنامههایی که رسانه ملی درباره ادبیات پخش میکند، عموماً به شوهای مبتدل و بسیار نازل میگذرد که نه تنها نمیتواند راهگشای جوانان مستعد ما باشد، بلکه آنها را از مسیر اصلی منحرف میکند.
علیرضا طبایی (شاعر، منتقد ادبی و روزنامهنگار) با اشاره به اینکه به دلیل وجود محدودیتهایی که در جامعه وجود دارد، چند صباحی است که بیشتر به کار خواندن میپردازم و آنچه مینویسم برای خودم است و کمتر مجال انتشار مییابد، به خبرنگار ایلنا گفت: چیزی که این روزها متوجه آن شدهام اینکه مجموعه فضاهای موجود در جامعه، بر ادبیات ما سایه انداخته است. در صداوسیما شاهدیم که میخواهند با برگزار کردن مسابقهها و دورهمیهای بیمزه و سطحی، به جامعه نشاط دهند!
رسانه ملی جوانان مستعد را گمراه میکند
او ادامه داد: رسانههایی مانند رادیو و تلوزیون، بعد از آن مطبوعات و بعد فضای مجازی که وجود دارد، آثاری را عرضه میکنند که چندان با حال و هوا و تعهد ادبیات همخوانی ندارد. برنامههایی که رسانه ملی درباره ادبیات پخش میکند، عموماً یک روحیه لمپنی و فکاهه را ترویج میکند. این برنامهها عموماً به شوهای مبتدل و بسیار نازل میگذرد که نه تنها نمیتواند راهگشای جوانان مستعد ما باشد، بلکه آنها را از مسیر اصلی منحرف میکند. مثلاً برخی از مجریان و برنامهسازان تلوزیون را میبینیم که چندان هم آدمهای بیاستعدادی نیستند اما جوِ حاکم ناگزیرشان کرده که به محیطی بیایند و لودگی کنند و به قولِ خودشان میخواهند شادی و نشاط به مردم بدهند، اما بهجای آن، شاهد از بین رفتن ریشه درخت ادبیات هستیم.
طبایی با اشاره به نقدِ شعر بیان کرد: کسانی که این روزها شعر را نقد میکنند و رسانهها به خصوص صداوسیما از آنها استفاده میکند، افراد دسته چهارم و پنجم هستند. البته ادعاها فراوان است اما میینیم آثاری مطرح میشود که بسیار دور از وظیفه اصلی ادبیات در طول دوران گذشته است. آثاری که عرضه میشود هرگز ارزش شنیدن ندارد چه برسد به اینکه بخواهد اثرگذار باشد. مجموع این اتفاقها موجب تأسف است.
ادبیات امروز به انشاهای کودکانه و سطحی میگذرد
این شاعر افزود: امروز اگر بخواهیم ادبیات را از نظر محتوایی مورد بحث و بررسی قرار دهیم باید بگوییم که این ادبیات، از وظیفه اصلیِ خود بسیار دور افتاده و از طرفی آثار خوب بسیار سخت و کم به دست مخاطب میرسد. ما در جامعه علاوه بر مسئله سانسور، با بحران خودسانسوری نیز مواجهیم. تمام اینها دست به دست هم میدهند و میبینیم کتابهایی که عرضه میشود چیزی نیست که در دهههای قبل شاهد آن بودیم.
طبایی ادامه داد: در دهههای سی و چهل و پنجاه، شاهد رشد و شکوفایی و بالندگیِ ادبیات بودیم. ادبیات آن سالها، تبدیل شده بود به آیینه تلخیها و شیرینیها و مردم میدیدند که ادبیات، مسائل و مشکلاتِ زندگیِ آنان را با زبانی فاخر، که شایسته فرهنگ ایرانی است؛ بیان میکند. اما متأسفانه ادبیات در روزگار ما تبدیل شده است به تفننهای کودکانه و انشاهای سطحی که جملاتی را زیر هم بنویسند و اسم آن را شعر بگذارند.
شاعر مجموعه «مادرم ایران» افزود: این اتفاقات باعث شده که در ادبیات امروز ما هیچ رشدی به وجود نیاید. متأسفانه دیگر از آثاری که در دهه 40 به وجود میآمد و شاهد استقبال گسترده مردم از آنها بودیم، خبری نیست.
ادبیات امروز از جنسِ زمان نیست
او با بیان اینکه انتشار کتاب به دو شکل است، گفت: یک شیوه به این صورت است که یک نهاد و دستگاه خاص کتابی را منتشر میکند در تیراژ دو هزار نسخه به بالا. این کتابها معمولاً در یک همایش و جشنهایی که همین نهادها برگزار میکنند، ارائه میشود. اتفاقاً همین کتابها را میگویند که به چاپهای چندم رسیده است، اما به هیچ وجه شاهد آماری که حرفی برای گفتن داشته باشد، نیستیم. این آثار معمولاً در انبارهای ادارات و نهادها خاک میخورد و حتی ممکن است که چاپ اول آن هم به فروش نرسد.
طبایی در پاسخ به این سوال که چرا مردم به ادبیات موجود بهایی نمیدهند و کتابهای منتشر شده را نمیخوانند، اظهار کرد: مردم هم وقتی میبینند در این ادبیات حرفی نیست که حرفِ زمانه آنها باشد و در حقیقت از جنسِ زمان باشد و تنها مسائل سطحی و عاشقانههای مبتذل یا مدح و ستایش در آن مطرح میشود، دچار سرخوردگی میشوند و از خواندن دست میکشند. مردم از این ادبیات استقبال نمیکنند، آنها از مجموعههایی که به عنوان مجموعه شعر عرضه میشود، استقبالی نمیکنند.
این روزنامهنگار و منتقد با بیان اینکه فضای ادبی ما آشفته و ناامیدکننده است، گفت: در برخی رسانهها تبلیغاتی میشود اما واقعیت اینطور نیست. ادبیات ما از نظر محتوا و قالب، سیر قهقرایی را طی میکند و از زندگی مردم بسیار دور است. ما حافظ را از این منظر گرامی میداریم که پیامِ عصر خود را ما میرساند و از آن روزگار به ما تصویر میدهد.
تبلیغات بهصورت انحصاری در دست عدهای خاص است
شاعر مجموعه «شاید گناه از عینک من باشد» با اشاره به اینکه حال و هوای ادبیات ما غمانگیز است، اظهار کرد: کسانی که ادعای حمایت از ادبیات را دارند و مسئول و سیاستگذار و دلبسته ادبیات هستند و دوست دارند که ادبیاتِ امروز ما هم آیینهای باشد برای انعکاسِ زندگی مردم؛ باید کاری کنند. باید در سیاستگذاریها تجدیدنظر کنند و اجازه بدهند که شاعران و نویسندگان در این رابطه تصمیمگیری کنند و چیزی را از طریق تبلیغات به آنان تحمیل نکنند.
وی افزود: تبلیغات بهصورت انحصاری در دست عده خاصی است. متأسفانه جنبههای منفی این تبلیغات بسیار بیشتر از نقاط مثبت آن است. آیا زمان آن نرسیده در ادبیاتی که چهرههایی مثل فروغ فرخزاد، اخوان ثالث، احمد شاملو، نادرپور و بسیاری دیگر را داشت که در سطوح بالا حرف میزنند و زندگیِ مردم را تصویر میکردند و امروز به یک کاریکاتور سطحی تبدیل شده که میخواهد روحیه لمپنی را رواج دهد؛ تجدیدنظری شود؟
شاعر مجموعه «از نهایت شب» با اشاره به کنار رفتن نویسندگان و شاعران راستین اضافه کرد: در دوه دهه گذشته شاهد چهرههای ارزشمندی بودیم که یا ترک وطن کردند یا به اجبار ماندند اما ناگزیر به سکوت شدهاند و اگر حرفی هم هست در دفترهای شخصی و تنهاییِ خودشان نگاشته میشود و این درد بزرگی است برای جامعهای که روزگاری ادبیاتش فراتر از تمام دنیا بود. اما متأسفانه این ادبیاتِ غنی امروزه سیر قههرایی را تجربه میکند که بسیار غمانگیز است.